فرارو- بازگشت دنیل دی-لوییس پس از هشت سال غیبت با فیلم شقایق دریایی به کارگردانی پسرش، بیش از آنکه دستاوردی سینمایی باشد، یک رویداد خانوادگی است. به نقل از واشینگتن پست، فیلم جدید شقایق دریایی با وجود هنرنمایی یکی از بزرگ ترین بازیگران جهان، اثری کند، سنگین و ناامیدکننده است که بیش از آنکه یک شاهکار سینمایی باشد، یک تجربه خانوادگی به شمار می رود. بازگشت دنیل دی-لوییس، ستاره افسانه ای سینما که در سال 2017 با فیلم رشته خیال اعلام بازنشستگی کرده بود، به تنهایی خبر بزرگی است. او این بار نه تنها بازیگر، بلکه هم نویسنده و بازیگری است که جلوی دوربین پسرش، رونان دی-لوییس، قرار گرفته است. علاقه مندان سینما در این هشت سال دلتنگ حضور او بر پرده بودند و طبیعی است که بازگشتش با اشتیاق دنبال شود. از منظر یک تجدید دیدار خانوادگی، این پروژه حرکتی قابل تحسین است. اما وقتی پای کیفیت سینمایی به میان می آید، شقایق دریایی تماشاگر را خسته می کند. فیلم با ریتمی بسیار کند و سنگین روایت می شود. داستان حول محور ری استوکر (با بازی دنیل دی-لوییس) می چرخد؛ سرباز سابق ارتش بریتانیا در دوران ناآرامی های ایرلند شمالی که حالا به انزوا پناه برده و در اعماق جنگلی در شمال انگلستان زندگی می کند. در آغاز فیلم، برادرش جم (با بازی شان بین) وارد صحنه می شود. او پس از گذر از جنگل و با استفاده از مختصاتی که ری برای مواقع اضطراری باقی گذاشته، به کلبه دورافتاده او می رسد. ماجرا از آنجا آغاز می شود که پسر ری، برایان (با بازی ساموئل باتوملی)، پس از فرار از ارتش و درگیری خشونت آمیز با یک مرد دیگر، در اتاق خود منزوی و خشمگین است. او از پدری که هرگز ندیده، نفرت دارد و مادرش نسا (با بازی سامانتا مورتون) از ری می خواهد نزد خانواده برگردد و با پسرش گفت وگو کند. جم، مردی مذهبی و سرسخت، مسئولیت دارد این شیطان پیر را به خانه بازگرداند، اما ری به این راحتی تسلیم نمی شود. داستان در ظاهر ساده است و پتانسیل بالایی برای درام دارد. اما پرسش اینجاست که چرا شقایق دریایی چنین اثری طاقت فرسا و دشوار برای تماشا شده است؟ پاسخ در کارگردانی سنگین دست و پرمدعا نهفته است. رونان دی-لوییس با تأکید افراطی بر معنا و نمادپردازی، عملاً جان اثر را گرفته است. سکوت های طولانی و خسته کننده میان دیالوگ ها، موسیقی سنگین و پرحجم بابی کرلیک که فضایی صنعتی و بی روح می سازد، و المان های سورئالی مانند حضور یک ماهی آزاد غول پیکر یا گوزنی نورانی، نه تنها کمکی به روایت نمی کنند، بلکه گیجی مخاطب را بیشتر می سازند. در نتیجه، دو ساعت زمان فیلم برای تماشاگر به تجربه ای طاقت فرسا بدل می شود. با این حال، حضور دی-لوییس پدر بار دیگر تأکید می کند که او همچنان یکی از بزرگ ترین بازیگران نسل خود است. ظاهر او با موی خاکستری کوتاه و چشمانی نافذ، حضوری کاریزماتیک به شخصیت می بخشد. ری مردی سرسخت و زخمی است؛ انسانی که در کودکی دو بار و در دوران خدمت نظامی یک بار دیگر خیانت دیده و در نهایت از جامعه ای که هیچ گاه به او فرصت نداد، دل بریده است. در طول حضور جم در کلبه جنگلی، ری در چند تک گویی عمیق و تأثیرگذار، زخم های روحی خود را آشکار می کند. این صحنه ها هرچند درخشان بازی شده اند، اما از نظر روایت درمان یا تحول شخصیت، سطحی و ناقص باقی می مانند. یکی از نقاط قوت فیلم، فیلم برداری بن فوردزمن است. دوربین با حرکت میان شاخه ها و صعود بر فراز جنگل، تصویری از آشوب ذهنی شخصیت اصلی ارائه می دهد. اما حتی این نقطه قوت هم با زیاده روی در استفاده از نماهای پهپادی، به تکرار و پوچی می رسد؛ تصاویری زیبا اما بی احساس که وعده عمق می دهند، اما تنها ظاهری خوشایند عرضه می کنند. فیلم در اوج با یک رویداد آب وهوایی شدت می گیرد و لحظه ای گذرا از تحول احساسی ری را نشان می دهد. اما در نهایت، ریتم کند و یکنواخت، اثر را به ورطه طنزی ناخواسته می کشاند. ژانری غیررسمی در سینما با عنوان سینمای کند شناخته می شود که هدف آن کاهش ضرب آهنگ تماشاگر و دعوت به تأمل در ظرایف زندگی و بازیگری است. اما شقایق دریایی در این دسته قرار نمی گیرد. اینجا با فیلمسازی جوان روبه رو هستیم که آن قدر می خواهد به هر نما معنا و وزن بدهد که در نهایت اهمیت و تأثیرگذاری اثر از بین رفته است. نتیجه روشن است: تنها دلیل قدردانی از این فیلم بازگشت دوباره یکی از بزرگ ترین بازیگران جهان در کنار پسرش است. در غیر این صورت، شقایق دریایی بیش از آنکه فیلمی سینمایی باشد، به یک پروژه خانوادگی شباهت دارد که بهتر بود همان جا، در خانه، باقی بماند. |