صفحه اصلی     اقتصادی     اجتماعی     سیاسی     ورزشی     بین الملل     RSS     تماس با ما  
شنبه، 22 شهریور 1404 - 14:10   
 آخرین خبرها
  خشونت علیه زنان مساله‌ای فردی نیست، اجتماعی است/ جامعه نسبت به خشونت بی‌تفاوت شده است / مدارس متمرکز بر قبولی در کنکورند نه پرورش انسان
  واکنش آموزش و پرورش به طرح مجلس برای کاهش سن ورود به مدرسه
  شاسی بلند فوق لوکس بی وای دی با امکانات بی‌نظیر معرفی شد
  چه کسانی باید واکسن آنفلوآنزا دریافت کنند؟
  جولانی فاش کرد/ روسیه به بشار اسد پشت کرد
 
- اندازه متن: + -  کد خبر: 39700صفحه نخست » آخرین اخبار    شنبه، 22 شهریور 1404 - 12:05

رونمایی از نسخه خطی 660 ساله دیوان جلال الدّین شاه خوافی در تبریز


«محمدامین سلطان القرایی» فرزند مرحوم شیخ الفق‌ها آیت الله العظمی حاج «شیخ جواد سلطان القرایی» با اشاره به رونمایی از نسخه خطی نادر و نفیس دیوان «جلال الدین شاه خوافی» موجود در کتابخانه این خانواده کهن در تبریز گفت:

سلطان القرایی، فرزند مرحوم شیخ الفق ها آیت الله العظمی حاج شیخ جواد سلطان القرایی ، اظهار کرد: نسخه خطّی 660 ساله دیوان جلال الدّین شاه خوافی در قطع 12.5 در 20.7 سانتی متر با قطر 2.3 سانتی متر، رکابه دار، در 228 صفحه با مسطر 17 (حدود 15 یا 17 بیت) در مجموع حدود سه هزار و 500 بیت با جلد روغنی (رویه های بیرون و درون هر دو گل و بوته و تجلید مجدّد یافته) به خطّ کاتب مسعود بن منصور بن احمد متطبب در ماه صفر 787 هجری قمری تحریر یافته است.

به گزارش ایرنا، وی افزود: نسخه خطّی یاد شده استادانه متن و حاشیه شده، صفحه بندی شده و بالای هر صفحه شماره اش ذکر شده است، خطّ نسخه نستعلیق شیوه شیرازی است و جلد آن در دوره فتحعلی شاه قاجار ترمیم شده است.

سلطان القرایی ادامه داد: در ابتدای هر بخش سرلوح مذهّب و ظریف و لطیف و زیبایی کار شده است، تمام صفحات مجدول (جدول کشی شده و دارای فهرست) به رنگ لاجورد و کمند مشکی بوده؛ بین خطوط جدول طلا کاری شده و عناوین داخل کتیبه ها یا سرلوح های کارشده تحریر شده اند.

وی اضافه کرد: در وسط صفحه ما قبل اوّل عنوان نسخه خطّی داخل ترنج مذهّب به قلم زر نگاشته شده است، مضمون آن چنین است: دیوان صاحب اعظم سعید مغفور خواجه جلال الدّین شاه الخوافی طاب ثراه .

وی گفت: در انتهای بخش رباعیّات، در آخر صفحه 126 دیوان، کاتب تاریخ کتابت نسخه خطّی سلطان القرّایی را چنین می نگارد: تمّ الکتاب بعون الله تعالی و حسن توفیقه علی یدی العبد الاصغر مسعود بن منصور بن احمد المتطبّب اصلح الله شأنه. حرّره فی شهر صفر ختم بالخیر والظّفر سنه سبع و ثمانین و سبعمائه . (کتاب به مدد خداوند و به دست عبدالاصغر مسعود بن منصور بن احمد المتطبب به بهترین نحو در ماه صفر سال 787 نگاشته شد.)

