| فرارو- احمد اسماعیل زاده مدیرکل دفتر بهبود تغذیه جامعه معاونت بهداشت وزارت بهداشت، به تازگی در موضع گیری گفته که در ایران سالانه 400 تا 420 هزار نفر فوت می شوند که از این میزان 120 هزار مورد مرگ یعنی 35 درصد مرتبط با مسائل تغذیه ای است. وی خاطرنشان کرده که بخش قابل توجهی از مرگ های منتسب به تغذیه به دلیل چاقی، اضافه وزن، کمبود مصرف غلات کامل، فیبر، و اسیدهای چرب امگا 3 رخ می دهد. او همچنین به این مساله اشاره کرده که مثلا در گروه سنی کودکان و نوحوانان از هر 5 نفر، یک نفر با اضافه وزن و چاقی دست به گریبان است و البته که میانگین مصرف گوشت در کشور نیز از استانداردهای بین المللی پایین تر است. به گزارش فرارو؛ این قبیل آمارها در نوع خود یک پیام را به ذهن متبادر می کنند و آن این است که مسائل تغذیه ای از وزن قابل توجهی در مرگ و میر سالانه در کشور برخوردار هستند و اصلاح روندها در این حوزه ها می تواند تغییرات مثبتی را به نفع ایران ایجاد کند. با این همه، در رابطه با چالش مذکور، توجه به 3 مولفه ضروری به نظر می رسد. 1: بحران تغذیه و چالش تورم مواد غذایی تورم در سال های گذشته به نحو ملموس تری در اقتصاد ایران خودنمایی کرده و می کند و یکی از عینی ترین نمودهای خود را نیز در حوزه قیمت مواد غذایی به نمایش گذاشته است. البته که این مساله جدای از چالش های اقتصاد داخلی ایران تا حدی نیز معطوف به تحولات ژئوپلیتیکی در محیط بین المللی و اثرگذاری آن ها بر قیمت مواد غذایی است با این حال، گران شدن مواد غذایی و اقلامی نظیر گوشت در ایران و عدم تناسب رشد دستمزدها در این کشور با نرخ صعودی تورم، سبب شده تا دسترسی به برخی اقلام غذایی مفید برای طیف های قابل توجهی از مردم ایران به یک چالش بزرگ تبدیل شود و حتی بعضا برخی اقلام مهم از سفره آن ها حذف شود. درست به همین دلیل، اینطور به نظر می رسد که دولت باید حمایت غذایی خود از جامعه به ویژه از اقشار ضعیف تر را تقویت کند و مانع از شکل گیری مشکلات بزرگتر سلامتی در آینده ای نه چندان دور شود. البته که مشکلات در حوزه تغذیه صرفا محدود به گرانی اقلام غذایی مفید نیست بلکه عادت های بدِ تغذیه نیز در تشدید مشکلات در حوزه مذکور نقشی پررنگ ایفا می کنند. این مساله نیز با در پیش گرفتن سیاست های مختلف به نحوی موثر باید مخاطب قرار گیرد. 2: ضرورت افزایش آگاهی عمومی در جامعه مساله تغذیه و جا افتادن الگوهای صحیح در این حوزه، موضوعی است که باید در هر جامعه ای به صورت جدی مورد توجه باشد. این در حالی است که به نظر می رسد هنوز آنطور که باید و شاید در جامعه ایران، وضعیت آگاهی عمومی در مورد مساله تغذیه مناسب نیست. در این رابطه، رسانه ها و دستگاه های فرهنگی و البته نظام آموزشی در ایران، باید به نحو جدی تری وارد میدان شوند و این چالش جدی را دریابند. تا زمانی که در حوزه فرهنگی گام های جدی برداشته نشود و یک موضوع، به مساله ای جدی برای طیف های مختلف مردم تبدیل نشود، اینکه توقع داشته باشیم اتفاقات مثبتی مثلا در حوزه اصلاح الگوهای غلط تغذیه و یا ته نشین شدن اهمیت موضوع تغذیه در ذهن افکار عمومی بیفتد، چندان منطقی نیست. از این رو، باید اقدامات و سیاست هایی را در پیش گرفت که موضوع تغذیه به یک مساله مهم در ذهن افکار عمومی تبدیل شود و سپس می توان امیدوار به رخ دادن اتفاقات مثبت در حوزه مذکور بود. 3: مساله تغذیه در ایران و دورِ باطل یک چالش بزرگ تغییر ترکیب رژیم غذایی مردم، افزایش مصرف غذاهای فرآوری شده و کم تحرکی روزمره، زمینه ساز رشد چشمگیر بیماری های غیرواگیر در کشور شده است. بیماری هایی که آرام، اما پیوسته، سلامت جامعه را فرسوده می کنند. طبق آمارهای وزارت بهداشت و گزارش های سازمان جهانی بهداشت، بیش از 55 درصد از بزرگسالان ایرانی دچار اضافه وزن یا چاقی هستند. این آمار در میان کودکان نیز روند صعودی دارد. نشانه ای از آن که نسل آینده با مشکلات متابولیک و مزمن بیشتری روبه رو خواهد بود. چاقی، صرفاً افزایش وزن نیست، بلکه عامل اصلی بروز مجموعه ای از بیماری های جدی مانند دیابت نوع دو، فشار خون بالا، چربی خون بالا و بیماری های قلبی عروقی است. یکی از ویژگی های الگوی تغذیه ای ناسالم در ایران، مصرف بیش از حد نمک، شکر و چربی های ترانس است. ایرانی ها به طور میانگین دو تا سه برابر میزان توصیه شده جهانی نمک مصرف می کنند. این آمارها، نقشی مستقیم در بروز فشار خون و سکته های مغزی دارند. در کنار آن، نوشیدنی های شیرین، کیک ها و بیسکویت های صنعتی به منبع اصلی کالری بی ارزش تبدیل شده اند. نتیجه این ترکیب، پدیده ای است که متخصصان از آن با عنوان سوءتغذیه دوگانه یاد می کنند و اشاره به جامعه ای دارد که همزمان دچار چاقی و کمبود ریزمغذی ها است. از سوی دیگر، کاهش مصرف سبزیجات تازه، لبنیات طبیعی و پروتیین های باکیفیت باعث افت عمومی در دریافت ویتامین ها و مواد معدنی حیاتی مانند کلسیم، آهن، ویتامین D و روی شده است. این کمبودها نه تنها سیستم ایمنی بدن را تضعیف می کنند، بلکه در رشد کودکان، سلامت استخوان ها و کارکرد شناختی نیز اثر منفی دارند. پیامدهای اقتصادی و اجتماعی این وضعیت نیز قابل توجه است. هزینه درمان بیماری های مرتبط با تغذیه ناسالم، سالانه هزاران میلیارد تومان بر دوش نظام سلامت و خانواده ها می گذارد. کاهش بهره وری نیروی کار، افزایش مرگ ومیر زودرس و فشار بر زیرساخت های بهداشتی از نتایج مستقیم این بحران پنهان است. در نهایت، باید پذیرفت که تغذیه ناسالم دیگر یک انتخاب شخصی نیست، بلکه تهدیدی ملی برای سلامت عمومی است. اگر اصلاح الگوی غذایی در سیاست های کلان بهداشتی کشور جدی گرفته نشود، نسل آینده با موجی از بیماری های مزمن، هزینه های درمانی بالا و کیفیت زندگی پایین مواجه خواهد شد. آینده سلامت ایران، در گرو تغییر همین الگوهای روزمره بر سفره های امروز ماست. نباید به این دور باطل اجازه ادامه یافتن داد. |