صفحه اصلی     اقتصادی     اجتماعی     سیاسی     ورزشی     بین الملل     RSS     تماس با ما  
سه شنبه، 8 مهر 1404 - 10:42   
 آخرین خبرها
  کمبود معلم داریم اما نسبت به پارسال وضع‌مان بهتر است!
  جنجال‌های ادعای یک روحانی درباره هتل چندین طبقه برای شورای نگهبان
  عراقچی: خیال می‌کردند حاضر می‌شویم هر امتیازی را بدهیم
  قتل سه دختر در پخش زنده اینستاگرام در آرژانتین
  عراقچی: با آمریکایی‌ها پیام‌هایی رد و بدل شد/ خیال می‌کردند هیولایی که از اسنپ بک ساخته‌اند، ما را می‌ترساند
 
- اندازه متن: + -  کد خبر: 44138صفحه نخست » اخبار مهمسه شنبه، 8 مهر 1404 - 09:20

کاش همه دختران بلوچ به آرزوهایشان برسند


این بچه‌ها از همه‌نظر نیاز به حمایت دارند. تخته در ایران تولید نمی‌شود و باید خارجی بخرند که قیمتش بالاست و بچه‌ها توانایی خرید آن را ندارند.

تابه حال دلفین ها را روی اقیانوس دیده ای که چطور بین آب و آسمان، هلال می شوند و سرخوشانه به آبی دریا می پیوندند؟ عابده، نوشین، نوشا، خدیجه و ونوس همیشه دل شان می خواست دلفین باشند. بچه های دریاهای جنوب، از وقتی چشم باز می کنند، ساحل می شود خانه شان و بین قطره های بیکران، دلفین هایی را می بینند که با لبخند روی آب بازی می کنند. دنبال هم می دوند. از هم جلو می زنند و در دسته های منظم جلو می روند.

به گزارش هم میهن، دخترهای بلوچ روستای رَمین و کنارک چابهار هم همیشه دل شان می خواست توی دسته هایی هماهنگ، با لباس هایی یک دست، توی آب، روی موج های ساحلی بالا و پایین بروند و به هم لبخند بزنند. مدام جلو بروند، جلو بروند، جلو بروند و بشوند یک تیم بزرگ، روی موج های طلایی و تک جنوب شرق ایران، عروس دریاهای جنوب، بلوچستان.

هشت سال پیش وقتی مریم خانم قدمی رفت روستای رمین تا موج بگیرد، عابده، نوشین، نوشا، خدیجه، ونوس و دخترهایی را دید که با لباس های رنگی کنار ساحل و توی خیابان ها می دوند و به پسرها نگاه می کنند که چطور روی موج های دریا، سرخوشانه، موج می گیرند و می خندند. دختران بلوچ، با لباس هایی سنگین. مریم خانم همان روز اول دل اش را به دخترها باخت؛ دخترهایی که نه سواد داشتند، نه می توانستند فارسی حرف بزنند و نه می دانستند ورزشی هم هست که می توانند پی اش را بگیرند و به آرزوهای شان برسند. پس اسکیت گزینه خوبی بود.

مریم خانم، دوست اش، نیوشا جهانی را از تهران به بلوچستان دعوت کرد تا بیاید و به دخترها که توی چشم های شان برق علاقه به ورزش پیدا بود، اسکیت کردن یاد بدهد. داستان دخترهای بلوچ ورزشکار روستای رمین از همین جا شروع شد. عابد فولادی، مرد جوان ورزشکار روستا همان جا بود که تصمیم گرفت به کمک بچه ها و مربی های شان بیاید. او و مربی ها، بچه ها را با اسکیت هایی که از تهران رسیده بود به کوچه و خیابان ها می بردند و تمرین شان می دادند اما لباس دخترها آنقدر سنگین بود که یادگرفتن را سخت می کرد.

دختران بلوچ روستای رمین و کنارک، لباس هایی بلند و دست دوز می پوشند که پُر از گره و تزییناتی پرکار است. با همه اینها اما دخترها اسکیت را یاد گرفتند. جایی که هیچ پیست یا تکه زمین استانداردی برای تمرین کردن نبود، دنبال هم راه افتادند و روی زمین های آسفالته، دور گرفتند. گوشه چشم دخترها اما به دریا بود. به موج های طلایی که فلس ماهی ها روی آن ها می درخشید.

