| وی در ابتدای این گفت و گو درباره حضورش در تیم پاس بیان کرد: متأسفانه امروز باشگاه پاس دیگر وجود خارجی ندارد و این موضوع تنها مایه تأسف است؛ باشگاهی با قدمت و سابقه ای درخشان که هم بازیکن ساز بود و هم مربی ساز. بازیکنان زیادی در این تیم رشد کردند؛ از جمله خود من، زنده یاد نیکونام، آقای برهانی، آقای شکوری، آقای منیعی، آقای رودباریان و بسیاری دیگر. حتی در مقطعی، آقای عزیزی که دوران فوتبالش رو به پایان بود، به پاس آمد و دوباره احیا شد. واقعاً حیف شد چرا که پاس باشگاهی بود که در کنار بازیکن سازی، مربیان بزرگی را نیز پرورش داد؛ از جمله زنده یاد حسن حبیبی، همایون شاهرخی، مجید جلالی، آقای فرکی، آقای دینورزاده و بسیاری دیگر. واقعاً از بین رفتن چنین باشگاهی تأسف بار است. نصرتی در این برنامه که از آپارات اسپرت پخش می شود، درباره قهرمانی پاس عنوان کرد: واقعیت این است که ما در سال قبل از قهرمانی نیز با همایون شاهرخی نایب قهرمان شدیم و به نوعی به گربه سیاه استقلال و پرسپولیس تبدیل شده بودیم. همواره یک پای قهرمانی بودیم؛ چه در لیگ و چه در جام حذفی و در رقابت های آسیایی نیز نماینده شایسته ای برای فوتبال ایران محسوب می شدیم. در فصل بعد، با حضور آقای آجرلو و بازگشت آقای مجید جلالی، تیمی کامل در اختیار داشتیم. ترکیبی از بازیکنان جوان مانند من، جواد، آرش، حسن رودباریان، کیانوش رحمتی، عباس آقایی و محسن بیاتی نیا، در کنار بازیکنان باتجربه ای چون بهروز رهبری فر، مهدی هاشمی نسب و علی ملکی. نصرتی درباره نقش شخصیتی که الف الف لقب داشت، در روند پیروزی ها اظهار کرد: در آن مقطع، فردی در کنار آقای مجید جلالی فعالیت می کرد که مسئولیت آنالیز تیم را نیز بر عهده داشت. ما به صورت واضح برخی مسائل را متوجه نمی شدیم، اما اجازه بدهید یک خاطره واقعی را نقل کنم. ما در مجموعه موتور المپیک حضور داشتیم و شب قبل از یکی از مسابقات، جلسه فنی برگزار شده بود. در بیشتر بازی ها شاید حدود 90 درصد آقای آجرلو شخصاً در این جلسات شرکت می کردند؛ معمولاً برای عرض خداقوت، ایجاد انگیزه و دادن انرژی مثبت به تیم. اما یادم هست در یکی از همین جلسات که فردای آن روز بازی داشتیم، ایشان با حالتی متفاوت و تا حدی همراه با ناراحتی و عصبانیت صحبت کردند و گفتند که ما فقط توکل مان به خداوند متعال و ائمه اطهار است و نباید به حاشیه ها توجه کنیم. اشاره ای هم به برخی صحبت ها درباره سحر و جادو شد، اما تأکید اصلی ایشان این بود که اتکای ما باید به خدا، تلاش بازیکنان و کار کادر فنی باشد. البته این را هم می دانیم که می گویند تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها ، اما واقعیت این است که من در آن زمان سن و سال کمی داشتم و چندان درگیر این گونه مسائل نبودم. هرچند بعدها به صورت جسته گریخته شاید احساساتی یا نشانه هایی به ذهنم می رسید، اما این که چنین موضوعاتی بخواهد بر روند تیم غلبه کند یا تأثیر مستقیمی در قهرمانی ما داشته باشد، واقعاً چنین حسی نداشتیم و انصافاً آن را عامل موفقیت نمی دانم. وی با اشاره به یکی از گل های ملی اش برابر تیم عمان توضیح داد: ما در آن بازی به شدت تحت فشار بودیم. اگر آن مسابقه را واگذار می کردیم، به احتمال زیاد از همان مرحله مقدماتی حذف می شدیم. برانکو ایوانکوویچ هم بارها این موضوع را مطرح کرده و گفته است که این گل، یکی از خاطره انگیزترین گل های دوران مربیگری اش بوده؛ با وجود اینکه