| بسیاری از هواداران سعید جلیلی طی دو دهه حضور او در عرصه رقابت های انتخاباتی و سیاسی عموما یک خصلت را به عنوان صفت برتر او در تحلیل و تشریح شخصیتش عنوان می کنند؛ ساده زیستی. به گزارش اعتماد، به واقع هرگز هم سند یا مستندی درباره خلاف این ادعا افشا نشد، اینکه خانه ای لاکچری منزل اوست یا سهمی در هلدینگی و ثروتی دارد. با این وجود افشای مساله هزینه های ضدگلوله کردن ماشین پراید او ابعاد پنهان دیگری را نشان می دهد. ابعادی که البته پیش از این نیز مشی و رویه جریانی که جلیلی نماد او نشان از آن داشتند؛ تظاهر به رویکردی که در دلش فسادساز بود. پراید ضدگلوله جلیلی آنقدرها هم که به نظر می آمد ضدگلوله نبود، نه از این حیث که ترور یا سوءقصدی علیه او شد که نشان از فقر ایمنی ایمن سازی خودرو بود بلکه از آن جهت که بالاخره دیوار تظاهری که برای سبک سیاست ورزی جلیلی کشیده شده بود با شلیک حقیقت فروریخت. سعید جلیلی در سال های اخیر به جز اظهارنظر های عجیب و رفتار های عجیب تر حلقه نزدیکانش با موضوع ماشین هایش نیز در مرکز توجه بوده؛ چه وقتی در ایام انتخابات ریاست جمهوری با تیبا سوآف سادگی می کرد و چه حالا که اظهارات جلال رشیدی کوچی، نماینده سابق مجلس درباره پراید ضدگلوله اش خبرساز شده است. در پی اظهارات جلال رشیدی کوچی، نماینده سابق مجلس در گفت وگویی اینترنتی که مدعی صرف هزینه ای معادل دو دستگاه بنز S500 برای ضدگلوله سازی خودروی تیبای سعید جلیلی شده بود، دفتر جلیلی در توضیحاتی با تکذیب این ادعا اعلام کرده است که خودروی تیبای مورد استفاده وی اصلا ضدگلوله نیست و تنها خودرویی که به لحاظ امنیتی ارتقا یافته، یک دستگاه پراید بوده است. دفتر جلیلی یادآور شده است: این اقدام نیز نه به خواست شخص، بلکه با فشارهای نهادهای نظارتی و در شرایط خاص امنیتی سال 1389 - دوره اوج ترورها - انجام شده و هزینه ارتقای امنیتی آن پراید در آن مقطع، حدود 8 میلیون تومان بوده است، مبلغی که فاصله نجومی با ارقام ادعایی دارد. با وجود این کاربری در واکنش به این اطلاعیه در فضای مجازی نکته مهمی را مورد بحث قرار داد: دفتر سعید جلیلی یک اشتباهی کرد و قبول کرد که خودروی پراید سابق وی با هزینه 8 میلیون تومان، برای مقابله با تهدیدات ارتقا یافته است. این 8 میلیون تومان هزینه در سال 1389 بوده و به پول امروز بین یک تا یک و نیم میلیارد تومان می شود. در حالی که به سادگی می توانست از یکی از خودروهای ضدگلوله موجود در کشور استفاده کند و این هزینه انجام نشود. حامیان سعید جلیلی البته در حمایت از او وارد میدان شدند. حمید رسایی، نماینده مردم تهران در مجلس، با انتشار کلیپی از صحبت های جلال رشیدی کوچی، نماینده ادوار مجلس در شبکه ایکس نوشت: به نظرم دفتر آقای جلیلی به جای تکذیب ادعای رشیدی کوچی، باید او را داخل خودروی تیبای آقای جلیلی می نشاند تا هوادارنش به او شلیک کنند. چون خودروی سعید جلیلی ضدگلوله بود، او زنده می ماند و جلیلی هم مفتضح می شد تا بیش از این مردم را فریب ندهد! جناب رشیدی کوچی حتما از این پیشنهاد استقبال می