پسرهای روستا مثل دلفین ها روی موج های منحصربه فرد دریای عمان که به اقیانوس می رسید، سوار می شدند و دخترها آن ها را زیرچشمی می پاییدند. عابد فولادی که از 14 سال پیش موج سواری را از ایسکی بریتون ، زن گردشگر ایرلندی یاد گرفته بود، ردِ نگاه دخترها را گرفته و پی به آرزوی شان برده بود. موج گرفتن روی دریا.

سال 90 بود که بریتون به بلوچستان سفر کرد و بعد از بررسی ها گفت، ساحل روستای رمین یکی از بهترین مکان های دنیا برای موج سواری است. یک روز او با تخته اش موج سواری می کرد، آن را به برادر عابد داد اما برادرش گفت شما با تخته خودتان و من هم با یونولیت خودم مسابقه بدهیم. هردو تا جای خوبی از دریا جلو رفتند اما بریتون متوقف شد و برادر عابد، سوار بر موج جلو رفت، تا مسافتی دور.

همین شد که بریتون سودای بچه های رمین را فهمید. تخته اش را به عابد هدیه داد و گفت، می خواهد به دخترها و پسرهایی که به موج سواری علاقه دارند آموزش بدهد. سه سال پشت سر هم به رمین رفت و هربار چند تخته موج سواری با خودش آورد و به بچه ها هدیه داد. بعد از چندسال اتحادیه موج سواری در ایران تشکیل و سال 95، ایران صدمین عضو اتحادیه بین المللی موج سواری شد.

بعد از آن بود که عابد، آموزش بچه ها را ادامه داد و وقتی مریم قدمی به رمین آمد، دخترها هم دیگر از زمین آسفالته به شن های درخشان ساحل آمدند و کم کم روی دریا موج گرفتند. این آغاز حکایت بود.

حکایت عابده، نوشین و دیگران

تیم دخترانه روستای رمین 5 نفره است؛ نوشا، نوشین، عابده، خدیجه و ونوس. عابده جدگال، خودش را دختر بلوچی می داند که در زمانی که هیچ دختری اجازه نداشت حتی تا کلاس ششم بخواند یا برود راهنمایی، ورزش را شروع کرد؛ اسکیت و موج سواری. تا همین چندروز پیش که عکس های عابده از بلوچستان از راه رسید درحالی که روی سکوی نفر اول مسابقات کشوری موج سواری ایستاده بود و مدال اش را شبیه قهرمان های المپیک، با دندان هایش گاز می گرفت، کسی او را نمی شناخت.

حالا عکس های آن دختر بلوچ با لباس محلی آبی، صورتی سبزه، ابروهایی هلال و خنده ای از ته دل را ایرانی ها دیده اند. توی صفحه های شان نوشته اند، چقدر این دختر زیباست. گاهی اشک ریخته اند و گاهی لبخند زده اند.

عابده هم تا به اینجا برسد، اشک و لبخندهای زیادی داشته. اشک هایش برای وقت هایی بوده که عموها، عمه ها و خاله ها به خانه شان می آمدند و به سلیمه، مادر جوان بی سوادش و پدر کارگرش که روزها دور میدان کارگری رمین دنبال کار ساختمانی می گردد، می گفتند که اجازه ندهید دخترتان به ساحل برود. می گفتند، عابده دختر بلوچ است. دخترها باید در خانه بمانند.

مقاومت اصلی را سلیمه کرد. انگار صدایی توی گوش هایش که فارسی کمتر شنیده بود، از آن شاعر فارس بلندبلند می خواند: خدایا خدایا دختران نباید خاموش بمانند. لبخندها اما زود راه شان را میان صورت گرد و زیبای عابده باز کردند؛ از وقتی هشت سال اش بود و توی کوچه ها اسکیت سواری می کرد تا دو سال پیش که موج سواری را یاد گرفت و امسال قهرمان کشور شد. نفر اول. نفر اول بودن برای آدم ها همیشه لبخندی مخصوص می آورد؛ از جنس لبخندی که عابده توی عکس ها می زد.