در کشورهای مختلفی مثل کرواسی، چین و تیم های دیگر کار کرده است. حتی وقتی از او می پرسند کدام گل برایش خاص تر بوده، می گوید این گل، و تأکید می کند که از نظر فشار روانی و شرایط مسابقه، حتی برایش مهم تر از برخی گل های معروف دیگر بوده است. آن زمان تیم ملی شرایط خاصی داشت؛ از حدود 10 یا 11 بازیکن، 9 نفر لژیونر بودند. آقای دایی در بوندس لیگا، فریدون زندی در بوندس لیگا، جواد نکونام در لالیگا، علی کریمی در لالیگا و بوندس لیگا، مهدی مهدوی کیا در بوندس لیگا؛ تقریباً همه خارج از ایران بازی می کردند. فکر می کنم فقط من و آقای میرزاپور لژیونر نبودیم. طبیعتاً هر وقت می خواستند به کسی گیر بدهند، سراغ ما می آمدند. یادم هست یکی دو روز قبل از همین بازی، روزنامه ایران ورزشی تیتر خوب، بد، زشت را با عکس من کار کرده بود طوری که واقعاً من را زیر فشار بردند. در حالی که واقعاً ربطی به من نداشت و من فقط کار خودم را انجام می دادم. بعد هم بعضی ها طوری برداشت کردند که انگار این گل را برای تسویه حساب یا انتقام زدم، در حالی که واقعیت این نبود اما همان فضاسازی ها، برای من تبدیل به یک انگیزه مضاعف شد. البته تأثیر این فضا به این صورت بود نه صرفاً به خاطر تیتر رسانه ها. بچه ها در اردو حضور داشتند و شرایط را می دیدند. می گفتند محمد بعضی روزها آن قدر فوق العاده بازی می کند که همه از عملکردش لذت می بریم، اما طبیعی است که گاهی هم اشتباهاتی از او سر بزند. در آن مقطع، سن من کم بود من آن زمان دو سه سال بیشتر تجربه حضور در این سطح را نداشتم. طبیعتاً انتظار می رفت بازیکنانی مثل رحمان رضایی یا آقای یحیی، به دلیل تجربه بالاتر، اشتباهات کمتری نسبت به من داشته باشند. خودم هم این موضوع را قبول دارم که در مقاطعی اشتباهاتی داشتم، اما همان فشارها و انتقادها باعث شد انگیزه بیشتری بگیرم. در نهایت هم آن انگیزه منجر به گلی شد که البته حاصل زحمت همه بچه ها بود و به خواست خدا، به نام من ثبت شد. بازیکن سابق تیم ملی کشورمان در بخش دیگر از صحبت هایش درباره پخش آهنگ سیاوش قمیشی در رختکن عنوان کرد: من افتخار حضور در سه دوره جام ملت های آسیا را داشتم؛ 2004، 2007 و 2011. در جام ملت های 2004 که پیش از جام جهانی برگزار شد، آقای برانکو سرمربی تیم بودند و آقای دکتر دادکان هم ریاست فدراسیون را بر عهده داشتند؛ همان دوره ای که بعد از بازی های بوسان قهرمان شدیم. در آن جام، دو بازی اولمان را مقابل تایلند و یک تیم دیگر که دقیقاً نامش الان خاطرم نیست، با پیروزی پشت سر گذاشتیم. در مرحله گروهی با عمان و ژاپن هم گروه بودیم؛ بازی با ژاپن اگر اشتباه نکنم با نتیجه صفر صفر تمام شد. سپس در مرحله حذفی، در یک هشتم نهایی به کره جنوبی برخورد کردیم. برای این بازی، باید از یک شهر به شهر دیگری می رفتیم. شرایط جوی به شدت نامساعد شد؛ طوفان و باران سیل آسا به حدی بود که پرواز ما با مشکل مواجه شد و هواپیما مجبور شد به صورت اضطراری فرود بیاید. ما در شهری ماندیم که در واقع بین دو شهری قرار داشت که قرار بود بازی در یکی از آن ها برگزار شود. شرایط پرواز کاملاً نامشخص بود؛ هوا به شدت ابری، طوفانی و بارندگی بسیار شدید بود. عملاً در فرودگاه گرفتار شده بودیم و هیچ کاری از دست کسی برنمی آمد. همه چیز از کنترل خارج شده بود. وی گفت: فرودگاهی که در آن بودیم بسیار کوچک بود؛ بیشتر شبیه فرودگاه یک شهر کوچک، بدون امکانات اقامتی یا هتلینگ. همان جا در