1

نسخه ی خطّی حاضر شامل قصائد، غزلیّات، رباعیّات، ملمّعات، ترجیع بند و مثنوی گل و نوروز می باشد. در 116 صفحه ی نخست نسخه ی سلطان القرّایی به ترتیب، در صفحه ی ما قبل اوّل ترنج یاد شده قرار دارد. در قسمت فوقانی صفحه ی اوّل سرلوحی ظریف و لطیف با لفظ و عبارت و له کرّ اعلی واقع است و زیر آن بعد از ثنا و ستایش باری تعالی بخش قصائد آغاز می شود که عموماً مدایح بزرگان و صاحب منصبان وقت خویش است. از آن جمله

2

دیوان صاحب اعظم سعید مغفور خواجه جلال الدّین شاه الخوافی طاب ثراه

3

مدح امیر مسعود شاه اینجو با مطلع: حکم تؤتی الملک را امروز امضا کرده اند / جای نصرالله را توقیع طغرا کرده اند، در 93 بیت از صفحه ی 5 نسخه ی خطّی حاضر تا صفحه ی 11 آن نسخه تحریر شده است. حدوداً نیمه ی اوّل این 116 صفحه مختصّ قصائد می باشد و نیمه ی دوّم آن به غزلیّات پردازش شده است. نمونه هایی از آن ها آورده می شوند.

غزلی از بخش غزلیّات (صفحه 83 نسخه خطّی سلطان القرّایی):

خطّی بر آن عذار منوّر نبشته اند حرفی ز مشک بر سمن بر نبشته اند

از وصف ماه چارده یعنی عذار تو شیرین خطی نشسته به عنبر نبشته اند

آب حیوه در دم آتش نهاده اند خطّ غبار بر لب کوثر نبشته اند

نبل جفاش بر رخ لاله کشیده اند سوز هواش بر در آذر نبشته اند

احوال من چو قصه ی مجنون بهر مقام امروز بر جریده و دفتر نبشته اند

عیبم مگیر خواجه که هیچ آفریده را روشن نمی شود که چه بر سر نبشته اند

راز جلال دلشده پنهان از آن نماند کز خون دیده بر ورق زر نبشته اند

غزلی دیگر (صفحات 84 و 85):

ساقیا فصل مهرگان آمد باده در ده که وقت آن آمد

آب چون طبع و چشم مشتاقان اشک ریزان و در فشان آمد

آب با باد ماجرا دارد که زمستان به ما خزان آمد

باده با خود به خشم می جوشد مگر از خم دلش به جان آمد

خون خمخانه گر بجوشیده ست زو چرا رطل سر گران آمد

ورنه ساغر کنار مجلس خواست چون کمر بسته وا میان آمد

دوش در بزم رفت ذکر لبی جام را آب در دهان آمد

می چکد از سواد شعر جلال زآن سبب همچو جان روان آمد

4

باز غزلی دیگر (صفحه 90):

رویت تب آفتاب بسته زلفت دم مشک ناب بسته

بر دیده ی پر خمار نرگس چشمت به کرشمه خواب بسته

ره زلف تو بر خطا گشاده در چشم تو بر صواب بسته

بر عارض لاله، دست حسنت از سنبل تر نقاب بسته

بی روی تو دیده بان چشمم در خندق دیده آب بسته

کردی جگرم کباب یک دم دل در جگر کباب بسته

در جان جلال، عاشقی را زلفت به هزار تاب بسته

باز غزلی دیگر (صفحه 94):

ای به تو میمون شده فالم دگر روشن از ابروت هلالم دگر

بود خیالم که تو داری وفا نقش خطا بست خیالم دگر

از همه عالم چه، که از جان خود بی تو گرفتست ملالم دگر

می طلبم وصل ترا چاره ای در پی تدبیر محالم دگر

عرض دهم قصّه ی خود، گر دهد حاجب ابروت مجالم دگر

زخم زنی بر دل و جانم از آن جنگ صفت پیش تو نالم دگر

حال جلال از من شیدا مپرس زانکه مبّرا ز جلالم دگر

باز غزلی دیگر (صفحه 116):