این قصه عابده است: من واقعاً به مادر و پدر عزیزم افتخار می کنم که اجازه دادند من اسکیت و موج سواری کنم و درس بخوانم، ادامه بدهم و زندگی خوبم را بسازم. خانم مریم قدمی باعث شدند که من در رشته آبی و اسکیت، ورزش کنم. هشت سال او برای ما زحمت کشید، زبان درس داد، ما را بردند دریا و ورزش کردن را یاد ما دادند. خانم نیوشا جهانی از تهران آمد و به ما اسکیت یاد داد. از او ممنونم که باعث شروع ورزش ما شد تا امسال که مقام کشوری را به دست آوردم. من دو سال است که موج سواری را شروع کردم اما چندین سال است که اسکیت می کنم.

الان 12 سالم است. هنوز تصمیم نگرفته ام چه رشته ای درس بخوانم اما می خواهم ورزشم را ادامه دهم و می خواهم بقیه دختران بلوچ هم آموزش ببینند و ورزش را ادامه دهند. دلم می خواهد پدر و مادرهای همه دختران بلوچ اجازه دهند که آن ها ورزش کنند. وقتی کلاس زبان می رفتم، عمویم بچه هایش را با من فرستاد اما خیلی به من گیر می دادند و دیگر اجازه ندادند بچه های شان با من بیایند. به من هم خیلی ایراد می گرفتند که نروم، اما پدر و مادرم حمایتم کردند و به حرف آن ها گوش ندادند. الان هم دو سال است که موج سواری می کنم، درحالی که عموها، عمه هایم و خاله هایم به پدرم می گفتند اجازه نده موج سواری کند، عابده دختر بلوچ است، عیب است ولی پدرم مقاومت کرد و به حرف شان گوش نکرد.

همه مخالفت کردند غیر از پدر و مادرم. دختران هم روستایی ما از وقتی من موفق شده ام، علاقه مند شده اند که موج سواری کنند. دختری بود که دوست داشت موج سواری کند، اما پدر و مادرش اجازه نمی دادند، اما حالا اجازه داده اند. من امیدوارم کم کم همه دختران بلوچ به هر آرزویی که دارند برسند. ونوس باعث شد دختران بلوچ دیگر بیایند و اسکیت و موج سواری کنند. امیدوارم بقیه دختران بلوچ هم وارد این ورزش شده و موفق شوند. امیدوارم در کل ایران بتوانیم رمین را سربلند کنیم. هرچند امکانات مان خیلی کم است.

وقتی می رویم دریا موج می گیریم و برمی گردیم، حتی جایی را نداریم که دوش داشته باشد و بتوانیم خودمان را بشوییم. حتی ماشینی نیست که با آن به ساحل برویم اما من با همه سختی ها ادامه دادم؛ چون باور داشتم که روزی می رسم به جایی که می خواهم. حالا نیازهای زیادی داریم. وسایل مان خیلی گران است. من با لباس های عادی می رفتم موج سواری اما حالا یک لباس معمولی که بشود بهتر تمرین کرد، دارم؛ ولی تخته ندارم.

با تخته باشگاه تمرین می کنم. لباس مخصوص موج سواری هم ندارم. لباسم استاندارد نیست، یک روپوش روی لباسم می پوشم و می روم. تخته خیلی گران است. حدود 45 تا 50 میلیون تومان. می خواهم تخته ام شوت بورد باشد. قرار شده به من 10 میلیون تومان جایزه بدهند اما هنوز نداده اند. می خواهم آن را خرج درمان خواهرم کنم که تالاسمی دارد؛ سمانه. او هم دوست دارد موج سواری کند و امروز آمد شنا در دریا و دارم یادش می دهم. من می خواهم هر دو خواهرم ورزش کنند؛ سمانه و پریسا.

سلیمه، مادر عابده جدگال، حالا قهرمان اوست. مادری 30 ساله، با سه دختر که یک نفرشان تالاسمی دارد و دکترها گفته اند باید او را برای درمان به بیمارستان کودکان تهران ببرند اما سلیمه و شوهرش نمی توانند. پول شان به تهران رفتن و ماندن نمی رسد. همین ها هم عابده را به این فکر انداخته که پول جایزه اش را خرج خواهر کوچک اش کند.

سلیمه می گوید آرزوی خودش بوده که موج سوار باشد، روی تخته های مخصوص و حالا دختر به آرزوی مادر رسیده. مادرها از روزی که دختر به دنیا می آورند، خودشان را در آیینه چشم های آن ها جست وجو می کنند؛ به ویژه مادران بلوچ. سلیمه هم وقتی در 18 سالگی، عابده را به دنیا آورد، توی دل اش آرزو می کرد او به همه آنچه خودش ندارد، برسد؛ سواد، ورزش و پول. برای همین هم بود که سلیمه از عابده حمایت کرد تا ورزش کند اما از خانواده، هیچ کس به آن راضی نبود.