سالن فرودگاه مستقر شدیم. تازه آن زمان دستگاه های VCD رایج شده بود. رضا عنایتی یک VCD همراه داشت و در همان فرودگاه هم یک دستگاه پخش وجود داشت. همه وسایلمان را کنار گذاشته بودیم و روی زمین دراز کشیده بودیم؛ علی دایی و یحیی گل محمدی یک طرف بودند، علی کریمی و بقیه بچه ها هم طرف دیگر. عملاً همه در یک گوشه جمع شده بودیم، روی سنگ و زمین فرودگاه. نصرتی اظهار کرد: رضا عنایتی آن VCD را داخل دستگاه گذاشت؛ مربوط به سیاوش قمیشی بود و آهنگ با تو حکایتی دگر . در آن شرایط، استرس زیادی وجود داشت؛ کسی نمی دانست تکلیف پرواز چه می شود. آقای دکتر دادکان، رییس وقت فدراسیون، مدام در سالن فرودگاه قدم می زد و هر از گاهی به رضا می گفت دوباره همان آهنگ را پخش کند. فکر می کنم آن آهنگ شاید 30 یا 40 بار پشت سر هم پخش شد. ظاهراً خیلی به دلش نشسته بود و حتی خودش هم آرام آرام با آن زمزمه می کرد: با تو حکایتی دگر… . واقعاً خاطره جالب و ماندگاری بود. باید بگویم مقابل کره جنوبی بازی کردیم؛ مسابقه ای که با نتیجه 4 بر 3 به سود ما تمام شد و یکی از خاطره انگیزترین بازی های دوران حضورمان در تیم ملی بود. نصرتی درباره مربی گری افشین قطبی گفت: به نظر من، کنفرانس های خبری پیش وپس از مسابقات را می توان به دو دوره کاملاً متفاوت تقسیم کرد؛ قبل از حضور آقای افشین قطبی در ایران و بعد از آن. واقعاً تا پیش از آمدن ایشان، کنفرانس های خبری آن چنان هیجان، جذابیت یا بار انگیزشی خاصی نداشت، اما بعد از حضور آقای افشین، فضا کاملاً تغییر کرد. واژه ها و ادبیاتی که ایشان به کار می بردند؛ از تعابیری مثل قلب شیر و اصطلاحات خاص دیگر، مخصوصاً برای ما که آن زمان فوتبالیست بودیم، انگیزه مضاعفی ایجاد می کرد. این صحبت ها انرژی بسیار مثبتی به تیم می داد و می شود گفت از همان مقطع، کنفرانس های خبری به یک نقطه عطف رسیدند؛ هم اهمیت بیشتری پیدا کردند و هم مخاطبان بیشتری را جذب کردند. بعد از آقای افشین، کنفرانس خبری تبدیل به یک رویداد مهم شد و مردم باعلاقه آن را دنبال می کردند. حتی تأثیر این فضا در داخل زمین هم کاملاً محسوس بود. به عنوان مثال، یادم هست در یکی از بازی ها مقابل راه آهن که در اواسط هفته برگزار می شد، به واسطه همین صحبت ها و مصاحبه های ایشان، حدود 90 هزار نفر به ورزشگاه آمده بودند؛ اتفاقی که تا آن زمان کمتر دیده شده بود. نصرتی درباره خشمگین ترین رختکن دوران افشین قطبی گفت: به نظرم یکی از بازی ها در شمال کشور بود. در یکی از بازی های شمال، آقا افشین آن قدر عصبانی شدند که تخته تاکتیکی را به زمین زدند و مهره هایش پخش شد! این را هم باید بگویم پیش از حضور ایشان، ما هم آنالیز فنی داشتیم، اما نه با آن گستردگی و عمقی که در دوره افشین قطبی تجربه کردیم. قبل از آن، آنالیزها معمولاً کوتاه و محدود بود، اما با ورود ایشان، همه چیز سیستماتیک تر شد. حتی از نظر ابزار هم تفاوت محسوسی وجود داشت؛ آن زمان بیشتر لپ تاپ ها ویندوزی بود، اما آقای افشین با لپ تاپ مک بوک و سیستم مکینتاش کار می کردند که برای ما کاملاً جدید بود و نگاه حرفه ای تری به آنالیز بازی ها ایجاد کرد. حالا شاید به نظر ساده بیاید، اما واقعاً یک اتفاق جدید بود؛ چیزی که ما قبل از آن تجربه نکرده بودیم. شاید مثال لپ تاپ خنده دار به نظر برسد، اما واقعیت این است که آن زمان چنین ابزارهایی برای ما کاملاً تازه بود. نصرتی درباره بازی معروف ایران و کره جنوبی که اگر برده