تابد آن طلعت، نیابنده گزند خالش افکندست بر آتش سپند

طلعتش عشّاق را ماهی تمام قامتش مشتاق را سروی بلند

از رخش پروانه ای را شمع حور با لبش ویرانه ای بی پسته قند

مشک را گوید خطش دم بر میار پسته را گوید لبش بر خود مخند

قلب بی کامان شکستن تا به کی حلق بی نامان بریدن تا به چند

چون جلالت را به هر صورت که هست کام از آن لب می گشاید؛ در مبند

5

در پایان بخش قصائد و غزلیّات از صفحه ی 117 تا صفحه ی 126 نسخه ی خطّی حاضر، در بخش رباعیّات، تعداد 55 رباعی تحریر شده است و در انتهای آن در صفحه ی 126 نسخه ی خطّی سلطان القرّایی تاریخ و رقم کتابت نسخه به شرحی که گذشت؛ آمده است.

رباعی از بخش رباعیّات نسخه خطّی دیوان جلال الدّین شاه خوافی (صفحه 117):

یاران موافق ز غمم بستانید از دست فراق یک دمم بستانید

هم همدم من بود؛ چو من درگذرم خون دل من ز همدمم بستانید

رباعی دیگر از این بخش (صفحه 118):

از چشمه خورشید رخت آب برد وز زلف بنفشه سنبلت تاب برد

رخسار تو آب کار ابکار دهد ابروی تو آبروی محراب برد

رباعی دیگر (صفحه 119):

ای مرغ روان در قفس تن چونی پرورده گلشنی به گلخن چونی

تا بر کندت هواء کاشانه قدس حال باری، درین نشیمن چونی

باز رباعی دیگر (صفحه 120):

کس چون تو ز سرّ غیب آگه نبود نعل سم توسن تو جز مه نبود

بادات بکام، دایما خلوت و عیش لیکن نه چنان که بنده را ره نبود

باز رباعی دیگر (صفحه 121):

زنهار ز جام می مرا قوت کنید وین چهره کهربا چو یاقوت کنید

چون درگذرم به می بشویید مرا وز چوب رزم تخته تابوت کنید

رباعی دیگر (صفحه 122):

ای سلسله زلف تو دیوانه مثال پیمان مرا شکسته پیمانه مثال

چون خطّ تو، شمع نزد رویت برخواند دل قصّه سوز خویش پروانه مثال

6

رباعی دیگر (صفحه 123):

با زلف چو شب، عذار چون روز خوشست در فرقت او آه جگر سوز خوشست

در خاطر من هوای نوروز بود در فصل، چنین هوای نوروز خوشست

باز رباعی دیگر (صفحه 124):

تا روز من از زلف تو تاریکترست جانم به دهان و کام نزدیکترست

از تاب غمت گسسته شد رشته عمر جایی گسلد رشته که باریکترست

باز رباعی دیگر (صفحه 125):

خورشید که روشناس در آفاقست او نیز چو من به طلعتت مشتاقست

بر روی تو، ابروی تو میدان چی است جفتی که در آفتاب گردش طاقست

بعد از تحریر رباعیّات، در صفحه ی 127 تنها یک تک بیت عربی با تذهیب کارسازی شده است. سپس در صفحه ی 128 سرلوحی زیبا فراهم شده که در مرکز آن عنوان کتاب الملمّعات نگارش گردیده است.

ملمّعات از صفحه ی 128 تا صفحه ی 146 نسخه ی حاضر نگاشته شده است، از صفحه ی 147 تا صفحه ی 151 نسخه ی خطّی سلطان القرّایی، ترجیع بندی با 11 بند با بیت ترجیع مکرّر آن: بر خیزم و توبه بشکنم باز / شوری به جهان در افکنم باز، تحریر شده است.

در صفحه ی 152 آن نسخه ی خطّی، تعداد 5 رباعی دیگر نوشته شده است و در اوّل و آخر آن ها نیز کتیبه هایی پردازش شده است. از صفحه ی 154 تا آخر کتاب، صفحه ی 228 نسخه ی خطّی سلطان القرّایی، مثنوی گل و نوروز کتابت شده است.

