نصرالله تاجیک در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: آقای عراقچی گفته اند که تفاهم قاهره دیگر مبنای همکاری با آژانس نیست . نگفته با آژانس همکاری نمی کنیم! به نظر من این موضع گیری بیشتر جنبه سیاسی دارد تا فنی. در واقع، این یک بیان سیاسی در واکنش به اقدام اروپا است و نه یک موضع فنی یا تکنیکی که بتوان از آن دستورالعملی برای تعاملات آینده ایران و آژانس استخراج کرد. من تصور می کنم همچنان دستور کار ایران، تداوم همکاری با آژانس باشد. اما اینکه موضوع اسنپ بک تا چه اندازه می تواند بر آن تفاهم تأثیر بگذارد، مساله دیگری است. واقعیت این است که ما هنوز متن تفاهم قاهره را ندیده ایم. با این حال، طبق آنچه گفته شده، اجرای اسنپ بک این توافق را زیر سوال می برد و البته بر اساس اظهارات نمایندگان مجلس چنین چیزی در این تفاهم نامه وجود ندارد؛ به نظرم، ایران باید از این فضایی که به بی اعتمادی و بغرنج کردن مسائل منجر می شود، عبور کند. واکنش ما نسبت به اقدام اروپایی ها در فعال کردن مکانیزم ماشه نباید بر روابط فنی ما با آژانس تأثیر منفی بگذارد. من همواره تأکید کرده ام که باید آژانس را در چارچوب فنی خود نگه داریم و همکاری را در همان بستر پیش ببریم. این مسیر بسیار موثرتر است تا اینکه آژانس به سمت سیاسی شدن برود یا نقش سیاسی پیدا کند. به همین دلیل معتقدم تعاملات ایران با نهاد پادمانی و روابطش با اروپا دو مقوله جدا از هم هستند. باید تلاش کنیم از یک سو همکاری های فنی، پاسخ به سوالات و رفع ابهامات را در همان چارچوب فنی کارشناسی میان متخصصان ایرانی و آژانس حل وفصل کنیم. من همواره به توانایی کارشناسان سازمان انرژی اتمی در حل این مسائل خوش بین بوده ام و باور دارم که تفاهم بین کارشناسان دو طرف، نتیجه به مراتب بهتری از ورود موضوعات به سطح سیاسی خواهد داشت. این روش نتایج بهتری دارد. تا اینکه بخواهیم دُز سیاسی آن را افزایش دهیم. اکنون شرایط مثبتی برای بده بستان های سیاسی برای ایران وجود ندارد، بنابراین بهترین راه، ادامه مسیر از طریق تعامل فنی و کارشناسی است؛ چه از سوی بازرسان آژانس و چه از طرف کارشناسان ایرانی سازمان انرژی هسته ای. درباره اظهارات آقای گروسی، باید گفت که ایشان در رفتار و مواضع خود نوعی دودوزه بازی سیاسی دارد؛ از یک سو نمی خواهد ایران را عصبانی کند و از سوی دیگر می کوشد دل اروپا و امریکا را به دست بیاورد. پیشتر نیز تاکید شد که نباید آقای گروسی را در چنین موقعیتی قرار می دادیم. نباید به او نقش سیاسی می دادیم و اجازه می دادیم در سطح سیاسی ملاقات داشته باشد. باید از قبل او را در قامت مدیرکل آژانس تحویل می گرفتیم! و قاعدتا باید در چارچوب فنی و تکنیکی خود میماند، نه اینکه وارد عرصه سیاسی شود. بنابراین، نمی توان چندان روی اظهارات او حساب باز کرد، چون هر مصاحبه او در فضایی متفاوت انجام می شود و بارهای معنایی سیاسی خاص خود را دارد. در ایران یک چیز می گوید، و وقتی از کشور خارج می شود، لحن و موضع دیگری می گیرد. به همین دلیل وقتی می گوید ایران برنامه ای برای ساخت سلاح هسته ای ندارد، بلافاصله با عباراتی مانند اما همکاری نمی کند یا اما آژانس نگران است حرفش را تعدیل می کند! در واقع، شورای حکام روی همین اماها تصمیم می گیرد، نه بر اساس سخنانی که ما خوشمان می آید! لذا به نظر من این اظهارات بیشتر نوعی تلاش شخصی از سوی گروسی برای دور کردن خود از موضع اتهام است تا یک تحلیل