کنند. برخی چهره های دیگر اصولگرا که یک دهه پیش از حامیان جلیلی بودند اما با تایید این موضوع از رفتارهای ظاهرساز جلیلی انتقاد کردند. مجتبی ذوالنوری، نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی با طرح اظهاراتی صریح درباره سبک زندگی و رفتار رسانه ای سعید جلیلی گفته است خودروی موسوم به پراید ضدگلوله مورد استفاده جلیلی، هزینه ای بیشتر از یک خودروی بنز ضدگلوله داشته است و بسیاری از جوانان اصولگرا با انتقاد از این موضوع حتی به مقایسه رفتار جلیلی و قالیباف در این زمینه پرداختند. محمدصادق جوادی حصار، سخنگوی حزب اعتماد ملی و فعال سیاسی اصلاح طلب نیز در گفت وگو با فرارو درباره این مساله تاکید کرد که جامعه ما نسبت به عملکرد مسوولان و تعارض و تناقض عمل و رفتار مسوولان حساس شده است. دعواهای جریانی و سیاسی و تخریب های شخصیت های مختلف سیاسی نیز به شدت انجام می شود. فضای مجازی هم در این میان به ابزاری تبدیل شده که افراد با یکدیگر مجادله و مقابله کنند. اظهارنظر در فضای مجازی بسیار خوب است اما این روزها آن چه می بینیم، بیشتر تخریب و درگیری است تا اینکه بخواهد سازنده باشد. اما گاهی اوقات هم مواردی در فضای مجازی دست به دست می گردد که مستقیما به زندگی مسوولان مرتبط است و همان طور که اشاره کردم با حساسیت های اجتماعی ارتباط دارد. برای مثال ناترازی بین سطوح مختلف زندگی و قول و عمل مسوولان و مدعیان ساده زیستی است که این اتفاقات رخ می دهد. درواقع ناگهان مشخص می شود، برخی افراد آن طور که سعی داشتند نمایش بدهند، نیستند. وی افزود: اگر آقای جلیلی از همان روز اول، مثل بقیه افرادی که در این مملکت مسوول هستند، رفتار می کرد و با خودروهای متعارف رفت و آمد می کرد یا حتی از محافظ استفاده می کرد، هیچ کسی حساس نمی شد. همان طور که اکنون هیچ کس اعتراض نمی کند که چرا رییس شورای امنیت ملی با خودروی گرانقیمت یا پلیس و محافظ همراه تردد می کند. این موضوع درباره وزرا و مقام های ارشد کشور نیز صدق می کند. اما وقتی ایشان در موقعیتی که اصلا اقتضائات دیگری دارد، رفتاری خلاف واقع دارد و با ماشین به ظاهر پراید رفت و آمد می کند پس به وضوح سعی دارد نسبت به دیگران رفتار اعتراضی نشان بدهد و بگوید من با وجود همه مقام هایی که داشته و دارم همتراز و هم شأن مردم ساده زیست و فرودست جامعه هستم. اما وقتی خلاف آنچه ادعا شده بروز پیدا می کند، فرصتی ایجاد می شود که اعتراضات مختلفی نسبت به رفتارهای ایشان مطرح شود. شوآف سادگی با پراید و تیبا در فضای سیاسی و اجتماعی ایران، سبک زندگی، دارایی ها و حتی انتخاب های شخصی مسوولان همواره مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته و بعضا به موضوعی برای بحث و تحلیل تبدیل می شود. در این میان، خودروی شخصی مسوولان، به دلیل جایگاه آن در زندگی روزمره و نقش نمادین در نمایش سبک زندگی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. خودروی تیبا که به عنوان وسیله نقلیه شخصی سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام برای مصداقی