احمد رشیدی نژاد؛ رزمایش مشترک دریایی مصر و ترکیه پس از سیزده سال وقفه، تنها یک مانور نظامی ساده نیست؛ بلکه نشانه ای از تغییرات عمیق در معادلات امنیتی و سیاسی خاورمیانه است. این همکاری که با عنوان بحرالصداقه یا دریای دوستی در شرق مدیترانه برگزار می شود به سرعت نگاه ها را به خود جلب کرده و نگرانی آشکار محافل اسراییلی را برانگیخته است. اسراییل که همواره تلاش کرده برتری نظامی و امنیتی خود را در منطقه حفظ کند، اکنون با چشم انداز شکل گیری احتمالی یک محور تازه میان آنکارا و قاهره مواجه است؛ محوری که می تواند موازنه قدرت در شرق مدیترانه را به چالش بکشد. اهمیت این رزمایش زمانی دوچندان خواهد شد که آن را در بستر تحولات اخیر منطقه ای قرار دهیم. مصر در ماه های گذشته نیروهای گسترده ای را در شبه جزیره سینا مستقر کرده و به طور جدی نگران پیامدهای جنگ غزه و احتمال ورود موج آوارگان به خاک خود است. ترکیه نیز در سال های اخیر کوشیده با کاهش تنش های منطقه ای و بازتعریف روابط خارجی، جایگاه خود را به عنوان یک بازیگر اصلی در خاورمیانه تثبیت کند. نزدیکی این دو کشور، که سال ها روابط پرتنش داشتند، می تواند به معنای آغاز مرحله ای تازه در همکاری های امنیتی و نظامی باشد. همکاری نظامی ترکیه و مصر می تواند برتری سنتی اسراییل را در حوزه امنیتی و نظامی به چالش بکشد. اسراییل که همواره بر شکاف میان کشورهای اسلامی و عربی حساب باز کرده بود، اکنون با چشم انداز همگرایی برخی کشورهای منطقه مواجه است. برای درک ژرفای اهمیت این مسئله، باید آن را در بستر تحولات پرشتاب منطقه نگریست؛ از یک سو تداوم حملات مکرر اسراییل به کشورهای مختلف ـ به ویژه ایران و قطر ـ و از سوی دیگر شکل گیری پیمان دفاعی تازه میان عربستان سعودی و پاکستان، تصویری پیچیده و چندلایه از موازنه های نوین قدرت در خاورمیانه ترسیم می کند. پیمان سعودی- پاکستانی که اخیراً امضا شد، به صراحت اعلام می کند که هرگونه تجاوز علیه یکی از دو کشور، تجاوز علیه هر دو محسوب خواهد شد . این توافق، که یادآور اصل پنجم ناتو است، نشانه ای از تغییر بنیادین در معماری امنیتی خاورمیانه و جنوب آسیاست؛ تغییری که بیانگر شکل گیری یک محور امنیتی تازه در خلیج فارس و غرب آسیاست. چنین روندی نشان می دهد که کشورهای منطقه، از جمله عربستان و پاکستان، نسبت به اقدامات و تحولات آینده منطقه خوش بین نیستند. در همین راستا، رزمایش مشترک مصر و ترکیه نیز نشانه ای از همگرایی نوین در شرق مدیترانه است. این نزدیکی، همان طور که اسراییل را نگران کرده، بازتاب دهنده دغدغه های امنیتی مشترک قاهره و آنکارا نیز هست. در واقع، اسراییل که روابط نزدیکی با آمریکا دارد، اکنون با محورهای تازه ای مواجه است که می توانند برتری آن را به چالش بکشند. پاکستان تنها کشور مسلمان دارای سلاح هسته ای است و هرچند پیمان با عربستان به طور مستقیم به این موضوع اشاره نکرده، اما بسیاری از تحلیلگران آن را به منزله ایجاد یک چتر اتمی بالقوه برای ریاض می دانند؛ امری که می تواند موازنه قدرت در برابر اسراییل و حتی ایران را تغییر دهد. عربستان با منابع مالی عظیم خود و پاکستان با توان نظامی و نیروی انسانی، ترکیبی مکمل ایجاد کرده اند. مشابه همین منطق را می توان در همکاری ترکیه و مصر نیز دید: ترکیه با صنایع دفاعی پیشرفته و