نصرالله تاجیک در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: از قبل حدس زده می شد که اجلاس شرم الشیخ به میزبانی مصر، در حقیقت یک نشست نمادین باشد؛ جلسه ای که هدف آن تحقق خواسته ترامپ است تا به عنوان مرد صلح مطرح شود و به همین دلیل، نام اجلاس را صلح 2025 گذاشتند. از این منظر می توان گفت که این اسم و ساختار نشست، دقیقا منعکس کننده اهداف و خواسته ترامپ است و نه حل ریشه ای مشکل فلسطین! آن چیزی که همه سخنرانان سعی کردند به او منتقل کنند نشان می دهد روان شناسی ترامپ و تعریف و تمجید یا ارائه سخنان دلپذیر به او اهرمی است تا ساختار ذهنی رییس جمهور امریکا را به دست بگیرند و او احساس خوبی پیدا کند و جلسه مطابق تمایل او پیش برود! با این حال، سخنرانی ترامپ به خوبی نشان داد که او اساسا موضوع فلسطین، خاورمیانه و ریشه های مشکلاتی که باعث شکل گیری این بحران ها در طول تقریبا 80 سال شده اند را نمی داند، یا تجاهل می کند یا اولویتی برای آن قائل نیست! به همین دلیل او با ایده های خام و شعارگونه قصد دارد تمایلاتش را که در جهت منافع اسراییل است پیش ببرد! اما در این صورت در نتیجه نه تنها مشکلی حل نمی شود، بلکه در صورتی که روند فعلی ادامه یابد، باید منتظر تکرار بحران ها و یک هفت اکتبر دیگر باشیم. زیرا این واقعه در 2023 زمانی شکل گرفت که محمد بن سلمان در مصاحبه ای به حل مشکل اعراب و اسراییل، بدون حل مساله فلسطین اشاره کرد و نتانیاهو با حذف نقشه فلسطین و صحبت از اسراییل بزرگ در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل به جان فلسطینی ها ترس انداخت که نکند مساله فلسطین به دست فراموشی سپرده شود! تاریخ نشان می دهد که به موازات خروج امریکا از حالت میانجیگری در مشکل خاورمیانه و تمایل به سمت اسراییل و از دست دادن مرجعیت در افکار عمومی دنیای اسلام، پیچیدگی های منطقه نیز همواره در حال افزایش بوده است؛ ابتدا مبارزه ساده و محدود به انتفاضه با سنگ بود، سپس به تدریج به استفاده از تسلیحات رسید و اکنون در سطح موشک، پهپاد و فناوری های پیشرفته قرار دارد. بنابراین، ناآگاهی ترامپ از مشکل اصلی منطقه چرخیدن به منافع بیشتر برای اسراییل، توازن را نیز بهم زده است! در چنین شرایطی او صرفا توانسته با فشار روی نتانیاهو حداقل اقدام در مرحله نخست را به سرانجام برساند یعنی اجرای موادی از طرح 20 ماده ای اش که شامل آتش بس، آزادی زندانیان دو طرف و عقب نشینی ارتش در مرزی توافق شده! اما از سوی دیگر، نگاه اعراب به طرح و اقدامات ترامپ نیز از سه مولفه اصلی تشکیل شده است: نخست، نگرانی ها و مشکلاتی که با ایران در مسائل منطقه ای دارند و دوم، فرصت هایی که حضور ترامپ در امریکا و نقش او در سیاست جهانی و منطقه ای و مخصوصا فشار بر ایران به نفع آنها ایجاد کرده، به همراه وضعیت آسیب دیده بازدارندگی ایران در سیاست خارجی و تحولات خاورمیانه. این سه مولفه با هم جمع شده و در نهایت چارچوب فکری، خواست و دغدغه اعراب را شکل می دهد. از چالش های قدم بعدی در طرح ترامپ، بحث خلع سلاح حماس و دیگری مساله اداره غزه است. به عقیده من، بعید است حماس خلع سلاح خود را به آن راحتی که ترامپ فکر می کند، بپذیرد! شواهدی که در دستورهای صادر شده به نیروهایش و بسیج 7 هزار نیرو برای تامین امنیت داخلی غزه بعد از عقب نشینی ارتش اسراییل دیده می شود، نشان می دهد که این گروه به راحتی حاضر به ترک صحنه نیست. با این حال، حماس اعلام کرده که اصراری بر اداره غزه ندارد و