فرارو- فیلم سینمایی سال عاشقانه من در آکسفورد ، در اول آگوست از نتفلیکس منتشر شد. اثری که به نظر میرسد موفقیت های سریال بریجرتون را تکرار کند اما به دلیل ضعف در روایت با انتقاد رو به رو شده است. به گزارش فرارو، این فیلم بر اساس رمانی به همین نام نوشته جولیا والن ساخته شده است. سال عاشقانه من در آکسفورد ، درباره یک آمریکایی است که هویت و آینده خود را در سرزمین دیگری جستجو می کند، مانند امیلی در پاریس داستان آنا و جیمی ، عاشقانه ای کلیشه ای  آنا با بازی سوفیا کارسون ، دختری اهل نیویورک است که تصمیم گرفته به جای حضور در دنیای حساب و ریاضی به سراغ رویای کودکی اش برود. او از ده سالگی رویای تحصیل در آکسفورد را داشت. دقیقا از همان لحظه ای که اولین بار در یکی از کتابخانه های نیویورک، کتابی کهنه از اشعار کلاسیک را ورق زده بود. به همین دلیل از کارکردن در یکی از بزرگ ترین شرکت های آمریکا انصراف می دهد تا در دانشگاه آکسفورد ادبیات بخواند. با این حال، در اولین روزهای حضور در دانشگاه، عاشق مردی افاده ای و کمی خوشتیپ به نام جیمی با بازی کوری میلکرست می شود. رابطه عاشقانه آنها کلیشه ای و شبیه خیلی از فیلم های ژانر درام آغاز می شود. جیمی در یک روز بارانی، با ماشین مدل بالای خود در حال عبور از خیابان است که ناخواسته حجم زیادی از آب را روی دختری که همان آنا باشد، می پاشد، با این حال هیچ اهمیتی نمی دهد. آن ها دقایقی بعد همدیگر را در یک رستوران می بینند و آنا کاری می کند تا جیمی به دردسر بیفتد. اما بعدها مشخص می شود که جیمی ، استادش در دانشگاه است. آنچه بعد از این به وجود می آید یک عاشقانه تکراری و یکنواخت است. روایتی ضعیف و غیر منسجم از زندگی آنا  در ابتدا تلاش هایی برای ایجاد تنش و جذابیت در فیلم دیده می شود. جیمی ، مانند برخی از کاراکترهای رمان های عاشقانه، پسری است که درخواست عاشقانه دختران زیادی را رد کرده است، با این حال آنا هم دختری است که می داند با او چگونه رفتار کند. موضوع این است که در نیمه ابتدایی فیلم، هیچ تضاد هیجان انگیزی شکل نمی گیرد و همه چیز خیلی خسته کننده و آرام پیش می رود اما در میانه نمایش، مخاطب متوجه می شود که فیلم ناگهان از یک کمدی رمانتیک به درامی جدی تغییر مسیر داده است. این در حالی است که فیلم در درام هم چیز جدیدی برای ارائه ندارد، چرا که آنا بالاخره می فهمد دلیل دوری جیمی از دخترها چیست. افشا شدن راز باعث می شود که حدس زدن ادامه داستان راحت و ساده باشد. در عین حال در سال عاشقانه من در آکسفورد هرگز آن عمق احساس عاشقانه میان کاراکترها شکل نمی گیرد و مخاطب یک رابطه سطحی از عشق را مشاهده می کند. این چرخش ناموفق، تمام عناصر بالقوه داستان مانند اختلاف طبقاتی میان کاراکترها، کشمکش های هویتی میان لندن و نیویورک و انتخاب میان هنرو ثروت را زیر سایه می برد و زیبایی قصه از بین می رود. جایی که مخاطب انتظار دارد پیچدگی های درونی آنا موضوع اصلی داستان باشد، فیلم ناگهان به اثری تبدیل می شود که هر لحظه در حال پرداختن به مشکلات جیمی است و آنا یک کاراکتر فرعی در داستان می شود. در حقیقت به نظر می رسد سازندگان فراموش کرده اند که محور اصلی داستان باید آنا باشد. در نهایت آنچه باید داستان سختی ها و تلاش های یک زن درباره رسیدن به رویاهای کودکی اش باشد به ملودرامی ضعیف تبدیل می شود که همه چیز را به رابطه عاشقانه با پسری خوش قیافه تقلیل می دهد. |