بودیم، صعود ایران به جام جهانی 2010 قطعی می شد و مچ بندهای سبزی که بازیکنان بسته بودند، بیان کرد: از زمانی که آقای قطبی سرمربی تیم ملی شدند و مقدماتی جام جهانی آغاز شد، ما چهار یا پنج بازی بدون باخت داشتیم و عملکرد تیم بسیار خوب بود. بازی مقابل کره جنوبی، متأسفانه دقیقه 82، وقتی مسعود شجاعی گل زد، هنوز جلو بودیم 1-0. پاس گل هم توسط من داده شد که باعث شد شجاعی بتواند موقعیت را کامل کند و گل به ثمر برسد. محمد نصرتی هم درباره شوخی نامتعارف با شیث رضایی عنوان کرد: در مورد آن بازی، وقتی آقا وحید گل اول را زد، همه ما از فرط خوشحالی به سمت همدیگر دویدیم. آن اتفاقی که رخ داد، صرفاً نتیجه هیجان و خوشحالی آن لحظه بود و هیچ اراده یا نیت پشت آن نبود. واقعاً من و شیث با هم هیچ شوخی قبلی هم نداشتیم و صرفاً لحظه ای احساسی بود. بعد از آن، شایعاتی در رسانه ها مطرح شد؛ حتی شبکه های بین المللی مثل CNN و BBC با من تماس گرفتند تا درباره شرط بندی یا اتفاقات مشابه سؤال کنند. ما صریح پاسخ دادیم که هیچ چیزی از این دست رخ نداده و همه ماجرا صرفاً یک لحظه شادی بود. بعداً هم برخی رسانه ها، از جمله موازی سازی رسانه ای توسط افراد خاص مانند کامران نجف زاده، سعی کردند این موضوع را بزرگ جلوه دهند. حتی یک بار ایشان به خانه ما در کرج آمد و به بهانه خرید ماکسیما، تلاش کرد اطلاعات بیشتری از من بگیرد. من هرگز قصد فروش خودرو نداشتم و متوجه شدم که هدفشان زیرپوستی به دست آوردن اطلاعات درباره آن اتفاق بود. به طور خلاصه، همه این داستان ها ناشی از شایعات و سوءتفاهم ها بود و واقعیت کاملاً متفاوت از آنچه رسانه ها منتشر کردند، است. اگر خاطرتان باشد، اولین پرونده ای که واقعاً مثل توپ صدا کرد، همان ماجرای اختلاس سه هزار میلیاردی بود. احساس شخصی من این است که شاید برای بعضی جریان ها خوشایند بود افکار عمومی از آن موضوع منحرف شود و به سمت حاشیه های دیگر برود. نمی خواهم بگویم این اتفاقات برنامه ریزی شده بود یا حتماً عامدانه، اما واقعیت این است که برخی مسائل بیش از حد در بوق و کرنا شد. در این میان، یک نفر بیش از همه آسیب دید؛ هم از نظر روحی و هم از نظر حرفه ای. فشار رسانه ای، شایعات و فضاسازی ها دست به دست هم داد و هم او اذیت شد و هم ما. در نهایت هم محرومیت هایی اعمال شد و عملاً همه متضرر شدند. وی در پایان درباره هم گروهی با بلژیک، مصر و نیوزیلند در جام جهانی 2026 عنوان کرد: به نظر من، اگر خود آقای قلعه نویی هم می خواست قرعه را انتخاب کند، دقیقاً به چنین گروهی می رسید. ما سابقه بازی با نیوزیلند را داریم؛ یک بازی بین قاره ای که با پیروزی سه گله ایران تمام شد و بازیکنانی مثل علی کریمی و حسین کعبی در آن درخشیدند. نیوزیلند تیم بسیار قدرتمندی نیست، هرچند نباید دست کم گرفته شود. بلژیک اما داستانش فرق می کند؛ تیمی پر از ستاره. بازیکنانی مثل تروسار در آرسنال، جرمی دوکو در منچسترسیتی، کورتوا درون دروازه، دی بروینه با تمام تجربه اش و البته لوکاکو. اگر لوکاکو آماده باشد، واقعاً مهار کردنش کار ساده ای نیست. دفاع تیم ملی ما باید با شجاعت، تمرکز و برنامه مشخص مقابل او بازی کند، چون وقتی بدنش را به درستی بین توپ و مدافع قرار می دهد، حتی بهترین مدافعان دنیا هم به مشکل می خورند. جمع بندی من این است که گروه ایران سخت اما قابل عبور است؛ به شرطی که شجاعت، نظم تاکتیکی و اعتماد به توانایی های خودمان را داشته باشیم. |