از ساده زیستی وی شناخته می شود، بار ها در کانون توجه رسانه ها و کاربران شبکه های اجتماعی قرار گرفته است. به خصوص در روزهای رقابت های انتخابات ریاست جمهوی 1403 که بر آن مانور زیادی داده شد. خردادماه سال گذشته و در روزهای رقابت های انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم رسانه ها نوشتند که سعید جلیلی از زمان تصدی دبیری شورای عالی امنیت ملی در دولت محمود احمدی نژاد با یک پراید سفیدرنگ تردد می کرد و سال گذشته - یعنی سال 1402- این پراید به تیبای سفید تغییر داده شده است. در همان زمان، اما ماجرای دو پلاک متفاوت برای تیبای جلیلی خبرساز شد. بیست و ششم خردادماه سال گذشته پایگاه خبری عصر ایران با انتشار تصاویر دو تیبا با پلاک های مختلف که جلیلی با آنها تردد می کرد، نوشت: بررسی تصاویر روز ثبت نام جلیلی و تصاویر همایش انتخاباتی جامعه کار و تولید نشان می دهد که جلیلی در روز ثبت نام، با یک تیبای سفید به شماره شهربانی ایران 88- 39 ط 593 به وزارت کشور رفت و روز جمعه با یک تیبای سفید به شماره شهربانی ایران 77- 26 ن 787 راهی همایش با کارگران شد. پراید جلیلی شخصی بود یا دولتی؟ سوالی که هم اکنون مطرح می شود این است که این پراید، شخصی است یا دولتی؟ اگر شخصی است چه دلیلی دارد دبیر شورای عالی امنیت ملی که متصدی امنیت کل کشور است باید از خودرویی استفاده کند که به ناامن بودن مشهور است؟ اگر اتومبیل مذکور دولتی است چرا سعید جلیلی از اتومبیل های حفاظت شده و مخصوص استفاده نمی کند؟ مسوولان حفاظتی چه نظری در این باره دارند و سوالاتی از این دست؛ اما ظاهرا سعید جلیلی از این ترفند رسانه ای - سیاسی علاقه مند است و ترجیح داده است تصویر عمومی از او با اتومبیل ساده و سفید گره بخورد. همان زمان زمزمه هایی در شبکه های اجتماعی حکایت از آن دارد که در پس این پراید و تیبای ساده هزینه تقویت و حفاظت و ضدگلوله کردن وجود دارد. موضوعی که حالا جلال رشیدی کوچی، نماینده سابق مجلس ان را به صراحت بیان کرده است. او در این باره گفته است: ما در این مملکت فقر را کردیم فخر. ساده زیستی فخر بود، نه فقیر بودن. ما آمدیم برای اینکه رأی بگیریم با پراید رفتیم اسم نوشتیم در انتخابات، ولی کسی به مردم نگفت آن پراید را ضدگلوله کرده بودند و برایش پول دوتا بنز 500 S خرج کرده بودند. مردم بعد ها فهمیدند. ژست ساده زیستی؛ از سرمایه نمادین تا ابزار سیاسی در سال های اخیر، یکی از پررنگ ترین مولفه های هویتی جریان فکری نزدیک به سعید جلیلی، تأکید مداوم بر ساده زیستی بوده است؛ مفهومی که نه تنها در گفتار سیاسی این جریان، بلکه در بازنمایی رسانه ای چهره های شاخص آن به طور جدی برجسته می شود. تصاویر، روایت ها و خاطره سازی ها، همگی در خدمت ساختن چهره ای از سیاستمدار بی تعلق ، غیراشرافی و هم سطح با مردم قرار می گیرند. اما پرسش اصلی اینجاست که آیا این ساده زیستی یک واقعیت زیسته است یا بیش از هر چیز، ژستی سیاسی و نمادین برای کسب سرمایه اجتماعی؟ منتقدان معتقدند آنچه در این جریان مشاهده می شود، نه ساده زیستی به عنوان یک سبک زندگی پایدار، بلکه نوعی تظاهر سازمان یافته است؛ تظاهری که کارکرد اصلی اش مشروعیت بخشی به تصمیمات سیاسی پرهزینه و بعضا بحران زا در عرصه های کلان، به ویژه سیاست خارجی است. ساده زیستی؛ ابزار مشروعیت سازی برای طیف خاص سیاسی در فضای سیاسی ایران، ساده زیستی همواره یک سرمایه نمادین مهم بوده است. پس از انقلاب، فاصله گرفتن از مظاهر اشرافیت و نمایش نزدیکی به طبقات فرودست، به یکی از شاخص های مقبولیت سیاسی تبدیل شد. جریان نزدیک به سعید جلیلی نیز به خوبی از این ظرفیت آگاه است و آن را به طور مداوم بازتولید می کند. از نوع پوشش و ادبیات گفتاری گرفته تا تأکید بر استفاده از وسایل نقلیه معمولی یا پرهیز از نمایش زندگی شخصی، همه چیز در جهت القای این پیام است که ما شبیه مردم عادی هستیم. اما منتقدان می گویند مشکل از جایی آغاز می شود که این تصویرسازی با واقعیت های پنهان شده پشت آن همخوانی ندارد. ماجرای استفاده از خودرویی مانند پراید ذیل این راهبرد مورد تعریف و اجرا قرار گرفته است. در ظاهر، پراید نماد یک خودروی ارزان قیمت و مردمی است و استفاده از آن می تواند به راحتی در قاب ساده زیستی قرار بگیرد. اما آنچه کمتر گفته می شود، هزینه های پنهان پشت این انتخاب نمایشی است.منتقدان اشاره می کنند که در برخی موارد، همین خودروی به ظاهر ساده، با هزینه هایی معادل یک خودروی لوکس ضدگلوله سازی می شود؛ هزینه هایی که نه تنها با مفهوم ساده زیستی در تضاد است، بلکه نشان می دهد ما با ساده نمایی مواجه ایم، نه ساده زیستی واقعی. به بیان دیگر، ظاهر پراید حفظ می شود، اما باطنا سرمایه ای صرف آن می شود که تنها در دسترس یک طبقه خاص است. پدیده تظاهر به زهد و ساده زیستی، محدود به یک فرد یا یک جریان خاص نیست. در تاریخ سیاست، بارها دیده شده که سیاستمداران برای پوشاندن تصمیمات سخت، پرهزینه یا حتی ناکارآمد، به نمادهای اخلاقی متوسل می شوند. در این میان، ساده زیستی یکی از کارآمدترین این نمادهاست؛ زیرا به سرعت اعتماد ایجاد می کند و منتقدان را در موضع دفاعی قرار می دهد.در مورد جریان فکری نزدیک به سعید جلیلی، منتقدان بر این باورند که ساده زیستی نه یک فضیلت فردی، بلکه یک ابزار سیاسی است؛ ابزاری برای خنثی کردن نقدها نسبت به کارنامه سیاست خارجی و پیامدهای اقتصادی آن. سیاست خارجی جریان جلیلی؛ ایدئولوژی تحریم زا زیر سایه شعارهای لزوم ساده زیستی و مقاومت. یکی از مهم ترین محورهای انتقاد به سعید جلیلی، نوع نگاه او به سیاست خارجی است. نگاهی که بیش از آنکه مبتنی بر مصلحت اقتصادی و رفاه عمومی باشد، بر اصول ایدئولوژیک غیرقابل انعطاف تکیه دارد. در دوره هایی که این رویکرد در سیاست خارجی ایران دست بالا را داشته، نتیجه عملی آن تشدید تحریم ها و افزایش فشار اقتصادی بر جامعه بوده است. این نوع سیاست ورزی، عملا تحریم زا است؛ نه به این معنا که تحریم ها صرفا محصول اراده داخلی اند، بلکه از آن جهت که بی توجهی به موازنه قدرت، هزینه های تعامل گریزی و نادیده گرفتن واقعیت های اقتصاد جهانی، راه را برای اجماع سازی علیه