فنی. او نمی خواهد ایران را از دست بدهد، اما هم زمان با استفاده از روش چماق و شیرینی ، می کوشد ایران را در چارچوبی که می خواهد نگه دارد. من معتقدم قبل از جنگ 12 روزه، با وجود تفاهماتی که گروسی در سفر خود به تهران داشت، گزارش او منفی بود و بر همان اساس، شورای حکام هم گزارش منفی صادر کرد. البته که امریکا و اسراییل برای اقدامات خود چندان به مشروعیت نیاز ندارند؛ در این فضای آشفته بین المللی که اسراییل هر اقدامی می خواهد انجام می دهد و هیچ کس هم مانعش نیست، امریکا نیز اکنون به روش های مختلف از قبیل اعمال تعرفه، اعزام نیرو یا حتی حمایت از کودتاها، اهداف خود را پیش می برد و به دنبال بهانه حقوقی یا کسب مشروعیت برای این اقدامات خود نیست! با این حال، اغلب تحلیلگران معتقدند گزارش شورای حکام برای غرب نوعی دستاویز سیاسی برای حمله اسراییل به ایران بود. پس از حمله به تأسیسات هسته ای ایران، نه شورای حکام، نه آژانس و نه مدیرکل هیچ موضع محکمی در محکومیت آن نگرفتند. تأسیساتی که کاملا تحت نظارت آژانس بود، مورد حمله قرار گرفت، اما واکنش ها بسیار ضعیف و خنثی بود. به عقیده من، همین سکوت، آنها را در موضع اتهام قرار می دهد و نشان می دهد که در آن شرایط بی انگیزه یا بی طرف نبودند. در این مورد که آیا می شود از اظهارات اخیر آقای گروسی واسطه گری میان ایران و اروپا را برداشت کرد باید گفت این ایده یا فرضیه یا برداشت، اساسا خوب و سازنده نیست. آژانس باید در حوزه فنی باقی بماند و همکاری اش با ایران صرفا در همان قالب ادامه پیدا کند. ورود به مذاکرات سیاسی یا ایفای نقش میانجیگری برای آژانس خطاست و نباید چنین نقشی برایش تعریف شود. از نگاهی دیگر که آقای گروسی مدعی شدند ایران قادر به بازسازی تاسیسات هسته ای آسیب دیده در جنگ ایران و اسراییل است یا خیر باید تاکید کنم که این هم در واقع از همان اماها ست که پیش تر اشاره کردم؛ به عبارتی نوعی تلاش برای زیر سوال بردن استراتژی ابهام هسته ای ایران. یعنی تلاش می کنند آن را برجسته کنند که ایران از نظر فنی می تواند تاسیسات را بازسازی کند که طبیعتا البته این امکان وجود دارد؛ اما اینکه آیا تهران واقعا برنامه یا قصدی برای انجام این بازسازی در سر دارد یا خیر هنوز روشن نیست. با این همه با توجه به مخاطراتی که عملیات بازسازی ممکن است به دنبال داشته باشد، من گمان می کنم ایران هنوز برنامه مشخصی برای این کار ندارد. از سوی دیگر، تصور اینکه ایران بخواهد بازسازی را به عنوان یک اهرم سیاسی استفاده کند، به نظرم بعید است که موفق شود. با وضعیت فعلی که تاسیسات قانونی ایران به سادگی هدف حمله قرار می گیرند و بدون توجه کافی به مخاطرات انسانی و خطر اشاعه، برای من این موضوع چندان قانع کننده نیست. برای من هنوز جای تردید دارد؛ و به مفید بودن چنین ایده ای خوشبین نیستم. با توجه به مواضع اخیر سخنگوی وزارت خارجه، باید گفت شرایط فعلی ایران در عرصه روابط خارجی، به ویژه در حوزه هسته ای، بسیار پیچیده و درهم تنیده شده است. پیش تر هم اشاره کردم که اوضاع جهان و منطقه به نوعی قمر در عقرب است؛ یعنی در وضعیت بغرنجی قرار دارد که تصمیم گیری را دشوار می کند. در چنین فضایی، ما باید بکوشیم مسائل را ساده تر و از هم تفکیک کنیم تا بتوانیم راه حل های عملی بیابیم. در علم ریاضی، وقتی با مساله ای پیچیده و ظاهرا لاینحل روبه رو می شوند، آن را به بخش های مختلف تقسیم می کنند؛ سپس هر بخش ساده تر که متغیرهای