در این بخش علاوه از این که در ابتدای صفحه ی 154 نسخه ی خطّی، سرلوحی زیبا و مذهّب و ظریف کار شده است؛ در ابتدای هر قسمت مثنوی نیز عناوین در داخل کتیبه های مناسب کارسازی شده است.

در آخر کتاب، در صفحه ی 228 نسخه ی خطّی حاضر نیز، کتیبه ی مذهب زیبایی پردازش شده است و تحریر کلام با این نوشته داخل تذهیب پایان می یابد: تمّ بحمد الله و حسن توفیقه.

شاعر نسخه شاه جلال خوافی، جلال الدّین محمّد بن علی معروف به شاه خوافی و متخلّص به جلال، وزیر، شاعر و نویسنده ای که در نیمه ی دوم سده ی 7 قمری متولّد شده، نیمه ی اول سده ی 8 قمری در مناطق کرمان و یزد و شیراز به سر برده است.

شاعر دیگری نیز معاصر با او و همنام او و معاصر خواجه شمس الدّین محمّد حافظ شیرازی که چند سالی بزرگ تر از او بوده است. او جلال الدّین احمد بن یوسف بن الیاس، طبیب و شاعر، هم متخلّص به جلال و هم متخلّص به طبیب، احتمالاً در قرن هفتم قمری از خواف خراسان به شیراز کوچ کرده و در آنجا ساکن شده است. به همین سبب او را خوافی شیرازی خوانده اند. از این جهت است که بسیاری در مورد این دو شاعر دچار اشتباه شده اند و این امر، گمانه ها را در این موضوع متنوّع و متکثّر کرده است. چنانچه کاتب نسخه ی

7

8

حاضر، مسعود بن منصور بن احمد المتطبّب نیز از این مورد تخلیط مستثنا نبوده است. خصوصاً کاتب یاد شده مثنوی گل و نوروز که سروده ی جلال طبیب خوافی شیرازی می باشد؛ در نسخه ی خطّی حاضر در زمره ی سروده های شاه جلال الدّین خوافی تحریر نموده است.

جلال طبیب خوافی شیرازی منظومه ی گل و نوروز را در سال 734 قمری به غیاث الدّین کیخسرو اینجو (وفات به سال 739 قمری در حبس برادرش جلال الدّین مسعود شاه اینجو درگذشته ی 743 قمری) تقدیم نموده است. بدین سبب با در نظر گرفتن آن که تاریخ تولّد و وفات هیچ کدام از دو شاعر خوافی یاد شده، معلوم نیست؛ برای روشنگری هر چند اندک هم شده؛ ترجمه حال کوتاهی از هر دو شاعر در این محلّ آورده می شود.

نخست شاه جلال خوافی، ترجمه حال کوتاهی از مقاله ی آقای نصرالله پور جوادی (نوشته ی جمعه 3 آبان 1398) آورده می شود.

ابتدای مثنوی گل و نوروز نسخه خطّی صفحه 154 و 155

دوّم جلال طبیب خوافی شیرازی که ترجمه حال او از مقاله ی آقای نصرالله پور جوادی (نوشته ی دوشنبه 6 آبان 1398) در این محلّ آورده می شود.

جَلالِ طَبیبِ خوافیِ شیرازی (سده 8 ق / 14م)، جلال الدّین احمد بن یوسف بن الیاس، طبیب و شاعر، متخلّص هم به جلال، هم به طبیب، معاصر خواجه شمس الدّین محمّد حافظ. وی منسوب به خانواده ای اهل علم و ادب بود که برخی از ایشان به طبابت اشتغال داشتند و احتمالاً در قرن 7ق / 13م از شهر خوافِ خراسان به شیراز کوچ کرده و در آنجا ساکن شده بودند. به همین سبب او را خوافی شیرازی نیز خوانده اند.

