در اواخر دهه 1960 بریتانیا نیز رؤیای آینده نگرانه خود را معرفی کرد. این رؤیا آستین زاندا نام داشت؛ خودرویی نمایشی که نه برای فروش، بلکه برای الهام بخشیدن ساخته شده بود. زاندا تحت هدایت روی هینز در استودیوی طراحی تازه تأسیس آستین موریس و با قلم زنی هریس من جوان و همکاری پل هیوز و جان ورکر طراحی شد. این خودرو نماد اوج اعتماد به نفسی بود که شرکت بریتیش لیلاند می توانست داشته باشد.  ساخت آن توسط شرکت پرسد استیل فیشر سفارش داده شد تا قابلیت های جدید مهندسی و طراحی، از جمله اولین آزمایش ها با ابزارهای طراحی به کمک کامپیوتر (CAD) و تحلیل ساختاری، را به نمایش بگذارد؛ تکنیک هایی که در آن زمان هنوز در صنعت استاندارد نشده بودند. از نظر بصری، زاندا تماما درباره هندسه و هدف بود: نیمرخ گُوِه ای شکل تند و تیز، چراغ های جلوی پاپ-آپ، دم کوتاه و خطوط تمیز و تقریباً معماری گونه. این خودرو که به رنگ سبز متالیک با گرافیک مشکی و تایرهای با نوار لیمویی رنگ آمیزی شده بود، گویی مستقیماً از آینده آمده است. هریس من بعدها اعتراف کرد که ایده اصلی این طرح، از آلفارومئو کارابو اثر برتونه الهام گرفته بود؛ همان کانسپتی که به شکل گیری لامبورگینی کونتاش نیز کمک کرد. زاندا در واقع پاسخ بریتانیا به طرح های رادیکال اروپا بود. اگرچه زاندا تنها یک ماکت ثابت بود، اما طراحی آن حاوی تخیل فنی بالایی بود: قرار بود این خودرو یک موتور و جعبه دنده E-series عرضی متعلق به آستین ماکسی را در خود جای دهد که چرخ های عقب را به حرکت درآورد؛ پیکربندی ای کنجکاوانه و تقریباً آزمایشی. این خودرو در نمایشگاه خودروی لندن در سال 1969 رونمایی شد و جمعیت را با اعتماد به نفس طراحی خود خیره کرد. زاندا سال ها در نمایشگاه های مختلف به گشت و گذار پرداخت و با خود، چشم اندازی از مدرنیته را حمل می کرد که بریتیش لیلاند به ندرت در تولیدات خود به آن دست یافت. میراث طراحی زاندا در طرح های بعدی هریس من، از جمله ترایُمف TR7 گوه ای شکل، پرنسس و حتی MG ADO21 (که منتشر نشد)، زنده ماند. به این معنا، زاندا یک مسیر بن بست نبود، بلکه بذر یک زبان طراحی بود که کل دهه را تعریف کرد.     |