ایران هموار می کند. سعید جلیلی در شامگاه چهارشنبه 23 خرداد سال گذشته در قامت کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در برنامه تلویزیونی گفت وگوی ویژه خبری، اظهار کرد: قبل از دولت شهید رییسی ادعا می شد نمی توان نفت فروخت. ما راهکارهای فروش نفت را در همان شرایط تهیه کردیم و به دولت وقت دادیم و فروش نفت شروع شد. اما در دوره رییسی این پیشنهاد جدی گرفته شد، تکمیل شد و باعث شد فروش نفت مان به روزی بیش از 1.5 میلیون بشکه برسد. این سخنان جلیلی واکنش های متعددی دربرداشت. عباس عبدی در شبکه اجتماعی ایکس به سخنان او اشاره کرد و نوشت: برای اثبات میزان صداقت این گروه ضرورت دارد متن پیشنهادی را منتشر کنند. محال است که عقل زنگنه نیازمند پیشنهاد آنان باشد. علت، آمدن بایدن بود به حساب خود نگذارند. همچنین احسان سلطانی، فعال رسانه ای در شبکه اجتماعی ایکس، روش جلیلی را تهاتر انقلابی دانست و افزود: بله خیلی راحت می توان نفت فروخت. مثلا می شود با چین توافق کرد که نفت ما را زیر قیمت جهانی بخرد و به جای پول، کالای بنجل روانه بازار ما کند یا با سریلانکا توافق کنیم به جای پول، چای بگیریم یا از بلغارستان پشم بز! نه بتوانیم سرمایه گذاری کنیم نه کشور را توسعه بدهیم. میثم شرفی، کارشناس حوزه انرژی همان زمان در گفت وگو با پایگاه خبری توسعه ایرانی درباره خطرات این دیدگاه های جلیلی در زمینه فروش نفت و تاثیر آن بر زندگی مردم گفته بود که در دولت روحانی، آقای زنگنه روش فروش جلیلی را دریافت کرد و در اختیار تیم های کارشناسی گذاشت اما در نهایت رد شد. این روش نه تنها از سمت تیم دولت که از سمت نیروهای مسلح - که رستم قاسمی هم سکان دار فروش نفت بود - رد شد و هیچ وقت از آن استفاده نشد. به گفته این تحلیلگر مسائل انرژی، ادعای جلیلی، درست نیست و شاهد مثال آن سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس بود که آن را در مصاحبه ای رد کرد و باید به این برنامه ای که جلیلی تصور می کند عامل فروش نفت بوده، پاسخ داد. او درباره انتفاع جلیلی و همفکرانش از تحریم نیز تاکید کرده بود که به جهت تحریم، منابع فروش نفت باید مورد تایید مجموعه های امنیتی قرار می گرفتند و این مجموعه ها همدلی و همراهی بیشتری با جلیلی و تیمش داشتند. این تحلیلگر مسائل انرژی افزود: حتما سفارش هایی برای اینکه مجموعه های امین و نزدیک جلیلی در خرید و فروش نفت دخل و تصرفی داشته باشند، از سمت برخی نهادهای دیگر همدل انجام شده است. حتما منافع تحریم مشمول حال این گروه سیاسی شده و اتفاقا یکی از دلایلی که این افراد هنوز علاقه مند به استمرار تحریم ها هستند، کسب درآمدهای بزرگ - که بدون کار و زحمت به دست آمده - از ادامه تحریم است. او در پایان خاطرنشان کرد: به جهت همین انتفاع مالی از تحریم، سیاست خارجی جلیلی نیز تابع این منابع درآمدی است که می خواهند با استمرار تحریم حفظ کنند و از دست شان خارج نشود. واقعیت این است که در دو دهه گذشته حتی حامیان قدیمی سعید جلیلی نیز بعضا به انتقاد رویه او روی آورده اند. تردیدی نیست