| در هفته ها و ماه های اخیر، بازنشستگان در شهرهای مختلف کشور با برگزاری تجمع ها و فعالیت های صنفی، به شکل قانونی و مدنی، مطالبات خود را درباره وضعیت معیشتی و رفاهی مطرح کرده اند. این اقدامات، بیش از آنکه صرفاً مالی باشد، بازتاب مشکلات ساختاری و نارضایتی اجتماعی این گروه صنفی است. بررسی و نقد شرایط موجود در این یادداشت، با هدف ارائه پیشنهادهای اصلاحی و کمک به بهبود وضعیت بازنشستگان و ارتقای سیاست های رفاهی کشور ارائه شده است. تأخیر در پرداخت حقوق ها و کاهش ارزش مستمری ها یکی از مهم ترین دلایل شکل گیری مطالبات، تأخیر در پرداخت حقوق و مستمری هاست. بسیاری از بازنشستگان گزارش داده اند که گاهی چندین ماه با تأخیر حقوق دریافت می کنند. این وضعیت در شرایط تورم بالا و افزایش سریع هزینه های زندگی، به معنای کاهش شدید قدرت خرید است. مستمری بازنشستگان در برابر تورم به سرعت بی ارزش می شود و حتی تأمین نیازهای اولیه مانند خوراک، دارو و اجاره مسکن را دشوار می کند. تأخیر در پرداخت حقوق و مستمری، علاوه بر فشار اقتصادی، باعث ایجاد اضطراب و نگرانی در بین بازنشستگان شده است. تجربه نشان داده که وقتی افراد در دوران بازنشستگی با بی ثباتی مالی مواجه می شوند، کیفیت زندگی آنان کاهش می یابد و مشکلات روانی و جسمی افزایش پیدا می کند. خصوصی سازی و نارضایتی از خدمات رفاهی یکی دیگر از دلایل شکل گیری مطالبات، نارضایتی از سیاست های خصوصی سازی است. طی سال های اخیر، بسیاری از خدماتی که پیش تر دولت ارائه می داد، به بخش خصوصی واگذار شده است. بیمه های درمانی، خدمات رفاهی و برخی خدمات بهداشتی، اکنون با هزینه های بالاتر و کیفیت متفاوت در دسترس هستند. بازنشستگان بسیاری احساس می کنند که خصوصی سازی باعث شده امکانات پایه ای که باید برای آنان تضمین شود، با کیفیت پایین و هزینه بالا ارائه شود. این وضعیت نه تنها فشار اقتصادی بازنشستگان را افزایش داده، بلکه حس تبعیض و کمبود عدالت اجتماعی را نیز تقویت کرده است. پوشش بیمه ای ناکافی و مشکلات درمانی بخش دیگری از نارضایتی ها مربوط به بیمه و خدمات درمانی است. بسیاری از بازنشستگان گزارش داده اند که بیمه فعلی آن ها هزینه های درمان را به طور کامل پوشش نمی دهد و در مواردی مجبورند هزینه های سنگینی برای دارو، درمان و مراقبت های پزشکی بپردازند. این مسأله در شرایط افزایش بیماری ها و هزینه های درمان، به یک نگرانی جدی تبدیل شده است. نبود پوشش کامل بیمه ای باعث شده که بازنشستگان حتی برای بیماری های رایج، تحت فشار مالی شدید قرار گیرند. همچنین، دسترسی محدود به خدمات بهداشتی با کیفیت مناسب، به احساس کمبود عدالت و امنیت اجتماعی دامن زده است. تحلیل جامعه شناختی مطالبات بازنشستگان مطالبات بازنشستگان را می توان در چارچوب نظریه های جامعه شناختی درباره نابرابری، توزیع منابع و عدالت اجتماعی تحلیل کرد. از منظر تئوری نابرابری (نظریه های مکس وبر و پرسون)، بازنشستگان گروهی هستند که سرمایه اجتماعی و سرمایه انسانی قابل توجهی را طی سال ها فعالیت شغلی کسب کرده اند، اما در دوران بازنشستگی با کاهش دسترسی به منابع اقتصادی و خدمات رفاهی مواجه اند. این وضعیت باعث ایجاد