تقی آزاد ارمکی از فرصت های از دست رفته برای حل مشکلات و دورنمای پیش رو گفت: در روزهایی که افکار عمومی با نگرانی و تحیر به دورنمای آینده می نگرد، یافتن پاسخی برای این پرسش که آینده چه می شود؟ مهم ترین دغدغه هر شهروند ایرانی است. این تحیر و نگرانی اما برای دهک های محروم و کم برخوردار جامعه بیشتر و عمیق تر است. اقشاری که افزایش نرخ دلار طی تنها یک شب آنها را 10درصد فقیرتر کرد، می خواهند بدانند آینده برای آنها چه خوابی دیده است. تقی آزادارمکی، استاد جامعه شناسی با ارزیابی تحرکات مردم در زیر پوست جامعه تلاش می کند تصویری از تحیر امروز ایرانیان و رفتار احتمالی فردای آنان ارایه کند. به گزارش اعتماد، به اعتقاد این جامعه شناس، اغلب ایرانیان تا دو هفته آینده با این شوک و تحیر همراه خواهند بود تا پس از آن به یک خودآگاهی فردی و جمعی دست پیدا کنند. آزادارمکی این فاصله زمانی را برای کشور بسیار کلیدی و سرنوشت ساز دانسته و معتقد است، دلسوزان کشور، روشنفکران، روزنامه نگاران و تحلیلگران کشور طی این بازه زمانی باید به ایجاد یک آگاهی شفاف به اقشار مختلف مردم کمک کنند. او در عین حال درباره خطر طیف های رادیکال دست راستی هم صحبت می کند. جماعتی که همراستا با اسراییل و ترامپیست ها از پایان برجام و فعال شدن مکانیسم ماشه خوشحالی کرده و جشن می گیرند. آزادارمکی این رفتارها را خطرناک دانسته و معتقد است این رفتارها باعث رادیکالیزه شدن جامعه شده و خطر هرج و مرج را گسترش می دهد. او راهکار مقابله با تندروی در شرایط فعلی را استفاده از چهره های ملی، اندیشمند و دلسوز می داند. رویکردی که در صدا و سیما جایی ندارد و باید در روزنامه ها و سایر تریبون های مدنی به دنبال اجرا و تحقق آن بود. جامعه ایرانی در شرایط خاصی است. به رغم تلاش های دولت، اسنپ بک از دیروز فعال و باعث بروز برخی نگرانی ها شد. در یک چنین شرایطی چه تحلیلی می توان از جامعه ارائه کرد؟ ایرانیان به چه می اندیشند؟ جامعه ایرانی طی سال های گذشته همواره با شوک روبه رو بوده است. برخی اساسا این تصور را دارند که با القای ایده ها و ارزش ها و فرافکنی ها، شوک درمانی می کنند! این بار اما چون غربی ها علیه ایران اجماع کرده اند و دشمنان تهدید به جنگ می کنند، جامعه دچار شوکی شده که اثرات روانی، اجتماعی و احتمالا سیاسی خواهد داشت. نخستین مرحله این شوک تحیر است. امروز جامعه ایرانی در مرحله باور یا ناباوری قرار دارد. اینکه آیا واقعا اتفاق بزرگی در پیش است یا نه؟ نظام سیاسی می گوید، اسنپ بک اثر عمده ای ندارد، چرا که قبلا آثار تحریم ها نمایان شده. از سوی دیگر اما جامعه با افزایش قیمت دلار، سکه، خودرو و... نگران است. این تناقضات جامعه را دچار تحیر کرده که آیا واقعا خبری در پیش است یا نه؟ این تحیر تا چه زمانی ادامه دارد و مرحله بعد از تحیر چیست؟ زمان زیادی طول نمی کشد تا جامعه اقدام به بازشناسی خود کند. پس از این مرحله جامعه تامل کرده و اوضاع را درک می کند. فعلا جامعه با شوک و تحیر روبه روست و در این وضع هم کنش ها معمولا انفعالی هستند. این روند ادامه دارد تا جامعه به یک تعریف روشن از خود برسد، جامعه خود را بازبینی کند و آثار اسنپ بک هم نمایان شود. فکر می کنم در حد یک الی دو هفته نیاز است تا از این مرحله عبور کنیم. پس از آن روشن می شود جامعه آیا مقاومت در پیش گرفته یا به دنبال تخریب است. سیستم چگونه می تواند به مردم برای رسیدن به این خود آگاهی کمک کند؟ مهم ترین مساله شفاف سازی است. تا شفاف سازی نشود، تحیر به آگاهی بدل نمی شود. اگر صادقانه با مردم صحبت نشود، تحیر به یک آگاهی کاذب و تکرار آنچه بیگانگان می گویند، بدل می شود. مسوولان کشور، نمایندگان مردم، روشنفکران، رسانه ها و روزنامه نگاران باید شفاف سازی کنند. باید مشخص شود، اسنپ بک چه می کند؟ کجا می توان مقاومت کرد و کجا نمی توان؟ باید دید در بخش هایی که امکان مقاومت نیست چطور می توان مشکلات را رفع کرد یا به حداقل رساند؟ بدون شفاف سازی آنچه جامعه طی دو هفته آینده با آن مواجه می شود مبتنی بر یک آگاهی کاذب خواهد بود. آگاهی کذبی که منبع اصلی آن رسانه های بیگانه خواهند بود. همین امروز شما ببینید ایران اینترنشنال چه می کند. مدام پمپاژ ناامیدی و فشار و ناراحتی اعصاب دارد. مدام می گوید قرار است جامعه فرو بریزد و حمله ای علیه ایران در پیش است! در واقع این رسانه ها در حال زمینه سازی برای ایجاد یک رخداد خاص هستند. اگر شفاف سازی در داخل صورت نگیرد و از ظرفیت روزنامه نگاران و روشنفکران و تحلیلگران دلسوز استفاده نشود این زمینه سازی ها نهایتا منتج به یک حادثه تلخ و هرج و مرج می شود. بنابراین اولین گام شفاف سازی است. شما اشاره کردید که گروه های مرجع مانند روشنفکران، روزنامه نگاران و تحلیلگران باید زمینه مقاومت مردم را ارتقا بدهند. چگونه می توان بستر یک چنین شرایطی را فراهم کرد؟ قبل از هر چیز باید نیروهای اختلال آفرین را کنار زد. امروز برخی افراد و گروه ها در حال جشن گرفتن برای فعال شدن اسنپ بک و پایان برجام هستند. اینها می گویند برجام شکست خورده و این خوب است! باید جلوی نیروهایی که زمینه رادیکالیزه شدن جامعه را فراهم می کنند، گرفته شود. کسانی که اختلال می آفرینند، حادثه می آفرینند، توهین می کنند، شخصیت های ملی را زیر سوال می برند در حال رادیکالیزه کردن جامعه هستند. من سال ها منتقد حسن روحانی بوده ام، اما زدن رییس جمهور سابق ایران، توهین به ظریف و لاریجانی و هتک حرکت رییس جمهور یعنی خطای استراتژیک. اینجا باید جلوی تندروها گرفته شود. نظام حکمرانی باید مقابل نیروهایی که فضای کشور را به سمت رادیکالیزه شدن پیش می برند و در فضای اندیشه و عمل اختلال ایجاد می کنند، بایستد. اگر جلوی اینها گرفته نشود همگی وارد یک فضای رادیکال می شویم و آگاهی کاذبی شکل می گیرد که دوگانه پایداری چی ها - ایران اینترنشنال را می سازد. دوگانه کیهان - ایران اینترنشنال در این فضا شکل می گیرد. از این فضا باید اجتناب کرد. وقتی می گویید جلوی تندروها گرفته شود، برخی تصور می کنند منظور شما برخورد سلبی و بگیر و ببند است. در حالی که شما درباره رویکردهای ایجابی در حوزه اندیشه و رسانه صحبت می کنید. درست متوجه شدم؟ دقیقا؛ برای گرفتن فضا از دست تندروها باید شخصیت های ملی، اندیشمند، اثرگذار، فرهیخته و نخبه وارد میدان بشوند. دست شمای روزنامه نگار و من معلم دانشگاهی باید باز باشد. فعالان سیاسی مهمی که تجربه بالای سیاسی دارند و سالم هستند باید در رسانه ها حاضر شوند و با مردم صحبت کنند. موضوع چهارم نقش آفرینی جامعه مدنی است. جامعه مدنی بود که ایران را در جنگ 12 روزه نجات داد و امروز هم می تواند ایران را از این پیچ تاریخی عبور بدهد. 10 سال پیش برجام با مجموعه ای از ایده ها، وعده ها و چشم اندازها امضا شد. اما فرجام برجام روشن نبود. چرا این گونه شد؟ برجام تزی بود که برای عبور از ساحت تنش و مقابله با دوگانه اسلام - غرب برنامه ریزی شده بود. ایران قبل از برجام در دوره سیدمحمد خاتمی در برابر ایده جنگ تمدن ها ی هانتینگتون ایده گفت وگوی تمدن ها را مطرح کرد. تندروهای غربی تلاش می کردند دوگانه اسلام - غرب را شکل بدهند. اصلاح طلبان با نیروی اجتماعی بالایی که داشتند، اعلام کردند ما هم بخشی از جهان هستیم و تمدن و تاریخ و هویت داریم. اتفاقا این ایده خاتمی در جهان بازخوردهای مثبت بسیاری داشت. همه تلاش اصلاح طلبان اما در دولت احمدی نژاد بر باد رفت. احمدی نژاد مدام دوگانه سازی های خطرناک می کرد. هولوکاست را بی دلیل زیر سوال برد و با صدای بلند به غرب گفت اینقدر قطعنامه علیه ایران صادر کنید که قطعنامه دانتان پاره شود! احمدی نژاد دوباره ما را در مقابل غرب قرار داد. مشکلات امروز کشور و اسنپ بک و... محصول نظام تصمیم سازی سال های 84 تا 92 است. در دولت روحانی دوباره ایده تنش زدایی مطرح شد. اتفاقا رهبری هم موافق تنش زدایی بودند. لذا روحانی و ظریف سراغ برجام رفتند. فارغ از اینکه محتوای برجام و دستاوردهای آن چه بود، از منظر معناشناسی برجام چه معنایی داشت؟ در برجام ایران اعلام کرد دنبال بمب اتمی نیست، بلکه می خواهد در قواعد بین الملل از دانش هسته ای استفاده کند. برجام یعنی این. افراد و گروه هایی که در داخل بودند و به دنبال دمیدن در آتش دو قطبی سازی بودند، برجام را زدند و آن را عمل خیانت آمیزی جلوه دادند. همراهی تندروهای دست راستی ایرانی با چهره هایی چون نتانیاهو و ترامپیست ها حیرت انگیز است. این دو طیف رادیکال داخلی و خارجی، برجام را بد فرجام ساختند. به همین دلیل است که شما می بینید نحوه رفتار ترامپ با برجام شبیه برخورد اعضای جبهه پایداری با برجام است. امروز بازگشت اسنپ بک ماحصل تلاش های مشترک تندروهای داخلی و نئوکان های جنگ طلب و صهیونیست های خارجی است. این دو جریان برجام را بد فرجام کردند. آنها مدام در برابر برجام دوگانه سازی های مخرب شکل دادند. اوضاع حتی از سال های پس از سال 97 نیز بدتر شده. در سال 97، اروپا روبه روی ترامپ ایستاد و او را منزوی کرد. اما امروز اروپا و امریکا و اسراییل و ...با هم علیه ایران متحد شده اند. امروز نظام تصمیم سازی های کشور برای شکست این دوگانه ایران - غرب چه می تواند بکند؟ ایران باید بگوید در برابر دنیا نیست و ستیزی با جهان ندارد. باید بگوییم ایران اهل صلح، سازگاری، مردمسالاری و توسعه هستیم. حاکمیت نمی تواند این صدا را طنین انداز کند، این جامعه مدنی است که می تواند این کار را بکند. مشروط بر اینکه فضا برای روزنامه ها و جامعه مدنی فراهم شود. ما باید بخشی از جهان بشویم و اجازه ندهیم جهان در برابر ما متحد شود. اراده جنگ علیه ایران توسط اسراییل وجود دارد اما ایران نباید اجازه بدهد این تجاوز تکرار شود. باید جای خودمان را تغییر بدهیم؛ باید بخشی از جامعه جهانی بشویم. ما باید بگوییم با کسی دعوا نداریم. رییس جمهور در سخنرانی اش در سازمان ملل ایده ایجاد صلح از طریق گفت وگو را در برابر صلح از طریق قدرت ترامپ مطرح کرد. آیا این ایده پزشکیان را می توان در امتداد ایده گفت وگوی تمدن های خاتمی یا جهان عاری از خشونت روحانی تحلیل کرد؟ البته، ایرانی نمی خواهد تن به سلطه بدهد در عین حال ایرانیان می خواهند زندگی کنند. ایران 9 درصد امکانات و انرژی جهانی را دارد در حالی که یک درصد جمعیت جهانی در ایران است. یعنی ایران می تواند به ساخت جهان کمک کند. اینکه رییس جمهور می گوید، امریکایی ها می توانند در ساخت ایران شریک شوند در همین راستاست. ایران باید فریاد مشارکت را سر بدهد تا جنگ طلبان در جهان مشروعیت کسب نکنند. تنها افکار عمومی داخلی و خارجی هستند که می توانند در برابر جنگ طلبان بایستند. اگر ایران مدام بر فاسد بودن و خائن بودن و آدمکش بودن طرف مقابل تاکید کند، دوگانه سازی کرده و به ضرر خود عمل کرده است. اینکه در تنازعات احتمالی آیا ما می بریم یا آنها، بحث دیگری است. مساله جلوگیری از تنش و درگیری و جنگ است. ایران در کنار ترکیه، عربستان، مالزی، کره جنوبی و... قصد دارد سهم خود را در توسعه جهانی ایفا کند. در این صورت امریکا قادر نخواهد بود با ایران بجنگد. در جنگ 12 روزه افکار عمومی امریکایی مقابل ترامپ ایستادند و این فشارها باعث شد درخواست آتش بس مطرح شود. در شرایط فعلی به نظر شما توده مردم چه باید بکنند ؟ وقتی از جامعه مدنی و کنشکری آن صحبت می کنم به بخشی از طبقه متوسط هم نظر دارم، اما توده مردم که نباید کاری بکند. توده ای که قدرت ندارد، اقتصاد و معیشت ضعیف دارد و درگیر یک لقمه نان است دیگر چه کار باید بکند؟ همین که توده نان 3 تومانی را 20 تومان می خرد و دعوا نمی کند، گوشت نمی خورد، با مترو جابه جا می شود و گرفتار بهداشت و آموزش و حمل و نقل خود است و فریاد نمی زند باید از او تشکر کرد. شریف ترین قشر ایران همین توده و دهک های محروم هستند. این طبقه متوسط است که باید نقش آفرینی کند و اقدام به آگاهی بخشی توده کند تا از تنش جلوگیری شود. باید تلاش کرد توده در برابر حاکمیت نایستد تا شورش های کور رخ بدهد. این طبقه متوسط است که از طریق شعر، موسیقی، ورزش، بحث های انتقادی، گفت وگوهای رسانه ای، مناظره و... جامعه را به سمت ثبات بیشتر سوق می دهد. حاکمیت توانایی ایجاد گفت وگو را ندارد. شما صدا و سیما را ببینید؛ انگار شده مرکز نفرت پراکنی و خرد کردن اعصاب مردم! جامعه مدنی، روزنامه ها و تحلیلگران دلسوز قدرت ارائه یک مجرای موسیقایی دارد که جامعه را به رغم فقر و گرفتاری شاد و امیدوار نگه دارد. در ادامه هم باید زمینه حل مشکلات اقتصادی و تحقق توسعه در جامعه فراهم شود. |