که تحریم ها در عمل، همه جامعه را به یک اندازه تحت تأثیر قرار نمی دهند. تجربه سال های گذشته نشان داده که در کنار اکثریت مردم که با تورم، کاهش قدرت خرید و ناامنی اقتصادی دست وپنجه نرم می کنند، یک اقلیت محدود نیز شکل می گیرد که از دل همین تحریم ها منتفع می شود. این طبقه محدود - که برخی آن را کاسبان تحریم می نامند - از رانت های ارزی، دور زدن تحریم ها، واردات غیرشفاف و اقتصاد غیررقابتی سود می برد. منتقدان معتقدند گفتمان سیاسی که سعید جلیلی نماد آن است، آگاهانه یا ناآگاهانه به بازتولید چنین وضعیتی کمک کرده است؛ وضعیتی که در آن، تحریم نه یک بحران ملی، بلکه یک فرصت اقتصادی برای گروهی خاص تلقی می شود. بنزهای پرایدنما؛ تناقض میان گفتار اخلاقی و رفتارهای ظاهری با پیامدهای اجتماعی اینجاست که تناقض اصلی خود را نشان می دهد: از یک سو، تأکید مداوم بر ساده زیستی، عدالت و همدلی با محرومان و و از سوی دیگر، سیاست هایی که در نهایت به گسترش فقر، شکاف طبقاتی و کاهش کیفیت زندگی عموم مردم منجر می شود. منتقدان می پرسند چگونه می توان از ساده زیستی سخن گفت، اما از سیاست هایی دفاع کرد که نتیجه مستقیم آن کوچک شدن سفره مردم است؟ به باور این منتقدان، ساده زیستی اگر صرفا در سطح فردی باقی بماند، ارزشی محدود دارد؛ اما زمانی که به ابزار توجیه سیاست های کلان تبدیل می شود، می تواند به پوششی اخلاقی برای تصمیماتی بدل شود که آثار اجتماعی سنگینی دارند. جریان سیاسی ای که سعید جلیلی به عنوان نماد آن شناخته می شود، بیش از آنکه به پاسخگویی درباره نتایج عملی سیاست ها بپردازد، بر نمادسازی تمرکز دارد. ساده زیستی، مقاومت، ایستادگی و مفاهیمی از این دست، به گونه ای طرح می شوند که هرگونه نقد به سیاست خارجی یا اقتصادی، به مثابه حمله به ارزش ها تلقی شود. این شیوه، فضای گفت وگوی عقلانی را محدود می کند و اجازه نمی دهد پرسش های اساسی درباره هزینه ـ فایده تصمیمات کلان به طور جدی مطرح شود. در نهایت، مساله اصلی نه خود سعید جلیلی به عنوان یک فرد، بلکه الگویی از سیاست ورزی است که او نماد آن شده. الگویی که در آن، ساده زیستی بیش از آنکه یک تعهد عملی و فراگیر باشد، به یک ژست رسانه ای و ابزاری برای کسب مشروعیت سیاسی تبدیل می شود. جامعه امروز ایران بیش از هر چیز، نیازمند شفافیت، پاسخگویی و سیاست هایی است که به بهبود واقعی زندگی مردم منجر شود؛ نه تکرار نمادهایی که در ظاهر ساده اند، اما در عمل، هزینه های سنگینی را بر دوش اکثریت جامعه می گذارند.ساده زیستی اگر قرار است معنا داشته باشد، باید نه تنها در نوع خودرو و پوشش، بلکه در نوع تصمیم گیری ها، اولویت های سیاست خارجی و نحوه مواجهه با معیشت مردم تجلی پیدا کند؛ وگرنه پراید ضدگلوله هم می تواند به نمادی از همین تناقض تبدیل شود. تناقضی که تنها در یک نمونه در ماجرای بنز و پراید دیده شد؛ ماشینی که جلیلی سوار می شود در ظاهر پراید است اما هزینه یک بنز را در دل خود جای داده است. سوار شدن بر بنزی که پرایدنما است تنها و تنها فرمی از تظاهر و نمادی از پوپولیسم است. |