رحمن قهرمانپور، کارشناس مسائل بین الملل درباره جزییات طرح ادعایی اخیر ترامپ برای اداره غزه با مشارکت اعراب گفت: می توان چنین تحلیل کرد که سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه طی یک سال گذشته فاقد جهت گیری مشخص و معین بود؛ مساله ای که نگرانی متحدان واشنگتن را در پی داشت. دست کم برخی شرکای کلیدی امریکا همچون عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ترکیه بیم آن را داشتند که ایالات متحده در سیاست منطقه ای خود صرفا بر همکاری با اسراییل متمرکز شود و از رهگذر محور واشنگتن ـ تل آویو به دنبال حل مسائل منطقه برآید و دیگر متحدانش را به حاشیه براند. به گزارش اعتماد، به باور قهرمانپور در همین چارچوب، طرحی که دونالد ترامپ مطرح کرده و در قالبش بر مشارکت متحدان امریکا در منطقه و حتی برخی بازیگران خارج از خاورمیانه و خلیج فارس، از جمله اندونزی تاکید شده، نشان می دهد که رهبری ایالات متحده تلاش دارد رویکردی جمعی در خاورمیانه را پیش برده و میان متحدان امریکا نوعی توازن برقرار کند. به باور این کارشناس مسائل بین الملل از زاویه ای دیگر، ابتکار جدید ترامپ امتداد همان توافق ابراهیم تلقی می شود. او در ادامه به خواست امریکا برای مشارکت اندونزی اشاره کرد و یادآور شد که مذاکرات میان جاکارتا و واشنگتن برای به رسمیت شناختن اسراییل از دوران ریاست جمهوری جو بایدن و حتی پیش از رییس جمهور فعلی اندونزی آغاز شده بود. با این حال، جوکو ویدودو ، رییس جمهور وقت اندونزی این پیشنهاد را رد کرد و پس از آن امریکا تلاش داشت تا عربستان سعودی را به محور توافق ابراهیم پیوند دهد. بنابراین، ورود اندونزی به عنوان یکی از پرجمعیت ترین کشورهای جهان اسلام در شرق آسیا به این معادله، اهمیتی ویژه در طرح جدید ترامپ دارد. به گفته قهرمانپور ابتکار ترامپ یادآور همان سیاست کلی باراک اوباماست که تحت عنوان از منطقه، به منطقه، برای منطقه شناخته می شد. ترامپ، به رغم مخالفت های آشکارش با اوباما، نهایتا یا خود به این جمع بندی رسیده یا دست کم مشاورانش او را قانع کرده اند که طرح اوباما می تواند راهکار موثری برای خاورمیانه باشد؛ یعنی استفاده از ظرفیت های کشورهای منطقه برای حل مشکلات منطقه ، با هدایت و رهبری ایالات متحده. لذا در همین چارچوب طرح امریکا برای صلح در غزه معنا می یابد؛ طرحی که در آن هم کشورهای منطقه از جمله قطر، مصر، اردن، ترکیه و عربستان حضور دارند و هم بازیگران فرامنطقه ای چون اندونزی . از این رو باید دید رویکرد جدید ترامپ تا چه اندازه در عمل می تواند با موفقیت اجرایی شود. قهرمانپور در ادامه و در رابطه با تحلیل نقش آفرینی تونی بلر، دیپلمات کهنه کار بریتانیایی در اجرای طرح ترامپ برای آینده غزه تشریح کرد: باید توجه داشت که تونی بلر، نخست وزیر پیشین بریتانیا از مدت ها پیش در ارتباط با موضوع فلسطین فعال بوده است. صرف نظر از مواضع او نسبت به فلسطین و اسراییل، وی در عرصه جهانی کوشیده برند شخصی اش را با مساله فلسطین پیوند بزند. این نکته نخست است. نکته دوم آنکه ترامپ در سخنرانی اخیر خود تصریح کرد که رهبری و در واقع ریاست این ابتکار با او است و تونی بلر صرفا نقشی اجرایی (به نوعی دبیر اجرایی) را بر عهده دارد. از همین رو آزادی عمل بلر در این پرونده چندان گسترده نیست و نهایتا این ترامپ است که باید موضوع را حل وفصل کند. افزون بر این، باید در نظر داشت که بلر در حال حاضر سمتی رسمی ندارد؛ بنابراین اگر بنا باشد تصمیم های جدی و رسمی اتخاذ شود، این ترامپ خواهد بود که مسوولیت نهایی را بر عهده دارد. در عین حال، همان طور که اشاره شد، ترامپ نیز در تصمیم گیری های خود ناگزیر است تا منافع اسراییل و همچنین منافع کشورهای منطقه را لحاظ کند. این کارشناس روابط بین الملل در پاسخ به پرسشی درباره نقش اعراب و دیگر متحدان واشنگتن در اجرای این ابتکار عمل گفت: به نظر می رسد بخش اجرایی و تامین مالی طرح بر عهده کشورهای حاشیه خلیج فارس است. این همان ابتکاری است که از مدت ها پیش مطرح بود؛ یعنی ایجاد یک دولت تکنوکراتیک و غیرسیاسی در غزه برای اداره امور روزمره، بازسازی، خلع سلاح حماس و مدیریت منابع مالی. تامین مالی این دولت نیز احتمالا از سوی کشورهای ثروتمند حاشیه خلیج فارس به ویژه امارات، قطر و عربستان سعودی اجرایی خواهد شد. ب ه باور قهرمانپور در این میان، مصر به دلیل همجواری و همسایگی با غزه، برخورداری از نفوذ اطلاعاتی و همچنین سابقه سنتی در میانجیگری مساله فلسطین، از توان دیپلماتیک ویژه ای برخوردار است. شاید به همین دلیل است که مصر و قطر این پیشنهاد را به حماس ارایه کرده اند. مصر در بخش هایی از حماس نفوذ دارد و در مذاکرات پیشین میانجیگر و میزبان بود. دوحه هم به واسطه توان مالی و پیوندهای اعتقادی اش با این گروه می تواند حماس را به پذیرش این طرح ترغیب کند. قهرمانپور در ادامه تشریح کرد: از همین رو، این ابتکار یک طرح جمعی محسوب می شود که ریشه در سیاست منطقه ای باراک اوباما دارد؛ سیاستی که در زمان خود برخی موفقیت ها را به همراه و بر مشارکت همه بازیگران منطقه ای تاکید داشت. نکته قابل توجه آن است که ترامپ در سخنان اخیر خود حتی احتمال پیوستن ایران به این روند در آینده را نیز مطرح کرده است؛ امری که نشان می دهد واشنگتن به این جمع بندی رسیده که پیشبرد سیاست اسراییل محور نمی تواند به برقراری صلح در منطقه بینجامد. این تحلیلگر مسائل بین الملل در ادامه گفت وگویش خاطرنشان کرد: در خصوص اینکه آیا پادشاهی های خلیج فارس حاضر به پذیرش چنین ریسکی خواهند بود یا خیر، گفت: حضور امریکا در این طرح برای این گروه از بازیگران تعیین کننده است. این گروه از کشورها می دانند ترامپ تنها فردی است که می تواند جاه طلبی ها و بلندپروازی های بنیامین نتانیاهو و خشونت بی حد و حصر او را مهار کند. حتی در نشست مطبوعاتی اخیر نیز از لحن و اظهارات نتانیاهو مشخص بود که تحت فشار ترامپ است. به گونه ای که به نظر می رسد ترامپ از او خواسته از قطر عذرخواهی کند و نتانیاهو خود نیز اذعان داشت که هرچند در برخی موارد مخالف است، اما به دلیل فشار ترامپ ناگزیر است توافق را بپذیرد. از این منظر، قرار گرفتن ترامپ در راس این ابتکار عمل می تواند برای پادشاهی های حاشیه خلیج فارس نوعی اطمینان خاطر ایجاد کند؛ اطمینانی که زمینه ساز مشارکت آنها در بازسازی غزه، اعمال فشار بر حماس و حضور فعال در روند اجرای این طرح خواهد بود. قهرمانپور در پاسخ به سوالی در راستای پیش بینی مواضع نتانیاهو و همزمان راستگرایان افراطی عضو کابینه اش نسبت به این ابتکار تشریح کرد: موضع بنیامین نتانیاهو در قبال این طرح تعیین کننده خواهد بود؛ به همان اندازه که نقش حماس نیز با اهمیت است. نتانیاهو تهدید کرده که در صورت مخالفت حماس با این طرح ابتکاری، اسراییل به تنهایی آن را پیش خواهد برد؛ مقصود او حمله مجدد به غزه و خلع سلاح این جنبش است. به گفته این تحلیلگر مسائل بین الملل، با این حال، نتانیاهو با چند چالش اساسی مواجه است؛ نخستین چالش درون کابینه ائتلافی است. بخشی از نیروهای افراطی یهودی با این طرح مخالفند و حتی برخی از آنان خواهان تبدیل غزه به شهرک های یهودی نشین هستند. این جریان افراطی در مقاطعی وارد غزه شد و قصد داشت عملیات ساخت وساز را آغاز کند، اما نتانیاهو تحت فشارهای بین المللی ناگزیر شد مانع از تحقق این اقدام شود. دومین چالش به روابط میان نتانیاهو، ارتش و موساد بازمی گردد. به نظر می رسد ارتش اسراییل چندان موافق اشغال دوباره غزه نیست، زیرا تجربه عقب نشینی یک طرفه در سال 2005، در دوران آریل شارون، تجربه