حسین فصیحی در جوان نوشت: هر لحظه در گوشه ای از کشور سانحه ای رقم می خورد و انسانی با مرگ دست وپنجه نرم می کند و چشم انتظار رسیدن اورژانس است، اما واقعیت تلخ این است که تأخیرهای مکرر اورژانس پیش بیمارستانی، جان های بسیاری را می گیرد و اعتماد عمومی را می سوزاند. این بحران، دیگر یک مشکل فنی نیست؛ فاجعه است. اورژانس کشور سال هاست به عنوان نخستین حلقه امدادرسانی پیش بیمارستانی، نقش حیاتی در نجات جان بیماران و مصدومان ایفا می کند، اما واقعیتی تلخ برابر چشم مردم وجود دارد و آن تأخیرهای مکرر در رسیدن آمبولانس به صحنه حادثه است. این تأخیرها که ریشه در کمبود پایگاه ها، فرسودگی ناوگان و محدودیت منابع انسانی دارد، نه تنها جان بیماران را به خطر می اندازد، بلکه در بسیاری از موارد به بروز درگیری های تلخ میان همراهان بیمار و امدادگران منجر می شود. در سال های اخیر بارها شاهد بوده ایم که نیروهای اورژانس به جای آنکه صرفاً نقش ناجی را ایفا کنند، خود قربانی خشونت و ضرب و جرح شده اند. خشونتی که از خشم عمومی ناشی از دیر رسیدن اورژانس سرچشمه می گیرد. این چرخه معیوب نه به سود مردم است و نه به نفع امدادگرانی که با جان و دل در خط مقدم خدمت حاضر می شوند. بر اساس استاندارد جهانی، زمان طلایی رسیدن آمبولانس در شهرها کمتر از 10 دقیقه و در کلانشهرها حدود 12 دقیقه است، اما در تهران و بسیاری از استان ها این معیار عملاً دست نیافتنی شده است. وقتی یک پایگاه اورژانس با تنها یک آمبولانس فعالیت می کند، طبیعی است که در صورت مأموریت قبلی، اعزام بعدی با تأخیر جدی همراه شود. نتیجه این تأخیرها، سرخوردگی مردم و کاهش اعتماد عمومی به نهادی است که باید مأمن امید در شرایط بحرانی باشد. در کنار مشکلات ساختاری، فرسودگی آمبولانس ها، کمبود پایگاه ها و ساعات کاری طاقت فرسای نیروهای اورژانس، وضعیت را بحرانی تر کرده است. این شرایط تنها کیفیت خدمات را پایین نمی آورد بلکه سلامت جسمی و روانی امدادگران را نیز تهدید می کند. سازمان اورژانس کشور باید فراتر از بیان مشکلات، نقشه راه عملی برای اصلاح این وضعیت ارائه دهد. خرید آمبولانس های جدید، افزایش تعداد پایگاه ها، حمایت قضایی و امنیتی از نیروهای اورژانس و همچنین فرهنگ سازی عمومی درباره وظایف و محدودیت های این سازمان از ضروری ترین اقدامات پیش رو است. مردم حق دارند از خدماتی به موقع و باکیفیت برخوردار باشند و نیروهای اورژانس نیز شایسته است در امنیت و احترام به مأموریت بپردازند. استمرار تأخیرها و بی توجهی به این مطالبه عمومی، نه تنها اعتماد اجتماعی را فرسایش می دهد، بلکه می تواند به بحرانی بزرگ تر در حوزه سلامت و امنیت روانی جامعه منجر شود. |