فرارو- سریال هیولا: داستان ادگین (Monster: The Ed Gein Story) جدیدترین ساخته نتفلیکس در ژانر جنایی و وحشت که اخیرا منتشر شده است. به گزارش فرارو، ادگین ، قاتل زنجیره ای افسانه ای به عنوان یکی از الهام بخش ترین کاراکترهای دنیای وحشت شناخته می شود، داستان زندگی او منبع ساخت آثار شاخصی، مانند سکوت بره ها و روانی بوده که انتظار می رفت با چنین پیشینه ای سریال هیولا: داستان ادگین نیز به اثری جذاب تبدیل شود، با این حال بیشتر شبیه یک مجموعه آشفته است که مخاطب را خسته و گیج می کند. داستان در سال 1944 می گذرد، ادگین در مزرعه خانوادگی کار می کند و برای استراحت کاری جز خوابیدن ندارد. تنها کسی که او را درک می کند، زنی به نام ادلین که داستان های جنایی را روایت می کند. ماجرا از زمان مرگ برادر ادگین آغاز می شود و همه او را مقصر این مرگ می دانند. در عین حال شخصیت سلطه جوی مادرش نیز باعث شده تا ادگین تنهاتر از همیشه شود و نتواند کاری را انجام دهد. او وارد انزوایی خود خواسته می شود که زمینه بیماری های روانی اش را فراهم می کند. نمایش کلیشه ای از خشونت و قصه ای بدون قهرمان  این سریال داستان زندگی یکی از جنایتکاران تاریخ را به تصویر می کشد، با این حال توانسته به عمق پیچدگی های روانی گین بپردازد و قصه شکل پراکنده ای به خود گرفته است. همچنین سریال در بازسازی کلیشه آمیز صحنه های خشونت که مخاطب در دهه 90 میلادی و 2000 می دید به شکل بی رحمانه عمل می کند. شکل خشونت ها به قدری بالاست که این سوال در ذهن مخاطب به وجود می آید که چرا این صحنه ها باید تولید شود. در هیولا: داستان ادگین بازیگران بازی قابل قبولی از خود ارائه می دهند. جلوه های بصری نیز در نگاه اول مخاطب را با خود همراه می کند، با این حال هر چه داستان جلوتر می رود ضعف های آن آشکار می شود. همچنین سریال با اضافه کردن موضوعاتی درباره جنگ جهانی دوم و هولوکاست به داستان یک قاتل زنجیره ای به دنبال نوعی روایت فرازمانی است، در حالی که به درستی نمی تواند موضوعات را بازآفرینی کند. سریال به دنبال نقد ساختار سینمایی در پرداختن به موضوع قاتلان زنجیره ای است و آن ها را افرادی می داند که قربانی جامعه شده اند و بینندگان حمله می کند، نگاهی که در ظاهر ایده جذابی به نظر می رسد اما سریال در همان چاهی می افتد که در سایر آثار جنایی وجود دارد و آنها را ناپسند می دانست، چرا که سریال برای جذب مخاطب به نمایش مکرر صحنه های خشونت روی می آورد. لحن و فضا نیز به طرز عجیبی با داستان متناقض و گاهی نامفهوم است چرا که سریال همزمان تلاش می کند مخاطب را وادار به همدردی با شخصیت ادگین کند و هم به دنبال نمایش جنبه های ترسناک و وهم آلود زندگی است. قسمت پایانی سریال آنقدر غیرمنطقی و دور از واقعیت که مخاطب به سختی داستان را باور می کند. همچنین نبود یک قهرمان یا نقطه عطف نیز سبب شده که سریال عملا ماجرای جذابی نداشته باشد. اگر چه هیولا: داستان ادگین تلاش کرده تا تصویری متفاوت از هیولاها را نمایش دهد اما در عمل نتیجه چیزی جز صحنه های منزجر کننده و روایت ضعیف نیست. |