ابراهیم عمران در هم میهن نوشت: گویا معاون وزیر بهداشت، درگیری لفظی با یکی از خبرنگاران داشته است. ایشان در کلیپی که پخش شده به خبرنگار مربوطه گفته اند: تو دیگه بشین و در جایی دیگر هم از واژه الف بچه استفاده کرده اند! کاری به پرسش خبرنگار و چرایی برآشفتگی این مقام مسئول نداریم در این کوتاه نوشته. آنچه از کفر ابلیس و زهد اسفندیار در این موارد معروف تر و مشهورتر است، بی پناهی خبرنگارانی است که به هر دلیل سوالی در ذهن شان غلیان دارد. بالاتر از آن نداریم که گیریم پرسشی هدفدار طرح شود تا نوازشی صورت گیرد و این پالس به پاسخ دهنده داده شود که هنوز از تاک، نشان مانده است. خب میزان سعه صدر فردی که در چنین جایگاهی نشسته با کسی که در کوچه و میدان به هر دلیلی از کوره درمی رود، چیست؟ مگر یادمان رفته که برای برآشفتن دکتر فاضلی در همراهی با جناب پزشکیان، چه عرصاتی به پا شده بود؛ که بیشتر آن نیز تا حدود زیادی درست بود. هرچند پس و پیش یک ماجرا باید تحلیل شود تا میزان عصبیت مشخص شود. اگر قرار باشد هر مسئول و پاسخگویی چنین الفاظی به کار ببرد، برپایی چنین نشست هایی چه ثمره ای دارد. این واژگانِ کوچه بازاری که شنیده شده است، معنای پنهانش چیست. جدا از معنای تحت اللفظی هر واژه می توان معانی مستتری نیز دنبال کرد و در ذهن پروراند. سال هاست که مسئولانِ پاسخگو در بزنگاه های مختلف این ندا را سر می دهند که خبرنگار خوب، خبرنگار مرده است و بس. دیگر با چه زبانی بگویند که جز تمجید و تعریف نباید سخنی گفته شود. گویی همه امور به سامان است و بی نوا خبرنگاران در پی تخریب این سازه و بنا. بحث این دولت و آن دولت نیست؛ کمتر پیش آمده این سخن معنا شود برای بدنه پاسخگوی دولت ها، که خبرنگار حکم مشتری دارد و حق با اوست تحت هر شرایطی، حتی اگر به ناحق گوید. که ناحق گویی جزایش نادیده شدن آن خبرنگار هست در آتیه ای دور. نادرستی پرسش ها را مخاطب احتمالی متوجه می شود. مگر همین الان با تمام کم خوانی، ندیدن روزنامه ها و خبرگزاری ها، نیستند خبرنگاران و روزنامه نگارانی که هنوز مخاطب دارند و نام شان در هر رسانه موجب دیدن و خواندن است. اگر همین خبرنگاران و روزنامه نگاران هم از دایره ادب و انصاف خارج شوند؛ به طور کامل از دنیای رسانه طرد خواهند شد. وگرنه اگر قرار بر درشت گویی به خبرنگار باشد که او را به چنین مکان هایی نیاز نیست. سلامت ذهن و میزان تحمل هر مقامی باید سنجیده شود. بالادست هر مسئولی بعد از هر ژاژخایی زیردست اش، اگر او را مورد مؤاخذه قرار ندهد، خود نیز شریک این بیهوده گویی هاست. بحث آن نیست که وزیر بهداشت بیاید و معاونش را عزل کند که از محالات است. آن هم در جغرافیای ما که خبرنگار معمولاً جایگاه مستحکمی ندارد. صحبت آن است که وزیر ارشاد و معاون فرهنگی اش، به موازات جایگاه شان، از وزیر و معاونش توضیح بخواهند. تمام قد پشت خبرنگاران بایستند. به حتم که مدیریت هر رسانه این توان را ندارد که چنین حقی را استیفا کند. یا اصولاً در چنین مواقعی کدخدامنشانه قصد پاک کردن سوال و جواب را دارند افسوسانه. خبرنگار را قلمی است جان پناه و مقام مسئول را قدرتی است بی انتها. یکی جهانگیر است و دیگری جهاندار. قدرتِ قلم خبرنگار و روزنامه نگار را با چنین الفاظی نمی شود از بین برد. الف بچه ها، قد خواهند کشید. این خبرنگاران می مانند. جایگاه های ریاست تمام شدنی است. آنچه اما تمام نمی شود و پایانی بر آن متصور نیست، روح پرسشگری است. اگر این مهم دانسته شود و درک، شاید چنین بگوومگوهایی رخ ندهد. کمترین انتظار از چنین مسئولانی آن است که در خلوت خود بیاندیشند تا در جلوت کمی محتاطانه حرف از زبان شان جاری شود. جناب معاون هرآنچه گفته اید ثبت می شود، آنچه اما بیشتر در ذهن می ماند، امری است که شما بدان واقف نیستید؛ خبرنگار را دُر یایید تا دریابید… |