عموی جلال، نجم الدّین محمود طبیب فقیه یکی از علمای زمان خویش در شیراز بود و از طرف خواجه رشیدالدّین فضل الله همدانی (مق 718ق / 1318م) رییس بیمارستان دروازه سلم شیراز، معروف به دارالشّفای اتابکی، شده بود و جلال طبیب در مثنوی گل و نوروز خود از وی به عنوان استاد و حکیمی حاذق یاد کرده است.

جلال طبیبی بود حاذق که برای پادشاهان اینجو و آل مظفر در فارس طبابت می کرد. در مقام شاعری نیز برخی از ایشان را مدح گفته است. جنید شیرازی او را طبیی فاضل و ادیبی کامل خوانده است که به پادشاهان نزدیک بود و اموال خود را به صوفیان انفاق می کرد.

وی در 734ق / 1334م در شیراز در دستگاه غیاث الدّین کیخسرو اینجو، فرزند شرف الدّین شاه محمود اینجو، به سر می برد، چنان که در نوروز همین سال مثنوی عاشقانه گل و نوروز خود را که سروده بود، به کیخسرو تقدیم کرد.

تاریخ سرودن این منظومه نشان می دهد که جلال طبیب در این سال ها دست کم دهه سوم عمر خود را سپری می کرد، و از شاعر معاصرش حافظ، که هیچ یک از آن دو تن را مدح نگفته است، چند سالی بزرگ تر بود. جلال طبیب شاه شیخ ابواسحاق، برادر غیاث الدّین کیخسرو اینجو را که از 744 تا 754ق در شیراز حکومت می کرد، در نسخه تجدیدنظر شده مثنوی گل و نوروز دعا کرده است.

جلال طبیب احتمالاً شاهد انتقال قدرت در شیراز از خاندان اینجو به آل مظفّر بود. اوحدی بلیانی در عرفات العاشقین می نویسد: در اوایل حال ملازمت شاه محمود برادر شاه شجاع کردی و بعد از وی به خدمت شاه شجاع قیام نمودی و به غایت صاحب قدرت بودی .

دولتشاه سمرقندی در تذکره الشّعراء می نویسد که مولانا جلال طبیب برای شاه شجاع معجونی نشاط آور ساخت و خواصّ آن را در شعر نظم کرد و نزد شاه فرستاد.

جلال طبیب اگرچه شیرازی بود و در شیراز زندگی می کرد، اما ظاهراً سفرهایی هم به شهرهای دیگر کرده است. گفته اند که وی در 754ق / 1353م یک بار هم به مصر رفته است. جلال طبیب دارای فرزندانی بود اهل فضل و یکی از نواده او به نام منصور بن محمّد بن احمد (د 810 ق / 1407م) صاحب کتاب تشریح منصوری است که به چاپ رسیده است (تهران، 1383ش).

تاریخ وفات جلال طبیب دقیقاً معلوم نیست. براساس یکی از نسخه های خطّی کتاب شدّ الازار (معین الدّین ابوالقاسم جنید شیرازی سال تألیف 791 ق) سال فوت او 744ق / 1343م است که صحیح نیست. ریو (ریو چ. ، کاتالوگ نسخ خطّی پارسی درموزه بریتانیا، اکسفورد 1966م) سال 795ق / 1393م را سال درگذشت او ذکر کرده است که باز هم به نظر صحیح نمی رسد؛ چه، در مجموعه ای خطّی (کتابخانه ملک، شم اره ی 5874) که پاره ای از اشعار جلال در آن نقل شده ودر 785ق / 1383م کتابت شده است، از جلال به منزله شاعری که دیگر در قید حیات نبوده، یاد شده است.

از جلال طبیب دیوان اشعاری باز مانده که به کوشش نگارنده جمع آوری و تصحیح شده است. نسخه ای خطّی از این دیوان که در 823 ق / 1420م کتابت شده، در دارالکتب مصر (شم اره ی 645) نگهداری می شود. قصاید و غزلهای پراکنده ای نیز از این شاعر در دست است که در جُنگهای خطّی و تذکره هایی مانند عرفات العاشقین ثبت شده، و برخی در مقاله ای به قلم احمد گلچین معانی با عنوان جلال طبیب و پاره ای دیگر در تاریخ ادبیّات در ایران، به قلم ذبیح الله صفا به چاپ رسیده است. جنید شیرازی نیز در شدّ الازار یک غزل عربی و یک رباعی فارسی از او نقل کرده است. برخی از اشعار جلال طبیب به عربی و برخی به صورت ملمّع، اما بیشتر آن ها فارسی است.

به نوشته احمد گلچین معانی پاره ای از اشعار جلال عضد یزدی به جلال طبیب نسبت داده شده است. همچنین بسحاق اطعمه غزلی را به جلال طبیب نسبت داده، و به آن جواب گفته است؛ امّا همین شعر در دیوان جلال عضد یزدی آمده، و نظام قاری یزدی نیز در دیوان البسه آن را به جلال عضد نسبت داده است.

نظام قاری خود غزل دیگری با مطلع بده ساقی شراب لایزالی / به دست عاشقان لاابالی را از جلال طبیب دانسته و جواب گفته است، در حالی که این غزل نیز از جلال عضد است. همچنین پاره ای از اشعار شاعری دیگر به نام جلال خوافی، معروف به شاه الخوافی، که در همان عصر در کرمان و حوالی آن می زیست، به جلال طبیب نسبت داده شده است؛ از جمله قصیده ای که در مدح غیاث الدّین محمّد (مق 736ق / 1336م)، فرزند رشیدالدّین فضل الله سروده شده و در عرفات العاشقین به جلال طبیب نسبت داده شده، از جلال الدّین محمّد شاه خوافی است.

دو رساله کوتاه نیز اخیراً تصحیح و چاپ شده، و به غلط به جلال طبیب نسبت داده شده است. یکی از آن ها رساله شمع است که محمّد جعفر یاحقّی تصحیح کرده، و دیگری مناظره ای است میان شمشیر و قلم که جزو آثار جلال طبیب به چاپ رسیده است؛ در حالی که، هر دو اثرِ جلال شاه خوافی است. غزلیّاتی که صفا به اسم جلال طبیب در تاریخ ادبیّات فارسی آورده، اصیل است.

همچنین پاره ای از ابیات جلال طبیب در رساله جواهر البحور او که درباره عروض است، درج شده است. این اثر به ضمیمه دیوان او (پورجوادی نصرالله، دیوان جلال طبیب احمد) زیر چاپ است. علاوه بر دیوان و رساله جواهر البحور اثر کاملی که از جلال الدّین طبیب تصحیح و چاپ شده، منظومه گل و نوروز است.

مثنوی گل و نوروز که داستانی عاشقانه است و در عهد امیر غیاث الدّین کیخسرو اینجو، در 734ق سروده شده، گویا نخستین منظومه عشقی است که در آن شخصیّتهای داستان با صفات و نام موجودات غیرانسانی، به خصوص گل و مرغ، ظاهر می شوند. شاعر خود به ابتکاری بودن این اثر در انتهای منظومه

9

گل و نوروز اشاره کرده و گفته است: من این رمز لطیف از خویش گفتم / برآوردم دُر از دریا و سفتم. (صفحه 227 نسخه خطّی سلطان القرّایی).

شخصیّت اصلی داستان شاهزاده ای است در شهر نوشاد (در حوالی بلخ) که در نوروز از مادر زاده می شود و چون رویش همچون نوروز فرّخ است، نام یا لقب نوروز به او می دهند. این شاهزاده شبی در خواب دختری را می بیند همچون سرو، با ساغری در دست. شاهزاده از او می پرسد که کیست و او جواب می دهد که نامش گل است و از شهر فرخار چین است. نوروز چون از خواب بیدار می شود، خود را عاشق گل می یابد و به جست و جوی او می پردازد. روزی جوانی را می بیند که از شهر فرخار آمده و نامش بلبل است. نوروز از بلبل می خواهد که به سوی گل گذر کند و او را از حال زارش با خبر سازد. گل چون حدیث عشق نوروز را از زبان بلبل می شنود، مهر او را به دل می گیرد.