شکاف میان انتظار و واقعیت می شود؛ شکافی که موجب شکل گیری حس محرومیت و نارضایتی می گردد و زمینه شکل گیری مطالبات مدنی و قانونی را فراهم می کند. از نگاه نظریه تضاد اجتماعی کارل مارکس، این مطالبات بازتاب اختلاف بین گروه های اجتماعی در دسترسی به منابع و قدرت است. بازنشستگان، که پیش تر نیروی کار خود را در نظام اقتصادی کشور عرضه کرده اند، اکنون به دلیل سیاست های اقتصادی، خصوصی سازی و کاهش حمایت دولت، در معرض کاهش ارزش اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته اند. این تضاد ساختاری، خود را در مطالبات جمعی و فعالیت های صنفی نشان می دهد و بیانگر ناکارآمدی سیاست های رفاهی و توزیع ناعادلانه منابع است. نظریه بی عدالتی نسبی نیز به تحلیل این پدیده کمک می کند. طبق این نظریه، افراد زمانی مطالبات خود را پیگیری می کنند که احساس کنند وضعیت آن ها نسبت به انتظارات و مقایسه با دیگر گروه ها نامطلوب و ناعادلانه است. بازنشستگان با مقایسه مستمری ها و خدمات رفاهی فعلی با هزینه های زندگی و با استانداردهای حقوقی و رفاهی قبلی، احساس می کنند سهمشان از منابع و خدمات جامعه کاهش یافته است. این احساس محرومیت نسبی، محرک اصلی شکل گیری مطالبات مدنی و صنفی آنان است. بعد روانی و اجتماعی این مطالبات نیز اهمیت دارد. بازنشستگان با تجربه بی ثباتی اقتصادی، کاهش ارزش مستمری ها و ناکارآمدی بیمه، احساس ناامنی و استرس مزمن می کنند. از منظر جامعه شناسی روانی و نظریه سرمایه اجتماعی رابرت پوتنام، کاهش دسترسی به خدمات رفاهی و کاهش اعتماد به نهادهای اجتماعی، نه تنها بر کیفیت زندگی افراد تأثیر می گذارد، بلکه به کاهش انسجام اجتماعی و سرمایه اجتماعی جامعه نیز منجر می شود. اعتماد عمومی به دولت و نهادهای حمایتی، یکی از پیش شرط های ثبات اجتماعی است و زمانی که این اعتماد خدشه دار شود، نارضایتی های اقتصادی به مطالبات گسترده مدنی تبدیل می شود. در مجموع، مطالبات بازنشستگان صرفاً یک مسئله اقتصادی نیست، بلکه نمود بیرونی بحران های ساختاری در توزیع منابع، ضعف سیاست های رفاهی و کاهش اعتماد عمومی است. فهم این ابعاد اجتماعی و نظریه محور، به مسئولان و سیاستگذاران کمک می کند تا راهکارهایی جامع و مبتنی بر عدالت اجتماعی طراحی کنند، به گونه ای که علاوه بر تأمین حقوق اقتصادی، امنیت روانی و اجتماعی بازنشستگان نیز تضمین شود. نتیجه گیری و پیامدها مطالبات بازنشستگان، زنگ هشداری برای جامعه و مسئولان است. توجه به نیازهای این گروه و اصلاح سیاست های رفاهی، از جمله پرداخت به موقع حقوق، افزایش قدرت خرید مستمری ها، بهبود پوشش بیمه و بازنگری در خصوصی سازی خدمات، می تواند به کاهش نارضایتی و ارتقای عدالت اجتماعی کمک کند. بازنشستگان، با تجربه و نقش اجتماعی خود، نه تنها باید مورد حمایت قرار گیرند، بلکه می توانند در طراحی و بازنگری سیاست های رفاهی نقش داشته باشند. بررسی و ارائه پیشنهادهای اصلاحی، با هدف کمک به حل مشکلات این گروه و ارتقای وضعیت رفاهی کشور، ضرورت دارد و ایجاد فضایی که در آن بازنشستگان احساس امنیت اقتصادی و احترام اجتماعی کنند، می تواند به تقویت انسجام اجتماعی و عدالت پایدار منجر شود. |