| فرزندخواندگی جایی میان قانون و فرهنگ قرار گرفته است، خیلی مواقع ایده پذیرش فرزند از بهزیستی زمانی سراغ یک زوج یا زن مجرد می رود که می خواهند خانواده خود را با حضور یک کودک تکمیل کنند، در اصطلاح کانون خانواده شان گرم شود؛ اما این همه ی ماجرا نیست، گاهی در این تلاش توجه به حقوق کودک فراموش می شود، انگار افراد یادشان می رود پذیرش فرزند از بهزیستی در درجه اول برای حمایت از یک کودک است نه جبران فقدان فرزند در خانواده. به گزارش خبرآنلاین، اما این ماجرا یک سمت وسوی قانونی و شرعی هم دارد، جایی که قرار است یک کودکِ بدون سرپرست در بهزیستی به عنوان فرزندخوانده به یک خانواده تحویل داده شود حتما بند و مواد قانونی ظهور و بروز می کنند، این که چقدر قوانین حقوقی موجود در ایران توانسته هم تسهیل کننده فرآینده پذیرش فرزند از بهزیستی باشد و هم حقوق کودک و خانواده را حفظ کند موضوعی بود که به بحث گذاشته شد. مونیکا نادی وکیل دادگستری و فعال حقوق کودکان در کنار سیدحسن موسوی چلک معاون سازمان بهزیستی کشور در این بحث مشارکت داشتند. نادی علیرغم این که معتقد است اصلاح قانون در سال 1392 تحول خوبی درخصوص مسائل حقوقی مربوط به فرزندخواندگی ایجاد کرد اما نقدهای خودش را درباره فرآینده پذیرش فرزند از بهزیستی، مسائل مربوط به ارث و مواردی مانند امکان اردواج پدرخوانده یا مادرخوانده با این کودکان بیان می کند. همچنین موسوی چلک معتقد است علیرغم وجود برخی محدودیت ها و ضعف ها در قوانین و آیین نامه های مربوط به تحویل فرزند به خانواده ها و نظارت بر حسن اجرای آن، تلاش های مستمر خوبی برای اصلاح ضعف های موجود درحال انجام است. متن کامل این گفت وگو در ادامه آمده است. تقاضا برای پذیرش فرزندخوانده افزایش پیدا کرده است قوانین فرزندخواندگی تحول زیادی داشته، اما آیا درکنار آن فرهنگِ به سرپرستی گرفتن فرزند هم در جامعه رشد کرده است؟ موسوی: بعد از تصویب قانون سال 1392 سازمان بهزیستی برای ترویج فرهنگ فرزندخواندگی تلاش های زیادی انجام داد، نتیجه این تلاش ها به این صورت هست که به طور میانگین به ازای هر 22 خانواده یک فرزند وجود دارد، این نشان می دهد تقاضا برای پذیرش فرزندخوانده افزایش پیدا کرده است. این نسبت قبلاً چقدر بود؟ موسوی: تقریباً می شود گفت متقاضی پذیرش فرزندخوانده نسبت به قبل دو برابر شده است. فکر می کنید چرا متقاضی زیاد شده؟ موسوی: برای این که شناخت خانواده ها نسبت به این حوزه بیشتر شده است، امروز ساختار خانواده تغییر کرده و برخی از آن ها که با مسائل ناباروری مواجه هستند برای گرم نگه داشتن کانون خانواده از ظرفیت های قانونی مانند به سرپرستی گرفتن فرزند استفاده می کنند. دلیل دیگر تسهیل و شفاف شدن فرآیند فرزندخواندگی است، سعی شده زمان پذیرش فرزندخوانده را کوتاه کنیم مگر مواردی که نیاز به بررسی بیشتری دارد. در حال حاضر از کودکانی که در مراکز شما نگه داری می شوند چه تعداد شرایط فرزندخوانده شدن دارند؟ موسوی: حدود 15 درصد آن ها این شرایط را دارند. چرا این امکان برای سایر بچه ها فراهم نیست؟ موسوی: برای این که بقیه آن ها بدسرپرست هستند یعنی طبق قانون پدر یا مادر دارند، یا جد پدری شان مشخص است و ما نمی توانیم این بچه ها را در قالب فرزندخواندگی تحویل خانواده هایی بدهیم که متقاضی هستند. افزایش گروه هایی که می توانند متقاضی فرزندخواندگی باشند خانم نادی آیا قوانین ما به اندازه کافی با افزایش تقاضای خانواده ها برای فرزندخواندگی همراهی می کند؟ در قوانین ایران به فرزندخواندگی سرپرستی کودکان و نوجوانان بدون سرپرست گفته می شود، بنابراین همین جا با سایر نهادهای حقوقی تفاوت پیدا می کند، البته که چنین تفاوتی به ساختار مسائل شرعی و فرهنگی کشورمان مربوط می شود. با این وجود باید نگاهی منتقی به سیر تحول قانون داشته باشیم، در این حوزه سال 1353 یک قانون داشتیم اما تصویب قانون جدید در سال 1392 تحول بزرگی ایجاد کرد چراکه توانست دامنه افرادی که می توانند فرزندخوانده بگیرند افزایش بدهد. چه گروه هایی می توانند متقاضی پذیرش فرزند از بهزیستی باشند؟ نادی: علاوه بر زوجین بدون فرزند، زنان مجرد و زوجین دارای فرزند هم در صورت داشتن شرایط می توانند کودکان را به سرپرستی بگیرند. سرپرستی گرفتن کودک توسط زنان مجرد شرایط خاصی دارد؟ نادی: به زنان مجرد نوزاد نمی دهند، مثلاً کودک 5ساله را برای سرپرستی به زن متقاضی می دهند. ضمن این که زن مجرد باید حتما فرزند دختر را به سرپرستی بگیرد. از طرفی در این قانون امکان فرزندخواندگی بچه های بدسرپرست هم با شرایطی که قانون مشخص کرده فراهم شده است. در قانون جدید شرایط فرزندخواندگی تسهیل شد و به سمت نیازهای جامعه امروز تغییر کرده، با این وجود همین قانون بعد از اجرا ایراداتی دارد که قابل پرداختن است. چه ایراداتی؟ نادی: در تحویل فرزند به خانواده و نظارت بر آن باید دقت بیشتری شود، برای همین معتقدم درخصوص بروکراسی و تسهیل گری احتیاج به سخت گیری داریم. چطور؟ نادی: اجازه بدید این پرسش را مطرح کنم، باید پرسید کسی که متقاضی فرزندخوانده است به دنبال چیست؟ درخواست عمده این گروه بچه های نوزاد، سالم و دختر است؛ ضمن این که خانواده ها برای تامین نیازهای خودشان به دنبال داشتن فرزند هستند و رویکرد حمایت از کودک ندارند. بیشتر متقاضیان ترجیح می دهند فرزندی را به سرپرستی بگیرند که هیچ خانواده زیستی نداشته باشد، دختر و نوزاد باشد، سلامت کامل جسمی و روانی هم داشته باشد، دلیلش هم این است که می خواهند نیاز خودشان را تامین کنند، این رویکرد با رویکرد کسی که می خواهد از کودک حمایت کند متفاوت است. درحالی که چالش بهزیستی درخصوص کودکان دارای معلولیت، بیماری های جسمی و ذهنی است. این چه ارتباطی به سخت گیری بهزیستی دارد؟ نادی: همان طورکه قبل تر گفتم در فرآینده تحویل کودک به خانواده جدید باید سخت گیری وجود داشته باشد، بهزیستی گاهی بیماری کودکی که می خواهد به عنوان فرزندخوانده معرفی کند را به خانواده نمی گوید، خانواده بعد از پذیرش فرزند با مشکلات او مواجه می شود و کم می آورد حتی طوری که می خواهد بچه را پس بدهد، ما کودکانی داریم که به خاطر این موضوع چندین بار از بهزیستی رفته اند و برگشته اند و متاسفانه آمار درخواست فسخ سرپرستی زیاد شده است و همه این ها به شروع کار برمی گردد، یعنی زمانی که ما خانواده را به جلسات مددکاری و روانشناسی بردیم تا صلاحیت او احراز شود بررسی صلاحیت او درست انجام نشده و آموزش های لازم را ندادند، بنابراین تا با بچه به مشکل برمی خورند می خواهند او را برگردانند. آماده کردن خانواده های فرزندپذیر برای مواجه با مشکلات ناشی از فرزندخواندگی خیلی مهم است، چیزی که در سایر کشورهای دنیا به آن اهمیت می دهند. منافع کودک همواره باید در فرآیند فرزندخواندگی رصد شود، برای همین معتقدم قوانین باید سفت و سخت گرفته شود. موسوی: در سیستم بهزیستی معاینات بالینی کودک توسط پزشک معتمد انجام می شود نه مددکار اجتماعی، پرونده پزشکی کودک به خانواده متقاضی سرپرستی گفته می شود اما بعضی از بیماری ها در دورانی که کودک قرار است به فرزندخواندگی سپرده شود مشخص نیست، بعضی از بیماری ها در 5 یا 6 سالگی مشخص می شوند، اگر