ای تلخ و پرهزینه بود. ارتش به خوبی می داند که تامین امنیت بلندمدت غزه دشوار است و می تواند به معضلی جدی برای ارتش اسراییل تبدیل شود. از این رو نظامیان اسراییلی تمایل دارند نقش خود را محدود نگه داشته و مسوولیت حضور دایمی در غزه را نپذیرند. در سطح منطقه ای، نتانیاهو باید بتواند اعتماد کشورهای عربی را احیا کند. حملات اسراییل به ایران، سوریه، قطر، حزب الله لبنان و حتی یمن، موجب نگرانی متحدان عرب ایالات متحده شده است. کشورهایی چون عربستان سعودی، امارات، قطر و ترکیه دیگر تمایلی به همراهی پیشین با نتانیاهو با هدف ایجاد موازنه در برابر ایران ندارند و بیش از هر چیز به دنبال مهار نخست وزیری اسراییل هستند؛ چه از طریق نزدیکی به ترامپ و چه همراهی ضمنی با ایران و ابراز همدردی با کشورهایی که هدف حملات اسراییل قرار گرفتند. اگر نتانیاهو بخواهد توافق ابراهیم را پیش ببرد و سیاست دو دولت را کنار بگذارد، ناگزیر به سطحی از همکاری با بازیگران کلیدی منطقه ای از جمله امارات، عربستان، قطر، اردن و مصر خواهد بود. سه کشور اخیر، یعنی اردن، مصر و امارات، هم اکنون روابط رسمی با اسراییل دارند و نقش آنها حیاتی است. این کارشناس مسائل بین الملل در ادامه گفت: در سطح بین المللی نیز نتانیاهو با فشارهای جدی مواجه است؛ هم از سوی ایالات متحده که بر لزوم پذیرش روند صلح تاکید دارد و هم از جانب اروپا که در به رسمیت شناختن دولت فلسطین گام برداشته است. افکار عمومی به ویژه در اروپا به شدت مخالف نتانیاهو و سیاست های اسراییل است. هر چند راست گرایان اسراییلی مدعی اند این فشارها تاثیری بر تصمیم های تل آویو ندارد، واقعیت آن است که نمی توان انتقادها و فشارها بر اسراییل را نادیده گرفت. مواضع تند نخست وزیر اسپانیا، تعبیر رییس جمهوری برزیل از حملات اسراییل به غزه به عنوان نسل کشی و پیوستن به آفریقای جنوبی در دادگاه کیفری بین المللی یا تصمیم کانادا برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین، همگی نمونه هایی از فشار فزاینده بین المللی است. در هرحال، بخش مهمی از حیات سیاسی اسراییل در عرصه جهانی متکی بر حمایت قدرت های غربی نظیر امریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و کاناداست. از این منظر، نتانیاهو ناگزیر است به فشارهای خارجی توجه و تلاش کند میان فشارهای داخلی، منطقه ای و بین المللی توازن ایجاد کند. همین وضعیت موجب شده که نسبت به امکان اجرایی شدن کامل این طرح، تردیدهای جدی وجود داشته باشد. قهرمانپور در ادامه و در پاسخ به سوالی درباره احتمال یا عدم احتمال تشکیل دولت فلسطین و حتی در مقطعی تشکیل دولت دست نشانده اسراییل در نتیجه اجرایی شدن طرح ترامپ، تشریح کرد: واقعیت این است که در حال حاضر نمی توان با اطمینان کامل درباره آینده این طرح سخن گفت. هر دو سناریو ممکن است تحقق یابد. روز دوشنبه نیز ترامپ در سخنرانی خود به طور تلویحی اشاره کرد که در صورت اجرای این طرح، شاید در آینده مسیر تشکیل دولت فلسطینی هموار شود؛ امری که اهمیت زیادی دارد. از سوی دیگر، او صراحتا با الحاق کرانه باختری به اسراییل مخالفت کرده است. نکته ای که مورد توافق همه طرف ها در این طرح است، کاهش نقش حماس در غزه است. لذا مساله خلع سلاح حماس نیز با وجود اختلاف نظر میان کشورهای منطقه، به نظر می رسد تا حدی مورد توافق ضمنی قرار دارد. با این حال، پرسش اصلی در این طرح همچنان این است که خلع سلاح حماس توسط چه نهاد یا بازیگری انجام خواهد شد: آیا امریکا، کشورهای منطقه یا دولت تکنوکراتیک تازه تاسیس غزه این مسوولیت را بر عهده خواهند گرفت؟ تحقق این هدف بستگی مستقیم به تصمیم حماس دارد. اگر حماس بپذیرد نقش خود را به یک نیروی سیاسی محدود کند، شرایط برای تشکیل دولت فلسطینی در آینده فراهم خواهد شد. اما اگر حماس این شرط را نپذیرد و در عین حال جنبش فتح و خودگردان فلسطینی در کرانه باختری اصلاحات مورد انتظار جامعه بین المللی را اجرایی نکند، احتمال دارد دولت تکنوکراتیک غزه به یک نهاد ناکارآمد و کم اثر تبدیل شود و بین اهداف و منافع متعارض اسراییل از یک سو و قطر، مصر و دیگر کشورهای منطقه از سوی دیگر گرفتار شود. قهرمانپور در پاسخ به سوالی در خصوص واکنش تشکیلات خودگران به طرح اخیر ترامپ برای اداره غزه گفت: یکی از نکات جالب توجه در این طرح، کنار گذاشتن تشکیلات خودگردان فلسطینی از فرآیند اجرایی است. در ماه های گذشته بحث بر سر این بود که امنیت غزه به خودگران فلسطینی سپرده شود و حتی برخی پیشنهادها مطرح شد مبنی بر اینکه دولت تکنوکراتیک تازه تاسیس زیر نظارت و هدایت خودگردان فلسطینی فعالیت کند. با این حال، مخالفت اسراییل و احتمالا برخی کشورهای منطقه، از جمله قطر، موجب شد که در نهایت خودگردان فلسطینی از این طرح کنار گذاشته شود. اما غربی ها گفته اند در صورت اجرای اصلاحات مدنظر به ویژه در زمینه مقابله با فساد و تقویت شفافیت اداری و مالی ممکن است در آینده مسوولیت هایی در این چارچوب به آن سپرده شود. با این حال، واقعیت های پیچیده داخلی فلسطین، از جمله مساله جانشینی محمود عباس، اختلافات درون فتح و رابطه پرتنش میان فتح و حماس، سبب شده است که خودگردان فلسطینی نتواند به اندازه ای که جامعه بین المللی انتظار دارد، نقش موثر و کارآمدی در حل بحران غزه ایفا کند. این تحلیلگر مسائل بین الملل در پاسخ به سوالی درباره ارزیابی دیدار اخیر ترامپ و نتانیاهو در کاخ سفید خاطرنشان کرد: در خصوص این دیدار، چند نکته حایز اهمیت است؛ نخست اینکه به نظر می رسد ترامپ به این جمع بندی رسیده که اگر صرفا بر اساس منافع اسراییل در منطقه عمل کند، سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه موفق نخواهد بود. از این رو، با وجود اولویت داشتن منافع اسراییل، تلاش می کند منافع سایر متحدان خود، به ویژه امارات و عربستان را نیز مدنظر قرار دهد. از سوی دیگر، مشارکت ترکیه در این فرآیند نشان می دهد ترامپ نیم نگاهی نیز به روابط آنکارا با مسکو دارد و می خواهد مانع از نزدیکی بیش از حد ترکیه به روسیه شود و همچنان این بازیگر را در مدار امنیتی غرب و ناتو حفظ کند. نکته دوم اینکه ترامپ می کوشد از انفعال و سردرگمی موجود در سیاست خارجی امریکا در قبال خاورمیانه خارج شود و طرح هایی جدی و بلندپروازانه مطرح کرده است. برای مثال، بحث های پیشین درباره انتقال جمعیت غزه به جای دیگر در این طرح مطرح نشده است؛ موضوعی که نشان می دهد ترامپ از مواضع غیرواقع بینانه گذشته تا حدی عقب نشینی کرده و تلاش دارد واقعیت های میدانی خاورمیانه را لحاظ کند. از این منظر، می توان گفت سیاست خارجی امریکا در این منطقه بیش از گذشته به واقعیت ها توجه می کند. این کارشناس روابط بین الملل گفت: نکته سوم اما به هدف ایجاد یک نظم جدید منطقه ای بازمی گردد. امریکایی ها به این جمع بندی رسیده اند که اسراییل به تنهایی قادر به ایجاد نظم منطقه ای نیست؛ تجربه دهه 1990 نشان داد که در صورت قرار گرفتن اسراییل در راس ابتکار ها، سایر کشورهای منطقه در آن نظم مشارکت نمی کنند. به نظر می رسد طرح امریکا بر ایجاد یک نظم جدید با رهبری واشنگتن، با لحاظ منافع کشورهای عربی، اولویت دادن به منافع اسراییل و احتمالا مشارکت اروپا تمرکز دارد. در این چارچوب، مساله غزه اهمیت ویژه ای دارد، اما دو موضوع حیاتی دیگر نیز باید در این نظم جدید حل و فصل شود: نخست پرونده هسته ای ایران و دوم بحران سوریه. از نگاه کاخ سفید، سه موضوع ایران، غزه و سوریه با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ دارند و نمی توان بدون توجه همزمان به هر سه، مسائل خاورمیانه را حل کرد. |