فرارو محمد عایش تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه در روزنامه القدس العربی به نقل از روزنامه القدس العربی، حمله غافلگیرانه اسراییل به دوحه در 9 سپتامبر 2025 را نمی توان صرفاً یک عملیات نظامی محدود دانست؛ بلکه باید آن را نقطه ای تعیین کننده در معادلات امنیتی و سیاسی خلیج فارس ارزیابی کرد. شهری که همواره به عنوان نماد رفاه، آرامش و امنیت اجتماعی شناخته می شد، ناگهان به هدف مستقیم حمله اسراییل تبدیل شد؛ رخدادی بی سابقه که برای نخستین بار پایتختی در حاشیه خلیج فارس را نشانه گرفت. اهمیت این حمله نه از آن جهت است که قطر سال ها نقش میانجی فعال در توقف جنگ غزه ایفا کرده است؛ بلکه از آن روست که ضربه به دوحه عملاً به معنای خیانت به همان واسطه ای است که مأموریت آتش بس و مهار بحران را بر عهده داشت. بازی خطرناک تل آویو؛ حمله به قلب دیپلماسی منطقه اسراییل بی تردید سابقه ای طولانی در عملیات فرامرزی و ترورهای هدفمند دارد؛ از بیروت و دمشق گرفته تا تهران، تونس، مالزی و دبی. اما حمله به دوحه تفاوتی بنیادین دارد. این بار نه رهبر یک سازمان فلسطینی، بلکه خود نقش واسطه گری و ثبات در قلب خلیج فارس هدف قرار گرفت. همان گونه که اسراییل در گذشته با ترور خلیل الوزیر (ابو جهاد) در تونس در سال 1988 یا کشتن سه تن از رهبران سازمان آزادی بخش در بیروت 1973 نشان داد که مرزهای جغرافیایی را به رسمیت نمی شناسد، امروز نیز با حمله به قطر تلاش می کند قواعد بازی و خطوط قرمز امنیتی منطقه را بازتعریف کند. پیام های راهبردی حمله اسراییل به دوحه کاملاً روشن است. نخست، آزمایش میزان تعهد آمریکا به امنیت خلیج فارس؛ دوم، هشدار به کشورهایی که همچنان نقش میانجیگری را پیگیری می کنند؛ و سوم، القای این پیام که اسراییل آماده است دامنه درگیری را تا قلب کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس گسترش دهد. سه نشانه شکست؛ افشای محدودیت های قدرت اطلاعاتی اسراییل در قطر نخستین نکته آن است که تلاش اسراییل برای ترور رهبران حماس از طریق بمباران هوایی مستقیم در روشنای روز نشان می دهد تل آویو نتوانسته در قطر شبکه ای از عوامل میدانی جذب کند یا به ساختار امنیتی این کشور نفوذ کند. عملیاتی که اسراییل در گذشته در لبنان و تونس یا حتی در ترور محمود المبحوح در دبی (2010) با اتکا به نیروهای نفوذی و عملیات زمینی اجرا می کرد، در قطر اساساً غیرممکن بود. این واقعیت بار دیگر تأکید می کند که قطر همچنان زمینی امن و تا حد زیادی مصون از نفوذ اسراییل باقی مانده است. ثانیاً، ناکامی اسراییل در این عملیات نشان می دهد که حتی در سطح اطلاعاتی نیز موفق به نفوذ در حلقه اول رهبری حماس نشده است. اسراییلی ها نه از تغییر مکان جلسه اطلاع داشتند و نه از ترکیب واقعی حاضران؛ در نتیجه، بیشتر افرادی که هدف قرار گرفته بودند اساساً در آن جلسه حضور نداشتند. ثالثاً، حمله مستقیم هوایی به پایتخت یک کشور عربی بار دیگر یادآور این واقعیت است که اسراییل تهدیدی برای کل امنیت ملی جهان عرب محسوب می شود. این کشور می تواند بدون بازدارندگی مؤثر، هر نقطه ای از جغرافیای عربی را هدف قرار دهد؛ چه فلسطین باشد و چه لبنان، سوریه، یمن یا امروز قطر. چنین شرایطی ضرورت اتخاذ موضعی متحد و قاطع از سوی جهان عرب را بیش از پیش برجسته می کند. رابعاً، جهان عرب به طور کلی و شورای همکاری خلیج فارس به ویژه اکنون در برابر آزمونی تاریخی قرار گرفته اند. همان گونه که در تابستان 1990، پس از حمله عراق به کویت، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس تصمیم گرفتند روابط خود با بغداد را قطع کرده و صدام حسین را تحریم کنند، امروز نیز نگاه ها به سمت واکنش جمعی عربی به حمله اسراییل به دوحه دوخته شده است. خلاصه آنکه پیام اصلی این حمله روشن است: اسراییل نتوانست در دوحه رخنه کند؛ نه از طریق بمب گذاری، نه با ترور مستقیم و نه با شبکه سازی محلی. تل آویو هیچ گونه توان میدانی در قطر ندارد و از همین رو، تنها گزینه اش حمله از آسمان بود. |