| در شهری که آمار شاغلان روی کاغذ به نظر آرام و امیدوارکننده به نظر می رسد، واقعیت زندگی جوانان چیز دیگری روایت می کند؛ نسلی که شغل دارد اما امنیت نه، درآمد دارد اما آینده نه، و هر روز زیر بار هزینه های شهری کوچک تر و فرسوده تر می شود. به گزارش اقتصادنیوز، فقر شهری دیگر به بیکاری محدود نمی شود؛ امروز حتی شاغل بودن نیز نمی تواند مانعی در برابر سقوط به زیر خط فقر باشد. تازه ترین داده های مرکز آمار نشان می دهد که اگرچه نرخ کلی بیکاری در بهار 1404 حدود 7.3 درصد ثبت شده، اما تصویر واقعی برای جوانان بسیار نگران کننده تر است. برای گروه 15 تا 24 سال، بیکاری به مرز 19.7 درصد رسیده؛ یعنی از هر پنج جوان فعال، یک نفر همچنان بیرون از بازار کار مانده است. در گروه 18 تا 35 سال نیز نرخ بیکاری 14.5 درصد گزارش شده؛ عددی که نشان می دهد موتور اصلی نیروی کار کشور در معرض فرسایش قرار دارد. این روند در تابستان 1404 نیز ادامه یافته است: نرخ بیکاری کل 7.4 درصد، اما بیکاری جوانان همچنان بالای 19 درصد. شکاف میان نرخ بیکاری کل و نرخ بیکاری جوانان به وضوح نشان می دهد که مسئله اصلی اقتصاد ایران نه بیکاری عمومی، بلکه بحران بیکاری جوانان است؛ بحرانی که اگر در مرکز سیاست گذاری قرار نگیرد، تبعات بلندمدتی برای آینده بازار کار خواهد داشت. اما آمار بیکاری تنها نیمه ماجراست. نیمه دیگر در میزان فقر در خانواده های شاغل دیده می شود. گزارش مرکز پژوهش های مجلس نشان می دهد که در سال 1402 خط فقر برای یک خانواده سه نفره حدود 8.3 میلیون تومان بوده و با لحاظ تورم 1403، این رقم به بیش از 11.2 میلیون رسیده است. در تهران اما شرایط کاملاً متفاوت است: محاسبات رسمی نشان می دهد که خط فقر در پایتخت در سال های 1402 و 1403 بالاتر از 30 میلیون تومان بوده و در ابتدای 1404 نیز تغییر محسوسی نکرده است. این ها یعنی جوانی که بین 10 تا 15 میلیون تومان درآمد دارد، عملاً امکان پس انداز، تشکیل خانواده یا حتی اجاره یک واحد کوچک را ندارد. اجاره یک خانه 60 متری معمولی در تهران بین 15 تا 25 میلیون تومان است؛ رقمی که بخش بزرگی از جوانان را زیر خط فقر شهری نگه می دارد. تصویر نگران کننده از اشتغال جوانان ایرانی در بازار کار نیز اوضاع چندان بهتر نیست. بخش قابل توجهی از شاغلان در وضعیت اشتغال ناقص قرار دارند؛ طبق گزارش بهار 1404، بیش از 6.6 درصد کمتر از 44 ساعت در هفته کار کرده اند اما خواستار کار بیشتر بوده اند. در مقابل، 40 درصد شاغلان بیش از 49 ساعت در هفته کار کرده اند. این الگو تصویری روشن از بازار کار امروز نشان می دهد: یا کار کم است و ناکافی، یا کار زیاد است و فرساینده. نرخ مشارکت اقتصادی نیز در تابستان 1404 تنها 40.8 درصد بوده؛ یعنی بخش بزرگی از جمعیت بالقوه کار یا امیدی به یافتن کار ندارد یا انگیزه ای برای ورود به بازار ندارد. این ناکامی پنهان شاید خطرناک تر از رقم رسمی بیکاری باشد. در چنین فضایی، آینده جوانان بیش از هر زمان دیگری نامطمئن است. بسیاری با وجود اشتغال، حتی با دو شغل، توان پوشش هزینه های پایه را ندارند. روایت یعقوب 25ساله نمونه ای از یک وضعیت جمعی است: دو شغل دارم؛ پیک شب و کمک فروش روز. آخر ماه، بعد از هزینه موتور، غذا و کرایه، فقط قرض می ماند. زندگی یعنی نقشه کشیدن برای زنده ماندن. نتیجه چنین چرخه ای روشن است: جوانان ازدواج را عقب می اندازند، فرزندآوری را به تعویق می گذارند، یا به مهاجرت فکر می کنند. آن ها آینده را نه به خاطر تنبلی، بلکه به خاطر نبود چشم انداز کنار می گذارند. نسلی که باید موتور اقتصاد باشد، امروز در وضعیت تعلیق مانده و این تعلیق نه تنها رشد اقتصادی، بلکه امید اجتماعی را نیز تهدید می کند. |