| آلیبس و آلن کسلر، خواهران دو قلوی خواننده و از چهره های مطرح موسیقی و تلویزیون اروپا، در 89 سالگی درگذشتند. این دو هنرمند که سال ها فعالیت شان در ایتالیا آن ها را به نمادی از جذابیت و ظرافت هنری بدل کرده بود مطابق خواست خود با مرگ خودخواسته به کمک دیگر در خانه شان در گرونوالد در نزدیکی مونیخ به زندگی شان پایان دادند. وگا وتسل، سخنگوی انجمن آلمانی جامعه برای مرگ انسانی ، اعلام کرد که آن ها پس از ماه ها تصمیم گیری آگاهانه و بدون وجود هرگونه مشکل روانی، داروی پایان دهنده زندگی را در حضور یک پزشک و وکیل مصرف کردند. طبق رویه قانونی در آلمان، پلیس پس از وقوع مرگ برای بررسی شرایط در محل حاضر شد. این دو خواهر سال گذشته در گفت وگویی با کوریره دلاسرا گفته بودند: آرزوی ما این است که با هم برویم؛ تصور اینکه یکی از ما زودتر برود، تحمل ناپذیر است. آن ها همچنین ابراز کرده بودند که می خواهند خاکسترشان در یک گور و در کنار مادر و سگشان دفن شود. آلیس و آلن که در سال 1936 در نرچاو متولد شدند، فعالیت هنری خود را از کودکی با باله اپرای لایپزیگ آغاز کردند. پس از مهاجرت خانواده شان از آلمان شرقی به دوسلدورف، از 16سالگی حرفه ای وارد عرصه موسیقی و رقص شدند و در سال 1959 نماینده آلمان غربی در یوروویژن بودند. آن ها در دهه 1950 در لیدوی پاریس می درخشیدند و همان جا با الویس پریسلی آشنا شدند. کمی بعد به دعوت دان لوریو، طراح رقص آمریکایی ـ ایتالیایی، وارد تلویزیون ایتالیا شدند و با حضور در برنامه های محبوب RAI مانند باغ زمستانی و استودیو اونو به شهرتی کم نظیر دست یافتند. مطبوعات مردسالار آن زمان لقب پاهای ملت را به آن ها داده بودند؛ لقبی که هم تحسین برانگیز بود و هم جنجالی، زیرا پوشش شان بارها قوانین سخت گیرانه تلویزیون را نقض می کرد و آن ها را مجبور به پوشیدن جوراب های ضخیم مشکی می کرد. کسلرها بعدها در سینما و تئاتر ایتالیا نیز فعال بودند و در آمریکا نیز با هنرمندانی چون فرانک سیناترا و فرد آستیر همکاری کردند. آن ها سال ها در محله تراستوره رم زندگی می کردند تا این که در 1986 به آلمان بازگشتند. هر دو روابط عاطفی طولانی مدت داشتند، اما هرگز ازدواج نکردند؛ تصمیمی که به گفته خودشان ریشه در تجربه تلخ خشونت خانگی در ازدواج مادرشان داشت. آنان همیشه بر استقلال مالی و شخصی تأکید داشتند: از کودکی می دانستیم باید مستقل باشیم… از 15سالگی روی پای خودمان ایستادیم. شاید فقط در پایان کمی به یکدیگر وابسته شدیم. |