بلوچ ها اجازه نمی دهند دختران آزاد باشند. پدر عابده اما موافق بود که او برود ساحل و موج سواری کند؛ کارگری ساده که دنیایش در ساختمان هایی که با کمک اوستا بنا می سازد، خلاصه می شود و دخترهایش. سلیمه مخالفت های عموی دخترها و بقیه اعضای خانواده را اما هنوز خوب به یاد دارد. آن ها می گفتند، دختر بلوچ درست نیست برود ساحل، اما ما حمایت اش کردیم. او بچه ماست، خودمان سرپرست او هستیم.

سلیمه بی سواد است و نمی تواند فارسی را روان حرف بزند اما از پشت خط تلفن، در مسافتی دور، بین تهران و بلوچستان، صدای پر از شادی اش موج می زند و روانه می شود این طرف خط؛ با لبخندی مخصوص. او می گوید وقتی عابده نفر اول مسابقات شد، خیلی خوشحال شده؛ به ویژه وقتی خیلی از اهالی روستا آمدند و به آن ها تبریک گفتند. آن ها که مخالف ورزش کردن عابده بودند اما نیامدند.

عموها، خاله ها و عمه ها اما هنوز عابده را اینطور نمی پسندند. آن ها دختر بلوچ قهرمان نمی خواهند. درست برخلاف مادرش که به او افتخار می کند خیلی زیاد و دوست دارد او آنقدر ورزش اش را ادامه دهد تا دیگر کسی با او مخالفت نکند.

سلیمه روز مسابقه نتوانست برود ساحل. آن روز نوبت تزریق خون دخترش، سمانه بود که مبتلا به تالاسمی است و در خانواده ای زندگی می کند که وضعیت مالی خوبی ندارد. آن ها از خودشان خانه ندارند، خانه خواهر سلیمه زندگی می کنند و هرچه درمی آورند، خرج خورد و خوراک و تحصیل و درمان بچه ها می شود. این حکایت مشترک دختران روستای رمین است.

مثل نوشین جهاندیده که توی عکس های روز توزیع مدال ها، روی سکوی دوم ایستاده. با همان لبخند آشنا که دختران موفق می زنند. چشم ها و ابروهای نوشین، به سیاهی موهای مادرش است و میل به قهرمان شدن، توی صورت اش پیداست. او و عابده و ستیا که امسال نفر سوم شده، در رشته شورت بورد، موج سواری می کنند و داستان شان حالا روی زبان ها افتاده.

این قصه نوشین است:

من مقام دوم شورت بورد شدم. دو سال است که موج سواری را شروع کرده ام. کلاس هفتم هستم، 13 ساله. خانواده ام اول مخالف بودند، خودم هم به همین دلیل دنبال موج سواری نبودم اما دریا را دوست داشتم. بعد که پیش خانم قدمی رفتم کلاس زبان، دیدم دخترها می روند موج سواری، دریا. به مامانم گفتم، اما اجازه نداد بروم. گفت، ایشان را نمی شناسم. بعد، یکی از بچه ها با مادرم حرف زد و اجازه داد و اولین مسابقه ام را دادم و نفر دوم شدم. همان اول عموها و خاله هایم مخالف بودند و می گفتند که دین ما اسلام است و نمی شود دخترها با پسرها بروند ساحل. اینجا دخترها را در سن پایین شوهر می دهند.

ما اما قصد داریم تا کلاس دوازدهم بخوانیم، شغل خوبی داشته باشیم و بعد ازدواج کنیم. می خواهم 20 تا 22 سالگی ازدواج کنم. خیلی از همکلاسی هایم علاقه دارند به دریا، اما خانواده هایشان مخالف اند. حالا ما روزهای زوج وقتی مدارس باز باشند، از مدیرمان اجازه می گیریم و می رویم تمرین یا بعد مدرسه می رویم. وسایل مان اما خیلی کم است، چون باید بین ما و پسرها تقسیم شود. تخته های ما 15 تاست، ولی تعدادمان زیاد است. تخته، لیش، فین، کفش و لباس مخصوص نیاز داریم. من دوست داشتم همیشه مثل دلفین ها روی موج ها باشم و وقتی با موج سواری آشنا شدم، به آرزویم رسیدم.

