وحید حاج سعیدی؛ با وجود پیچیدگی های فنی مقوله مالیات، اثرات مثبت آن بر اقتصاد چنان آشکار و اظهر من الشمس است که نیازی به استدلال و توجیه و برهان ندارد. بر همین پیوست کارشناسان اقتصادی با تبیین انواع مالیات نظیر مالیات بر درآمد املاک، مالیات بر درآمد کشاورزی، مالیات بر درآمد حقوق، مالیات بر درآمد مشاغل، مالیات بر درآمد اشخاص حقوقی، مالیات بر درآمد اتفاقی، مالیات بر ارث، مالیات بر سرمایه و… راه را برای کنترل اقتصاد، نقدینگی، درآمد پایدار و در نهایت توسعه اقتصادی هموار ساخته اند. با این حال مردم در اکثر کشورهای دنیا رغبتی برای پرداخت مالیات ندارند و فرار مالیاتی در همه کشورها و بین اکثر صاحبان مشاغل دیده می شود. این عدم استقبال می تواند ریشه های اقتصادی، اجتماعی، و حتی روانی داشته باشد. از منظر اقتصادی، مالیات اغلب به عنوان باری بر دوش درآمد و دارایی افراد تلقی می شود که قدرت خرید و پس انداز آن ها را کاهش می دهد. بسیاری بر این باورند که سهم قابل توجهی از درآمدشان صرف هزینه هایی می شود که شاید بازدهی مستقیمی برای آن ها نداشته باشد یا دریافت مالیات را به ناکارآمدی دولت در کسب درآمد پایدار نسبت می دهند. از جنبه اجتماعی، عدم شفافیت در نحوه هزینه کرد مالیات ها، فساد مالی و سوء مدیریت منابع دولتی، اختلاس های گسترده، بی اعتمادی عمومی را نسبت به نظام مالیاتی تشدید می کند. وقتی مردم حس می کنند مالیات هایشان به درستی و در جهت منافع عمومی هزینه نمی شود، انگیزه خود را برای پرداخت از دست می دهند. همچنین، تفاوت در میزان مالیات دهی بین گروه های درآمدی مختلف (نظیر میزان مالیات یک معلم و طلا فروش)، و احساس نابرابری در توزیع بار مالیاتی، می تواند به نارضایتی دامن بزند. از نظر روانی نیز، هیچ کس به طور طبیعی دوست ندارد بخشی از دسترنج خود را به دولت بدهد، مگر اینکه در ازای آن خدمات یا مزایای قابل توجهی دریافت کند. در نهایت، در فرهنگ هایی که فرار مالیاتی رواج دارد، افراد ممکن است تحت تأثیر هنجارهای اجتماعی قرار گرفته و به این باور برسند که پرداخت مالیات یک انتخاب است نه یک الزام و ماحصل این نگرش را در مالیات 16 میلیاردی خانه های خالی مشاهده می کنیم! این مجموع عوامل دست به دست هم می دهند تاعدم استقبال از مالیات به یک پدیده جهانی تبدیل شود، هرچند شدت و دلایل آن در کشورهای مختلف متفاوت است. بر همین اساس دولت ها تلاش می کنند با اجرای طرح های مختلف، مردم به ویژه متمولین جامعه را نسبت به پرداخت مالیات تشویق کرده و در مواقعی از ابزارهای قانونی و قهری برای الزام آن ها به این وظیفه شهروندی استفاده کنند. با این حال باید اذعان داشت اگر مسیر دریافت و هزینه کرد مالیات شفاف شود، فرهنگ پرداخت مالیات در جامعه نهادینه می شود. این ابزار قدرتمند نه تنها منبع اصلی تامین مالی هزینه های دولت، از جمله زیرساخت ها، آموزش، بهداشت و امنیت است، بلکه اهرمی برای توزیع عادلانه تر ثروت و کاهش نابرابری های اجتماعی به شمار می رود. یک سیستم مالیاتی کارآمد و شفاف، با ایجاد ثبات درآمدهای دولتی، امکان برنامه ریزی بلندمدت و اجرای سیاست های مالی مدون و منطبق بر اصول اقتصادی را فراهم می آورد که در نهایت به مقاوم سازی اقتصاد در برابر شوک های داخلی و خارجی کمک می کند. همچنین، با تشویق سرمایه گذاری های مولد، هدایت منابع به سمت بخش های استراتژیک و کنترل تورم، مالیات می تواند محرک رشد اقتصادی پایدار و اشتغال زایی باشد و بدین ترتیب، رفاه عمومی ساکنان جامعه را ارتقا بخشد. نادیده گرفتن جایگاه مالیات یاعدم طراحی صحیح آن، می تواند به افزایش نقدینگی، کسری بودجه، افزایش بدهی های عمومی، بی ثباتی اقتصادی و در نهایت، تضعیف بنیان های توسعه پایدار جامعه منجر شود. |