ترجیح می دهد شخصیت های ملی فلسطینی مدیریت امور را برعهده داشته باشند. لذا این شرایط نشان می دهد که در مرحله دوم مذاکرات صلح، باید انتظار مجموعه ای از مسائل و چالش ها را داشته باشیم و طبیعی است که با ورود به جزییات، به تدریج اختلافات بیش از پیش آشکار شود. در این دو محور، نخست بحث خلع سلاح و دوم اداره غزه، ایده ترامپ معرفی هیاتی است که رهبری آن بر عهده خود او باشد و تونی بلر نقش اجرایی را بر عهده گیرد؛ اما من بعید می دانم چنین طرحی تحقق یابد. با اینکه ترامپ اخیرا اعلام کرده که در این مدت درباره جزییات این مسائل گفت وگوهایی انجام شده است، اما پذیرش آن از سوی فلسطینی ها به ویژه حماس هنوز جای شک و تردید دارد. باید منتظر ماند و دید چه سرنوشتی برای این دو موضوع رقم خواهد خورد: اینکه آیا حماس با این طرح مخالفت خواهد کرد و اگر چنین شود، آیا منجر به حمله نتانیاهو یا اسراییل به غزه خواهد شد یا وضعیت دیگری پدید خواهد آمد؟ اما با توجه به اقدام اخیر حماس در فراخوان و بسیج 7 هزار نیرو، به نظر می رسد حداقل بخشی از نیروهای آموزش دیده این گروه، به ستون فقرات نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی دولت آینده فلسطین تبدیل شوند. در هر صورت نیاز است که کمی صبر کنیم و ببینیم روند تحولات به چه سمت و سویی خواهد رفت. اما اگر رویکرد اسراییل را مورد ارزیابی قرار دهیم، دو سناریو مطرح است. سناریوی اول این است که پس از طی مرحله نخست، یعنی سه اقدام اولیه شامل آزادی زندانیان دو طرف و عقب نشینی نظامیان در مرز تعیین شده، به دلیل اختلافاتی که پیش خواهد آمد به ویژه در مسائل مربوط به خلع سلاح حماس و اداره غزه احتمال دارد نتانیاهو به غزه حمله کند. در این سناریو، اهرم های فشار از دست حماس خارج شده و این گروه کارت بازی چندانی ندارد. هرچند حماس اعلام کرده که از یک کمیته پنج جانبه ضمانت گرفته که این حمله رخ ندهد، اما واقعا نمی توان به تعهدات نتانیاهو یا تضمین های او اطمینان کامل داشت. سناریوی دوم اما می گوید با توجه به مشکلات داخلی نتانیاهو و موانعی که اسراییل در دستیابی به اهدافش داشته و نیاز ترامپ برای ورود به صحنه و حفظ آبرو و برای جبران لطماتی که به آبروی او وارد شده، ممکن است چنین اتفاقی یعنی حمله مجدد اسراییل به غزه رخ ندهد. با این حال، باید توجه داشت که نتانیاهو رهبری تندروترین دولت متشکل از نیروهای ائتلافی اسراییل را برعهده دارد؛ جریانی که هیچ اعتقادی به حقوق فلسطینی ها ندارد و با تشکیل دولت فلسطین کاملا مخالف است. گفته می شود حتی عدم حضور نتانیاهو در شرم الشیخ به دلیل تهدیدهای این نیروهای تندرو بوده است؛ آنها هشدار داده بودند که اگر او برای امضای توافق دو دولتی فلسطین اقدام کند، دولت ائتلافی سقوط کرده و نتانیاهو شکست خواهد خورد. در این وضعیت داخلی پیچیده، تا زمانی که به مسائل بنیادی فلسطینی ها و موضوع اصلی فلسطین و اسراییل پرداخته نشود، هیچ انتظاری از تحقق یک صلح واقعی و پایدار نمی توان داشت. بنابراین، بحث تشکیل دولت فلسطین یکی از موانع اصلی پیش روی طرح صلح ترامپ است که او عمدا نادیده می گیرد. بنابراین تا زمانی که امریکا این ساختار حقوقی دولت مستقل فلسطین را به رسمیت نشناسد و اقدام مشخصی انجام ندهد، امیدی به بازسازی غزه نیست. چرا که باید ساختار حقوقی مشخصی که بتواند هم وحدت سرزمینی فلسطینی ها را تامین کند و هم اینکه دولت به عنوان حامی حقوقی فلسطینی ها برای ساماندهی معیشت و زندگی سیاسی اجتماعی آنها