یک بچه دوساله اختلال اوتیسم داشته باشد قابل تشخیص نیست و خیلی مواقع کودکان بعد از واگذاری به خانواده ها بیمار می شوند. نادی: موردی که الان به خاطر دارم کودکی بود که اوتیسم داشت و اتفاقا بیماری او در بهزیستی شناسایی شده بود ولی به عنوان فرد دارای اوتیسم به مادر مجرد فرزندپذیر معرفی نشده بود. مشکل این جاست که شما برای نگهداری فرزند دارای اوتیسم باید توانایی مالی، روانی و شغلی مناسبی داشته باشید که بتوانید از این کودک نگهداری کنید، و این خانم چنین توانایی نداشت و مجبور شد که فرزند را به بهزیستی برگرداند، آسیب های روحی که این خانم داشت خیلی سخت بود. در این مورد گزارش های اولیه بهزیستی با گزارشی که از پزشک های دیگر گرفته شده بود مغایرت داشت. چرا این اطلاعات غلط داده شد؟ موسوی: من نفی نمی کنم که در مواردی همکار ما ممکن است اطلاعات غلط داده باشد، ولی آن چه که ما توافق کردیم این است که همه چیز را باید درباره کودک به خانواده یا زن متقاضی فرزند بگوییم، اگر جایی هم همکاری بیماری کودک را نگفته ما از عمل او حمایت نمی کنیم. موردی مشابه به من هم ارجا داده شد، من پرونده را بررسی کردم، اتفاقا دقیقا ویژگی های کودک را به خانواده جدید او گفته بودند. یعنی خانواده متقاضی اصلا نمی دانسته کودک داررای اوتیسم چه معنا و چه ویژگی هایی دارد؟ موسوی: پرونده و صورتجلسه تحویل فرزند وجود دارد و همه چیز شفاف است. می خواهم بگویم یک موقعی همکار ما هم تشخیص خوبی نداده، ضمن اینکه اگر همکار ما می داند و نمی گوید حتما کار غیر اخلاقی انجام داده است. نادی: بحث کار غیراخلاقی نیست، مسئله ساختار است که چنین اشتباهی در آن رخ می دهد. موسوی: در هر نظام اداری ایراداتی وجود دارد، برای همین در نظام اداری تخلفات اداری بررسی می شود. هرچقدر ما این موارد را شناسایی کنیم می توانیم در آموزش های مورد نیاز، در دستورالعمل واگذاری کودک و موارد مربوط به آن تغییرات مناسب ایجاد کنیم، اتفاقا استقبال می کنیم، اما اگر یکی دو نفر خطا کردند آن را به همه سیستم تعمیم ندهیم، همه ما داریم تلاش می کنیم امور را به بهترین شکل ممکن انجام بدهیم. درخصوص نظارت چه طور، عملکرد بهزیستی مناسب است؟ نادی: درخصوص نظارت بهزیستی وظیفه مشخصی دارد اما با بودجه ای که این سازمان دارد چقدر توانایی اجرایی کردن قانون برایش میسر است؟ چقدر مراحل احراز صلاحیت خانواده ها در مراحل اول درست انجام می شود؟ نظارت های بعدی چقدر موثر هستند؟ به نظرم مسیر خوبی طی شده اما سیستم با ایده آل ها فاصله دارد. موسوی: ببینید حدود 18 هزار کودک واگذار شده اند و من چندان موافق نظارت و بازدید ماهانه نیستم. چرا؟ موسوی: یک خانواده فرزندی را به سرپرستی می گیرد، اگر هر ماه به او سر بزنیم می پرسد از جون من چه می خواهید که هر ماه سر می زنید، ضمن این که چه کسی گفته همان دقایقی که ما در آن خانه هستیم می تواند اطلاعات لازم از نحوه تربیت و رسیدگی مناسب به کودک را به ما بدهد، عملاً این امکان پذیر نیست. راه های جایگزین چیست؟ موسوی: ما مراکزی راه اندازی می کنیم که بچه ها و والدین وارد این مراکز می شوند، تمام سوالات و ابهامات این ها در این مراکز پاسخ داده می شود و در همین مراکز هست که ما می توانیم با خانواده و بچه ارتباط بگیریم. با این وجود من می توانم ادعا کنم که هیچ مرکزی نداریم که نظارت نشوند. ضمن این که حتما ایراداتی در نظارت ما در سازمان بهزیستی وجود دارد که باید آن ها را برطرف کنیم. در این نظارت ها ممکن است به نتیجه برسید یک فرزند باید از خانواده ای که به آن ها واگذار شده جدا شود؟ مواردی داشتیم که خود من مستقیم درگیر بودم و به این نتیجه رسیدیم که کودک باید از خانواده جدا شود و این کار را انجام دادیم. دوره آزمایشی نگه داری کودک چقدر است؟ موسوی: شش ماه است، در این شش ماه کلی نظارت و بازرسی هم بر خانواده ها انجام می شود. خیلی مواقع هم صلاحیت خانواده تایید نمی شود. خانواده ها می توانند از فرزندشان پنهان کنند که پدر و مادر بیولوژیکی او نیستند؟ موسوی: بسته به نظر روانشناسی که با خانواده در ارتباط هست تا یک سنی به کودک گفته نمی شود، اما در نهایت باید گفت، ولی نیاز به یک فرآیند دارد تا آمادگی لازم در کودک ایجاد شود، ما اعتقادی به کتمان کردن هویت کودک نداریم اما حتما نیاز به ایجاد آمادگی دارد. چالش های نظام حقوقی ما در پرونده های فرزندخواندگی چیست؟ نادی: فرزندخواندگی در نظام حقوقی ما سرپرستی محسوب می شود، برای همین فرزندخوانده از والدین جدید ارث نمی برد، راه جبران این وضعیت با توجه به نظر قاضی این است که خانواده بخشی از اموال خودش را به کودک تملیک کند یا تعهد تملیک بدهد، همین خودش یک چالش است، چراکه خیلی از متقاضیان می گویند که اموالی نداریم، یا مثلاً می گویند دلمان می خواهد خانه ای که داریم به کودک ارث برسد اما الان هم می خواهیم در آن زندگی کنم. از طرفی پدرخوانده و مادرخوانده ولی دم محسوب نمی شوند، مدتی قبل خبری داشتیم که دختری به قتل رسید و مادر او با دریافت دیه رضایت داد و پدرخوانده و مادرخوانده ای که داشت هیچ نقشی در موضوع نداشتند. البته روند مراجع قضایی و نهاد قانونی این بوده که این چالش ها را جبران کند. ما علاوه بر نیاز به قانون خوب این را هم نیاز داریم که با ابزارهایی این قانون با نظارت لازم به خوبی اجرا شود. موسوی: ما وقتی قانون سال 53 با 92 را مقایسه می کنیم تفاوت های چشمگیری دارند، قانون سال 92 توانسته برخی از چالش های شناسایی شده در چهار دهه قبل از خودش را پاسخ بدهد. تعامل ما با سیستم قضایی در مقایسه با ده سال قبل خیلی بهتر شده است، دنبال این هستیم که مشکلات مان در حوزه حمایت از کودک که به مسائل حقوقی برمی گردد، را شناسایی کنیم. ما می دانیم کاری که انجام می دهیم نقاط ضعف دارد اما در این سال ها تلاش شد ادبیات حوزه اجتماعی و نظام حقوقی درباره کودکان به یکدیگر نزدیک شود و تقریباً همین اتفاق هم افتاده است. شما می گویید ادبیات رویکرد اجتماعی و حقوقی در بحث فرزندخواندگی بهم نزدیک شده اما درهمین قانون جدید همچنان مسئله ازدواج پدرخوانده یا مادرخوانده با فرزندی که به سرپرستی گرفتند، وجود دارد؟ موسوی: یکی از دلایلی که از تصویب این قانون تا ابلاغ آن دو سال طول کشید همین ماده بود. آن زمان آقای پورمحمدی وزیر دادگستری شده بود، به ما گفتند که در آیین نامه اجرای قانون ملاحظات مناسبی می آوریم و تدبیر می کنیم، اگرچه آیین نامه نمی تواند قانون خودش را نقض کند اما حداقل تا به امروز من موردی از این نوع ازدواج ها نشنیده ام، هرچند قبل تر هم آخرین عددی که از این مدل ازدواج می دادند سه الی چهار مورد بود. قانون سال 53 این موضوع را مسکوت کرده بود، شاید از نظر ما هم بهتر بود در قانون نمی آوردند تا این تبعات را نداشت باشد. نادی: چنین ازدواجی انجام نمی شود اما وجود چنین موردی در قانون خودش می تواند آزارد هنده باشد، مخصوصا که با بافت فرهنگی جامعه ما فاصله دارد، اتفاقا وجود نداشتن چنین ازدواج هایی نشان می دهد چقدر با فرهنگ جامعه ما فاصله دارد. موسوی: به نظرم دو سال اصرار برای وجود این ماده در قانون ضروری نبود و می توانستند مانند قانون سال 53 آن را مسکوت بگذارند. |