ما هنوز هم با لباس بلوچی اسکیت سواری می کنیم و خیلی سخت است؛ چون لباس های مان سنگین است. برای موج سواری هم لباس آستین دار بلند می پوشیم و روی آن یک کاور، اما پسرها راح اند و لباس مخصوص موج سواری که تنگ و چسبان است، می پوشند. من هشت میلیون جایزه بردم اما هنوز هشت میلیون جایزه ام را نداده اند. می خواهم پس اندازش کنم. پدرم فرهنگی بازنشسته است و مادرم خیاطی می کند. می خواهم تا جایی ورزشم را ادامه دهم که باعث افتخار ایران شوم.

حکایت مریم و عابد؛ قهرمان های دختران بلوچ

مریم قدمی، مربی موج سواری دختربچه ها، قهرمان سال های دور تا الان آن هاست. مریم سال 97 بود که برای موج سواری از تهران به روستای رمین رفت و آنجا ماندگار شد. عشق بچه ها او را در زمین های گرم و بی آب روستا نگه داشت. مریم سال ها مربی ورزش های آبی بود. بعد از مدتی وارد ورزش های بوردی مثل اسکی و پدل بورد شد و بعد موج سواری او را به بلوچستان کشاند؛ چون هیچ جای ایران موج های بلوچستان را ندارد.

استعداد و علاقه دختربچه ها به موج سواری، او را به فکر راه انداختن مجموعه ای برای یاددادن به آن ها انداخت. آن زمان معلمان داوطلبی هم بودند که در این مجموعه کار می کردند و با اهالی روستا فیلم می دیدند، کتاب می خواندند و بازی های خلاقانه می کردند. امسال آن همه تلاش ثمر داد؛ تلاشی هشت ساله که از کشف استعداد بین دختربچه ها شروع شد، به بازی روی پدل بورد رسید و بعد رشته موج سواری و نتیجه اش مدال آوری بچه ها.

مریم از همان روزهای اول محدودیت های زنان بلوچ را از نزدیک دید و فهمید. برای همین هم بود که برای اعتماد بیشتر خانواده ها، چادر به سر کرد و نقاب به صورت زد؛ بین زنان و مردانی که حضور در خیابان ها و ورزش کردن زنان برایشان موضوعی عادی نبود. مثال معروفی بین بعضی بلوچ ها هست که می گوید زن های بلوچ در زندگی شان فقط دوبار از خانه بیرون می آیند؛ روز ازدواج که از خانه پدر به خانه شوهر می روند و روزی که می میرند و آن ها را از خانه به قبرستان می برند.

آنچه مریم از نزدیک دید، چندان از این مثال دور نبود. برای همین هم با همان امکانات محدود، با لباس هایی که شبیه پسرهای موج سوار نبود، به دختربچه ها سوارشدن بر موج را یاد داد؛ با یک لباس گشاد بلند که رویش یک کاور می آید. مریم حالا دلیل ماندگاری اش در چابهار را استعداد دختربچه می داند. وقتی استعدادشان را می دیدم، به خودم می گفتم تو جای درستی آمده ای و کار درستی می کنی. این بچه ها از نظر بدنی و جسارت، وضعیت خوبی دارند؛ فرزند طبیعت اند و جسورند.

حالا باشگاه آن ها دو کانکس است که یک سری تخته دارد؛ تعدادی از این تخته ها اهدایی مربیان خارجی بوده و تعدادی دیگر تخته هایی است که خود بچه ها به مرور زمان خریده اند. امکانات خیلی کم است؛ مثلاً امسال آن ها لیش نداشتند. لیش، بندی است که تخته موج سواری را به پا وصل می کند. باشگاه آن ها دوش، کمد، رختکن و محوطه ویژه ندارد؛ امکاناتی زیر صفر.

پسرهای تیم حالا نفری یک تخته دارند، اما دخترها نه. قیمت هر یک تخته موج سواری از 20 میلیون تومان شروع می شود و تا 70 میلیون تومان هم می رسد. لیش از دو میلیون تومان شروع می شود و فین هم که زیر تخته های موج سواری وصل می شود تا تخته سرعت بگیرد هم، موجود نیست و همه این ها باید از خارج خریداری شود. حکایت لباس مخصوص موج سواری هم که جداست؛ با قیمتی از 10 تا 25 میلیون تومان.

