| فرارو- یکی از نکاتی که بعضا در سفرنامه های سیاحان و یا افرادی که در 200 سال اخیر به ایران سفر می کردند خودنمایی می کند و مشهور است، این موضوع می باشد که آن ها فضای سیاسی و اجتماعی ایران را عجیب و پیچیده توصیف می کردند و حتی در سال های متاخر و نزدیک تر به دوران معاصر، آن را شبیه به آنچه در کتاب آلیس در سرزمین عجایب نوشته لوییس کارول تشریح می شود، دانسته اند. از این رو، با توجه به تحولات گاه و بیگاه به ویژه در صحنه اقتصادی ایران، این تصور چندان هم عجیب نیست. به گزارش فرارو؛ در واقع، ما بعضا با واقعیت هایی در حوزه اقتصادی کشورمان رو به رو می شویم که توضیحِ آن ها سخت است و در نوع خود از ماهیت پیچیده اقتصاد ایران و مولفه های مطرح در قالب آن حکایت دارند. از این منظر، به طور خاص می توان به 3 اتفاق عجیب در اقتصاد ایران که مخصوصا در روزهای گذشته برجسته شده اند و تازه هستند اشاره کرد. تحولاتی که نیازمند کنشگری فعالانه جریان حکمرانی اقتصادی و اصلاح برخی روندهای معیوب هستند. 1. علامت سوال 15 میلیارد دلاری اقتصادِ ایران! به تازگی علیرضا گچ پززاده معاون ارزی بانک مرکزی در موضع گیری گفته که طبق بررسی های انجام شده، حدودا 900 کارت بازرگانی اجاره ای ثبت شده که بیش از 15 میلیارد دلار ارز را به چرخه رسمی اقتصاد ایران برنگردانده اند. این عدد به اندازه کل ارز ترجیحی 28 هزار و 500 تومانی است که دولت در بودجه امسال برای کالاهای ضروری مردم اختصاص داده است. معاون ارزی بانک مرکزی همچنین گفته که 15 نفر در کشور به تنهایی تعهد ارزی در حدود 6 میلیارد دلار دارند که آدرس بسیاری از آن ها روستاهای دورافتاده و شهرهای مرزی است! این بدان معناست که در واقعیت، یک سواستفاده بزرگ رخ داده است. پیش از این نیز در قالب اخبار و گزارش های مختلف، بارها نسبت به عدم انجام برخی تعهدات ارزی و عدم بازگشت حجم قابل توجهی ارز به کشور، هشدار داده شده بود. با این همه، خبر اخیر در نوع خود حامل 2 نکته مهم است. اول اینکه ساختار تخصیص و بازگشت ارز در کشور با برخی نواقص همراه است که باید هرچه سریعتر اصلاح شود. در واقع، باید نقطه ضعف های قوانین موجود رفع شوند و کار به جایی نرسد که در شرایط جنگ اقتصادی کنونی علیه ایران، شاهد رخداد تحولاتی نظیر عدم بازگشت حجم قابل توجهی ارز به کشور باشیم. آنچه واضح است روزنه هایی وجود دارند که سودجویان براحتی از آن ها سواستفاده می کنند. تداوم این روند به صلاح کشور نیست. نکته دوم اینکه رخدادهایی از این نوع آن هم در وضعیتی که مردم با مشکلات جدی اقتصادی دست به گریبان هستند، تا حد زیادی بر سرمایه اجتماعی کشور اثرگذاری منفی دارد و رضایت مردم از نظام حکمرانی را تحت تاثیر قرار می دهد. در واقع، طیف های قابل توجهی از مردم این حس را پیدا می کنند که عده ای به راحتی دست به سواستفاده می زنند و ثروت های افسانه ای جمع می کنند و عمده مردم روز به روز فقیرتر می شوند و البته که برای مقابله با این روند نیز سیاست های فعال و ملموسی در دستورکار نیست. 2. شاغلیم اما فقیریم! در روزهای و ماه های اخیر بسیار در مور خط فقر در ایران چه در تهران و چه در دیگر مناطق کشور مسائلی مطرح شده و می شود. خط فقری که به مراتب از میانگین دستمزدهای عمده مردم بیشتر است. حال در این شرایط، کارشناسان اقتصادی هشدار می دهند که اقتصاد ایران عملا به سمت وضعیتی حرکت می کند که در آن افراد در عینِ شاغل بودن، فقیر هستند! این در حالی است که در گذشته افرادی که شغل داشتند، به این معنا بود که از دایره فقر خارج می شوند. این مساله در نوع خود بیش از پیش سبب خواهد شد تا افراد به سمت شغل های دوم و یا حتی سوم بروند. روندی که سبب می شود آن ها نتوانند تمرکز کافی و منطقی را روی شغل اصلی خود بگذارند و این معادله خود موجب می شود تا سطح بهره وری در به ویژه مشاغل تولیدی کشور به نحوی منفی تحت تاثیر قرار گیرد. ورای این ها، وقتی افراد چندشغله می شوند تا بتوانند زندگی خود را بچرخانند، این مساله عملا تاثیرات عمیق و به ویژه منفی را روی حیات آن ها و زندگی عاطفیشان با نزدیکانشان می گذارد. در این راستا، افراد زمان کمتری برای اینکه کنار عزیزانشان وقت بگذرانند دارند و این یعنی نوعی فاصله عاطفی میان آن ها ایجاد می شود. این مساله بار دیگر این گزاره را برجسته می سازد که مشکلات اقتصادی صرفا تبعات اقتصادی ندارند و در دیگر حوزه ها نیز برای انسان ها ایجاد مشکل می کنند. انسان ها زندگی نمی کنند که کار می کنند بلکه کار می کنند تا زندگی را هم داشته باشند و در حقیقت، کار بخشی از زندگی آن ها و نه همه زندگیشان را بایستی تشکیل دهد. 3. حکمرانی روی خط انفعال در بسیاری از حوزه های اقتصادی، مشکلات مشخص هستند اما گویی جریان حکمرانی در کشور و دولت های مختلف، به جای اتخاذ رویکردهای فعال برای حل مسائل، صرفا محتاطانه به مسائل نگریسته اند و واکنشی عمل کرده اند. به بیان ساده تر، دولت ها خود را در نقش آتش نشان می بینند و یک گوشه قرار می گیرند تا هر وقت در جایی آتش ایجاد شود، با سرعت خود را به آن منطقه برسانند و شعله های آتش را اطفا کنند. این در حالی است که برای جلوگیری از بدتر شدن مشکلات اقتصادی، دولت ها باید فعالانه تر وارد گود شوند و از تبعات اقدامات خود هراسی نداشته باشند. در حقیقت، باید نوعی اجماع در عرصه حکمرانی ایجاد شود و سپس بر پایه آن، مشکلات اقتصادی، مخاطب قرار گیرند. انتخاب بی عملی در این وضعیت و صرفا کنترل بحران، نه تنها وضعیت را بهتر نمی کند بلکه مقدمه ای برای بدتر شدن اوضاع در آینده است. |