کمتری دارد را جداگانه حل کرده و در نهایت با ترکیب و تجمیع آنها، کل مساله حل می شود. به نظر من در سیاست خارجی و پرونده هسته ای هم باید از همین روش استفاده کنیم. نباید اجازه دهیم موضوعات بیش از این در هم تنیده شوند یا به زخمی مزمن تبدیل شوند. این پرونده از آن دسته مسائلی نیست که گذر زمان بتواند آن را حل کند؛ برعکس، پیچیده تر شدنش فقط حل آن را دشوارتر می سازد. از سوی دیگر، اروپا با فعال سازی مکانیزم ماشه، نه تنها شرایط را برای ایران سخت تر کرد، بلکه برای خودش هم بحران ایجاد کرد. این اقدام چیزی عایدش نمی کند، اما به نقش اروپا در برجام و پرونده هسته ای آسیب زده و اعتبارش را کاهش داده است. با این همه با وجود شرایط دشواری که اکنون در شورای امنیت و فضای بین المللی شکل گرفته، من معتقدم ما هیچ راهی جز تداوم دیپلماسی نداریم. نباید مأیوس شویم، بلکه باید با استفاده از همه ظرفیت ها تلاش کنیم مسیر گفت وگو را زنده نگه داریم؛ چه از طریق ادامه مذاکرات غیرمستقیم با امریکا، چه فعال کردن میانجیگران و چه بهره گیری از اهرم ها و کارت هایی که در اختیار داریم. به باور من، نباید اجازه دهیم دیپلماسی به حاشیه رانده شود. اینکه اعلام کنیم ما همچنان به دیپلماسی پایبندیم لازم است، اما کافی نیست. درست است طرف مقابل ما زیاده خواه و غیرقابل اعتماد است و استراتژی کنونی اش از بین بردن کارت های بازی ایران است! اما باید دیپلماسی را فعال کنیم؛ یعنی از پتانسیل های موجود استفاده کرده و آنها را بالفعل سازیم تا بدون آسیب به کارت های ما مذاکرات به تدریج به ریل خود بازگردد. تنها با این رویکرد می توانیم گره های موجود را، نه به صورت کلی و هم زمان، بلکه مرحله به مرحله و با حل جزییات، باز کنیم. اما موضوع مهم دیگری که در پرونده هسته ای ایران وجود دارد و آقای عراقچی اخیرا به آن اشاره کردند مبحث منقضی شدن قطعنامه 2231 در 26 مهرماه سال جاری است. در این زمینه باید گفت که با توجه به موضع گیری اخیر روسیه و به ویژه ریاستش بر شورای امنیت، ممکن است ظرفیت جدیدی ایجاد شود؛ ظرفیت حقوقی و هم سیاسی. همین عامل ممکن است عاملی باشد که این امکان سازوکاری شکل بگیرد که شورای امنیت را ناگزیر کند به موضوع مکانیسم ماشه توجه بیشتری داشته باشد و مباحث مرتبط جدیدی در آنجا مطرح شود. پیشتر نیز با روسیه و چین گفت وگوهایی صورت گرفته بود تا پرونده مکانیزم ماشه به صورت سه جانبه در شورای امنیت پیش برود. بنابراین، امکان ایجاد ظرفیت های حقوقی و رویه ای وجود دارد. در این میان، موضع اروپا اما مشخص نیست و هنوز نمی توان پیش بینی کرد گام بعدی آنها چه خواهد بود. اگر مکانیزم ماشه فعال شود، روال طبیعی در شورای امنیت شامل تشکیل کمیته تحریم و اقدامات مشابه است که کمی زمان می برد. در این فرآیند، مداخلات یا تأخیرهای روسیه و چین ممکن است باعث ایجاد دست اندازهایی شود و اجرای مراحل را به تأخیر بیندازد. لذا در یکی دو ماه آینده، شورای امنیت احتمالا با چالش ها و بحث های جدی در این زمینه مواجه شود. با این حال، اگر اراده ای جدی از سوی چین و روسیه وجود داشته باشد، احتمال اتفاقاتی در این حوزه کم نیست. در عین حال، نباید فراموش کرد که مسائل جهانی تنها محدود به مکانیزم ماشه و پرونده ایران نیست. بحران ها و مسائل حاد دیگری در منطقه از جمله فلسطین، یمن و دیگر موضوعات، می تواند این پرونده را نیز تحت تأثیر قرار دهد و پرتو آنها بر تحولات شورای امنیت اثرگذار باشد. |