مصر با موقعیت ژئوپلیتیک و نیروی انسانی گسترده، می توانند ساختار امنیتی و قدرت منطقه را دچار تحول کنند. اگر این دو روند را کنار هم قرار دهیم، تصویری از نظم امنیتی نوین خاورمیانه به دست می آید: در شرق مدیترانه، ترکیه و مصر به سمت همکاری می روند؛ در خلیج فارس و غرب آسیا، عربستان و پاکستان پیمان دفاعی امضا می کنند؛ و در پس زمینه، چین و روسیه نیز در حال تقویت روابط نظامی و اقتصادی با برخی از این کشورها هستند. این تحولات نشان می دهد که منطقه در حال گذار از یک نظم تک قطبی تحت رهبری آمریکا به سمت نظمی چندقطبی و متکی بر ائتلاف های درون منطقه ای است؛ نظمی که در آن، نگرانی مشترک چهار کشور کلیدی- پاکستان، عربستان، ترکیه و مصر- به عنوان محرک اصلی بازآرایی امنیتی عمل می کند. پرسش اصلی در روابط میان دو محور تازه تأسیس این است که آیا آن ها قادر خواهند بود به سمت همکاری و یکپارچگی حرکت کنند یا در مسیر تقابل قرار خواهند گرفت. در این راستا می توان گفت، همگرایی احتمالی بیشتر به عنوان ابزاری برای افزایش قدرت نسبی و موازنه در برابر غرب، اسراییل و حتی ایران و هند تلقی می شود و به دلیل تضاد منافع و رقابت بر سر رهبری منطقه ای، احتمال واگرایی همچنان بالاست. در عین حال، اشتراک در حوضه هایی چون امنیت انرژی، صنایع دفاعی و تبادل اطلاعات می تواند زمینه ساز شکل گیری نهادهای مشترک و کاهش تنش ها شود، به ویژه اگر این کشورها بتوانند سازوکارهای اقتصادی و امنیتی پایدار ایجاد کنند. از طرفی، رقابت بر سر رهبری جهان اسلام یا اختلافات ایدئولوژیک می تواند مانع همکاری شود، اما اگر هویت مشترک بلوک اسلامی مستقل از غرب تقویت گردد، امکان همگرایی افزایش خواهد یافت. در سطح ژئوپلیتیک، موقعیت جغرافیایی و منابع انرژی شرق مدیترانه و خلیج فارس هم می تواند بستر همکاری باشد و هم میدان رقابت، زیرا ترکیه به عنوان پل اوراسیا و عربستان به عنوان قلب انرژی جهان هر دو در پی تثبیت جایگاه خود هستند. بنابراین آینده روابط این دو محور به میزان انعطاف پذیری رهبران، توانایی آن ها در اولویت بندی منافع مشترک بر اختلافات و نیز قدرتشان در مدیریت رقابت بستگی دارد؛ بدین ترتیب، اگر منطق واقعگرایی غالب باشد، تقابل محتمل است، اما با وجود تهدیدات مشترک و بویژه تجاوزات و توسعه طلبی های اخیر اسراییل، امکان شکل گیری یک بلوک امنیتی- اقتصادی اسلامی همچنان دور از ذهن نیست. جمع بندی رزمایش دریای دوستی میان مصر و ترکیه تنها یک مانور نظامی نیست، بلکه نمادی از آغاز موجی تازه در معادلات امنیتی خاورمیانه است. این همکاری، در کنار پیمان دفاعی عربستان و پاکستان، نشان می دهد که بازیگران منطقه ای دیگر نمی خواهند صرفاً تابع نظم تحمیلی قدرت های فرامنطقه ای باشند، بلکه در پی طراحی معماری امنیتی بومی و مستقل اند. ترکیب ظرفیت های نظامی، اقتصادی و ژئوپلیتیک این کشورها می تواند موازنه سنتی قدرت را در شرق مدیترانه و خلیج فارس دگرگون کند و اسراییل و حتی آمریکا را با چالش های تازه روبه رو سازد. با این حال، مسیر آینده به میزان توانایی این کشورها در مدیریت رقابت ها و اولویت بندی منافع مشترک بستگی دارد. اگر همگرایی بر اختلافات غلبه کند، توافقات می تواند سرآغاز نظمی نوین باشد؛ نظمی که خاورمیانه را از مصرف کننده امنیت به تولیدکننده امنیت بدل می سازد. |