حالا عابده، نوشین، ونوس و ستیا با مدال هایی که آورده اند اعضای تیم ملی موج سواری زنان ایران هستند اما هنوز مشخص نیست، بتوانند برای بازی های بزرگ تر پای شان را بیرون ایران بگذارند. بازی های آسیایی در پیش است ولی مشخص نیست به زنان هم سهمیه داده می شود یا خیر، اما مریم شنیده که پسران حتماً اعزام می شوند؛ چون موج سواری در ایران جدید است و ورزش المپیکی است، به افراد سهمیه داده می شود.

عابد فولادی، اهل روستای رمین، از بچگی موج سواری را از همین جا، در سواحل کنارک، بریس و رمین یاد گرفت. حالا 14 سال است که موج سواری می کند و اولین باشگاه موج سواری ایران را در روستای رمین راه اندازی کرده. او می گوید از دو سال پیش دختران رمین و کنارک شروع به موج سواری کردند و پارسال از باشگاه کنارک، ونوس قهرمان ایران شد؛ ونوس اولین موج سوار زن ایران بود که مقام قهرمانی آورد و امسال هم در رشته لانگ بورد، روی سکوی اول ایستاد. آن هم بین همه دخترانی که از شهرهای بزرگ تر مثل تهران، بندرعباس و بوشهر آمده بودند.

عابد می گوید که عابده جدگال، نوشین جهاندیده و خدیجه خدیر از دوسال پیش از روستای رمین شروع به موج سواری کردند. آن ها اسکیت بورد را اول شروع کردند و بعد که او دید تعادل و کارشان خوب است، با پول یارانه اش برایشان فضایی را برای تمرین درست کرد. بچه های باشگاه از 12 تا 15 ساله اند و حالا روستای رمین 50 دختر و پسر موج سوار دارد.

اینجا موج سواری برای دختران سخت است. خیلی از دخترها بودند که وقتی کوچک تر بودند، آمدند و موج سواری یاد گرفتند؛ اما وقتی بزرگتر شدند، خانواده هایشان اجازه ندادند که ادامه دهند.

تیم رسمی روستای رمین حالا زیرنظر انجمن موج سواری و فدراسیون انجمن های ورزشی ایران است؛ با دو رشته لانگ بورد و شورت بورد. من با پول یارانه خودم بچه ها را به اینجا رساندم، دفتر زدم و دادم به بچه ها که باشگاه رمین شود و بچه ها یاد بگیرند. همه هزینه ها از جیب خودمان بوده و هیچ ارگانی به ما کمک نکرده.

عابد و بچه های باشگاه اش از سال 97 برای مسابقات انتخابی تیم ملی بزرگسالان تلاش کردند، اما رییس انجمن قبلی، آن ها را حمایت نمی کرد. عابد فولادی می گوید، حتی اگر بچه های بلوچ مقام می آوردند، برای تیم ملی انتخاب نمی شدند. هرکس پولدار بود و می توانست پولی پرداخت کند، برای تیم ملی انتخاب می شد اما بچه های رمین را برای مسابقات آسیاسی و بین المللی نمی بردند چون اسپانسر نداشتند.

در سال 2018 یکی از بچه های باشگاه برای اولین بار رفت مسابقات جهانی ژاپن اما بعد از آن دیگر بچه های رمین را به مسابقات نبردند تا دو سال پیش که عابد به عنوان عضو تیم ملی موج سواری، برای کاپ آزاد مسابقات به ترکیه رفت و بین 120 نفر، نفر سوم شدم. پارسال هم بچه هایی را که اسپانسر داشتند به مسابقات جهانی بردند؛ از تهران.

عابد می گوید این بچه ها از همه نظر نیاز به حمایت دارند. تخته در ایران تولید نمی شود و باید خارجی بخرند که قیمت اش بالاست و بچه ها توانایی خرید آن را ندارند. از باشگاه رمین 10 نفر بورسیه بین المللی شده اند و این به امکانات کمی کمک کرده؛ ازطرف فدراسیون جهانی، هرسال چندنفر را بورسیه می کنند و سالی 500 تا 800 دلار به آن ها می دهند، البته بیشتر به پسرها و فقط دو دو دختر تابه حال بورسیه شده اند.