ایجاد شود، در غیر این صورت هیچ انتظاری نباید از پیشبرد روند صلح داشت. همزمان با توجه به نقش تخریبی جریان های تندرو اسراییل، هم نتانیاهو با مشکلات جدی داخلی مواجه خواهد شد و هم منطقه، ثبات و آرامش را تجربه نخواهد کرد. در رابطه با ادعاهای اخیر ترامپ مبنی بر شکل گیری نظمی جدید در خاورمیانه باید تاکید کنم، در شرایط کنونی و تحولات جهانی و مخصوصا ارتباطات، نظم جدید خاورمیانه یا به طور کلی هر نظمی در هر منطقه از بیرون قابل تزریق نیست. چنین نظمی نیازمند شکل گیری یک گفتمان غالب و درون زا است که از دل خود منطقه برخیزد. اگر از این زاویه نگاه کنیم، نخست باید توجه داشت که کشورهای منطقه یکدست نیستند؛ دیدگاه های اعراب نسبت به تحولات منطقه ای متفاوت است. حتی اجلاس شرم الشیخ نیز صحنه ای از رقابت میان مصر، قطر و تا حدودی ترکیه بود؛ سه کشوری که هر کدام تلاش داشتند میزبانی چنین اجلاسی را برعهده گیرند تا جایگاه منطقه ای خود را تثبیت کرده و افزایش بدهند. از همین رو، در نظر داشته باشیم آنچه امروز تحت عنوان صلح ابراهیم یا پیمان ابراهیم مطرح می شود، به سادگی قابل تحقق نیست. درست است که در مرحله نخست برخی توافق ها شکل گرفته و ترامپ نیز برای پیشبرد آن فشار می آورد، و حتی شماری از کشورهای عربی نیز ممکن است نسبت به تحقق چنین طرحی بی میل نباشند، اما واقعیت این است که موانع پیش رو اندک نیست. تحقق این نظم تازه به عوامل متعددی وابسته است، چرا که مهم ترین مساله فلسطین و اسراییل در خاورمیانه تشکیل دولت است. تشکیل دولت نیز منوط به بازگشت و حل مشکل مهاجران است. تا این گونه مسائل که حدودا نیم قرن اخیر به طول انجامیده رفع نشود، تمام طرح های موسوم به صلح یا نظم جدید، صرفا چند روزی در تیتر رسانه ها خواهند ماند و سپس به حاشیه خواهند رفت. بنابراین، هر طرحی برای نظم جدید خاورمیانه تا زمانی که به ریشه های واقعی بحران نپردازد ازجمله موضوع آوارگان فلسطینی، تشکیل دولت مستقل برای تأمین حقوق طبیعی، سیاسی و اجتماعی فلسطینی ها، محکوم به شکست است. هیچ نظمی را نمی توان صرفا با دیکته بیرونی یا فشار امریکا ایجاد کرد. از طرفی در واقع، بخشی از بازیگران فعلی از نتانیاهو گرفته تا ترامپ و حتی برخی دولت های عربی که صحبت از نظم جدید می کنند دچار اشتباه محاسباتی درباره مقاومت و ایران شده اند. درست است که ایران و گروه های مقاومت در مقاطعی آسیب دیده اند، اما این به معنای پایان یافتن آن اندیشه و جریان نیست. اندیشه مقاومت در برابر اسراییل و مبارزه ریشه دارتر از آن است که با فشارهای خارجی حذف شود، مگر آنکه امریکا و اسراییل رویکرد خود را به طور بنیادین تغییر بدهند و از سیاست هایی که طی سال های گذشته باعث پیچیده تر شدن بحران شده اند از جمله اشغال سرزمین های فلسطینی، توسعه شهرک سازی در کرانه باختری و غزه دست بردارند. نکته قابل تامل دیگر در این زمینه این است که زمانی که مصر از ایران برای شرکت در اجلاس شرم الشیخ دعوت کرد و تهران پاسخ منفی داد، بحث های گسترده ای در محافل نخبگی، رسانه ای و فضای مجازی در گرفت. محور این مباحث آن بود که هیچ نظمی در خاورمیانه بدون مشارکت سازنده ایران شکل نخواهد گرفت. خوب است اکنون که ایران بر موضع رسمی خود بر لزوم ثبات و آرامش در منطقه، پایان جنایات نتانیاهو و برقراری آتش بس پایدار تأکید کرده، رویکرد جدیدی در زمینه حمایت از فلسطینی ها با تشکیل دولت فلسطین و آنچه خود مردم فلسطین خواهان آن هستند، اتخاذ شود. ان شاء الله. |