تخته ها از این طریق است که تامین می شود. عابد می گوید ما از لحاظ کیفیت موج، بهترین موج های خاورمیانه را داریم و چابهار و روستای رمین، قطب موج سواری خاورمیانه است. بچه های بلوچ استعداد خدادادی دارند و می توانند بهترین موج سوار باشند، برای همین هم است که او هرچه در توان دارد برای آن ها گذاشته؛ مثل تعمیر تخته های موج سواری. عابد چندوقتی است که در باشگاه اش، تعمیر تخته هم می کند تا بچه ها بیشتر بتوانند از آن ها استفاده کنند و پای شان به دلیل استفاده های زیاد، سُر نخورد.

او برای اولین بار مومی صددرصد ارگانیک در ایران ساخته؛ مومی که قبلاً از چین وارد می شد اما آن ها چون پول اش را نداشتند، نمی توانستند آن را بخرند؛ حالا عابد فولادی آن را از موم عسل، شیر نارگیل و سقز ساخته و می زند روی تخته ها تا بشود بیشتر از همین تعداد محدودشان استفاده کرد. تا بچه های بلوچ برای رسیدن به آرزوهای شان، زیر پای شان محکم باشد و سُر نخورند. تا همه دختران بلوچ به آرزوهای شان برسند.

   
  

نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
آدرس وب:
عنوان:
نظر
  قبل از ارسال نظر آنرا ویرایش کرده و قواعد نگارش را در آن رعایت کنید.
لطفاً در مطالب خود اخلاق اسلامی و قوانین کشور را مد نظر داشته باشید.
نمایش نظرات کاربران در خبرها به معنای تایید آنها توسط سایت نیست.

  کد امنیتی:
 
عراقچی: خیال می‌کردند حاضر می‌شویم هر امتیازی را بدهیم
  عراقچی: خیال می‌کردند حاضر می‌شویم هر امتیازی را بدهیم
مردم خواهند دید که در بحث اقتصادی، تحریم‌های بیشتری از آنچه که قبلا توسط آمریکا وضع شده است، اعمال نخواهد شد. یکسری لیست‌ها دوباره اضافه و کم می‌شود که تاثیر فوق العاده‌ای ندارد ولی تاثیرات سیاسی و بعضا راهبردی به جای خودش هست که باید با آن‌ها هم مقابله کنیم.
قتل سه دختر در پخش زنده اینستاگرام در آرژانتین
  قتل سه دختر در پخش زنده اینستاگرام در آرژانتین
در آرژانتین جنایتی تکان‌دهنده رخ داد که افکار عمومی این کشور را شوکه کرده، گروهی از قاچاقچیان مواد مخدر سه دختر جوان را پس از شکنجه، به قتل رساندند و تصاویر این خشونت را به‌صورت زنده در یک گروه اینستاگرامی پخش کردند.
پرفروش‌ترین خودرو در حاشیه خلیج فارس
  پرفروش‌ترین خودرو در حاشیه خلیج فارس
تویوتا لندکروز بیشترین سهم فروش در کشورهای عربی را به خود اختصاص داده است
توافق ابراهیم چیست و تاکنون چه کشورهایی به آن پیوسته‌اند؟
  توافق ابراهیم چیست و تاکنون چه کشورهایی به آن پیوسته‌اند؟
توافق ابراهیم یکی از ابتکارات دیپلماتیک آمریکاست که با هدف عادی سازی روابط اسراییل با کشورهای عربی و مسلمان ایجاد شده است اما تاکنون فقط چهار کشور بدان پیوسته اند.
محکومیت 210 میلیارد ریالی برای استخراج غیرمجاز رمز‌ارز
  محکومیت 210 میلیارد ریالی برای استخراج غیرمجاز رمز‌ارز
رییس دادگستری شهرستان زرند کرمان ازصدور یکی ازسنگین‌ترین احکام مالی در حوزه مقابله با استخراج غیرمجاز رمزارز در استان کرمان خبر داد.
قیمت روز خودرو | جدول جدید امروز
  قیمت روز خودرو | جدول جدید امروز
آخرین قیمت روز انواع خودرو داخلی و وارداتی به‌همراه نوسانات بازار، تحلیل روندها و مقایسه مدل‌ها را اینجا ببینید.
قیمت موبایل‌ | جدول کامل قیمت گوشی‌های بازار امروز
  قیمت موبایل‌ | جدول کامل قیمت گوشی‌های بازار امروز
آخرین قیمت انواع گوشی سامسونگ، اپل، شیائومی، هواوی و برندهای دیگر + جدول کامل و نوسانات امروز بازار موبایل ایران.
دوگانه‌سازی دوباره روحانی - جلیلی/ مناظره یا نمایش؟
  دوگانه‌سازی دوباره روحانی - جلیلی/ مناظره یا نمایش؟
«سخنان سعید جلیلی در دانشگاه شیراز درباره نقش دولت‌های پیشین در وضعیت فعلی، از نظر زمانی و محتوایی انتخاب درستی نبود؛ زیرا کشور بیش از هر زمان دیگر به وحدت کلمه نیاز دارد و طرح مباحث اختلاف‌برانگیز در چنین مقطعی می‌تواند انسجام داخلی را تضعیف کند».
نزاع برای بقا در پارک ملی نایبند
  نزاع برای بقا در پارک ملی نایبند
ر یک‌دهه اخیر، موج ساخت‌وساز اسکله‌ها، تأسیسات صنعتی، جاده‌ها و ساختمان‌های اداری ـ مسکونی، مرزهای این منطقه حفاظت‌شده را به‌شدت تهدید کرده است.
ماجرای پیشنهاد دقیقه نودی ویتکاف به ایران/ پزشکیان عصبانی شد
  ماجرای پیشنهاد دقیقه نودی ویتکاف به ایران/ پزشکیان عصبانی شد
یک رسانه بریتانیایی مدعی شد ویتکاف در دقیقه نود، پیشنهادات متفاوتی را به ایران ارائه داد.
علت بوی بنزین داخل خودرو + راه حل
  علت بوی بنزین داخل خودرو + راه حل
علت بوی بنزین در خودرو می‌تواند از نشتی باک، خرابی انژکتورها یا نقص سیستم تهویه بخار باشد. در این مقاله، دلایل و راه‌حل‌های رفع بوی بنزین را بررسی کرده‌ایم.
غرش ناگهانی پلنگ، کارگران مزرعه را فراری داد
  غرش ناگهانی پلنگ، کارگران مزرعه را فراری داد
کارگران یک مزرعه در ایالت ماتو گروسو برزیل با دیدن یک پلنگ در حال چرت زدن داخل اصطبل  شگفت‌زده شدند.
  پربیننده ترین اخبار       
  تاثیر افزایش قیمت دلار در بازار خودرو؛ این مدل 800 میلیون گران شد
  چرا بازار سرمایه از مکانیسم ماشه استقبال کرد؟
  بحران آب آشامیدنی در پایتخت افغانستان
  شاسی‌بلند مریم امیر‌جلالی چقدر می‌ارزد؟
  چشمک مجری به شراره رخام هنگام مصاحبه؛ ماجرا چه بود؟
  تصویر؛ عکسی که علی دایی را حسابی عصبانی کرده است
  عراقچی: با آمریکایی‌ها پیام‌هایی رد و بدل شد/ خیال می‌کردند هیولایی که از اسنپ بک ساخته‌اند، ما را می‌ترساند
  یک‌سال بعد از فاجعه انفجار معدن زغال‌سنگ طبس/ وعده‌هایی که از یاد رفت
  سقوط مرگبار یک کوهنورد هنگام تلاش برای گرفتن سلفی
  رد موشک در آسمان شب 28 سپتامبر
  تصادف مرگبار ‌اتوبوس دانشجویان پزشکی در سمنان؛ 2 کشته
  بحرانی به نام «طبقاتی شدن» آموزش
  قتل سه دختر در پخش زنده اینستاگرام در آرژانتین
  نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم / در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم
  تصویر؛ مهاجم جنجالی پرسپولیس با گوشواره به سبک کریس رونالدو
  عالی‌جنابان اصولگرا و اصلاح طلب! وسط تحریم و اسنپ بک، به جنگ زرگری مشغولید؟
  شاخص آلودگی هوای تهران امروز سه شنبه 8 مهر
  هاشمی: ایران امروز در میانه توفان ایستاده/ مذاکره به معنای تسلیم نیست
  جنجال‌های ادعای یک روحانی درباره هتل چندین طبقه برای شورای نگهبان
  قیمت لیر ترکیه امروز سه‌شنبه 8 مهر 1404
© شبکه خبری سرنویس 1404

All rights reserved