گل دایه ای دارد به نام سوسن که همچون خار همدم گل است. گل داستان عاشقی خود را با سوسن در میان می گذارد و شبی از او می خواهد که به نزد بلبل رود و درباره نوروز از او سؤال کند. داستان با یک سلسله حوادث و معرّفی شخصیّتهای دیگر ادامه می یابد و سرانجام دوران فراق عاشق و معشوق از یکدیگر به وصال بدل می گردد. این نوع داستان عاشقانه در ادبیّات پارسی از اواخر دوره ایلخانی و دوره تیموری به صورت گونه ای ادبی در آمده است. آثاری چون نوروز و گل خواجوی کرمانی، جمشید و خورشید سلمان ساوجی، جلال و جمال امین الدّین نزل آبادی، و دستور عشّاق فتّاحی نیشابوری نمونه هایی از این گونه ادبی است.

گل و نوروز از همان ابتدا مورد توجّه اهل ادب قرار گرفت. دولتشاه سمرقندی می نویسد: آن کتاب شهرتی عظیم یافته و در میان مبتدیان و جوانان متداول است . 10 سال پس از سرودن آن، خواجوی کرمانی مثنوی نوروز و گل خود را (که اغلب گل و نوروز خوانده شده است) به تقلید از مثنوی جلال طبیب سرود.

گلچین معانی پنداشته که دولتشاه سمرقندی به اشتباه گفته است که جلال طبیب گل و نوروز داشته و فقط خواجو مثنوی ای به این نام سروده است؛ در حالی که، گل و نوروز به درستی متعلّق به جلال طبیب است، و نام مثنوی خواجو نوروز و گل است. دولتشاه می نویسد: مولانا نسیمی نیشابوری در یک ماه 20 نسخه گل و نوروز نوشته است. در 814 ق نیز شاعری ترک زبان به نام لطفی آن را به ترکی ترجمه، و در شیراز به اسکندر میرزا نوه تیمور گورکانی اهدا کرد.

شعر جلال طبیب مانند بیشتر شعرای آن زمان، در مواردی رنگ عرفانی و صوفیانه دارد؛ تصوّف او هم البتّه تصوّفی عاشقانه است، مانند تصوّفی که در شعر سعدی و حافظ و خواجو مشاهده می کنیم. برخی از مضامین عرفانی غزلیّات جلال طبیب بسیار شبیه به حافظ است، مثلاً این بیت در غزلی از وی: عکسی از پرتو روی تو به عالم افتاد / وز ازل تا به ابد عشق بر آن باخته اند ؛ که بیت معروف حافظ: در ازل پرتو حسنت ز تجلّی دم زد… را به یاد می آورد.

حافظ در بیت یاد شده حسن و عشق را در مقابل یکدیگر آورده، کاری که در میان بسیاری از شعرا و نویسندگان رایج بوده است. همچنین جلال طبیب در دو بیت به ازلی بودن عشق که در شعر حافظ از آن سخن به میان آمده، پرداخته است.

10

جلال طبیب همچنین در اشعار خود به مسائل عرفانی رایج در شعر عرفانی فارسی اشاراتی دارد، از جمله مسئله دیدن صورت معشوق الٰهی در آیینه دل و برتری عشق بر عقل. برخی از غزلهای جلال طبیب از جمله غزلی به مطلعِ دوست گر دست دهد از سر جان برخیزم از سوی شاعران معاصر وی همچون کمال خجندی و سلمان ساوجی استقبال شده است. حافظ نیز غزلِ مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم را از غزل جلال طبیب استقبال کرده، و در مقطع غزل نیز همچون جلال طبیب درباره از لحد برخاستن به بوی معشوق، سخن گفته است.

در غزلهای جلال طبیب سه دسته از تعبیرات مجازی به وضوح به چشم می خورد: نخست گل و گیاه و درخت و سبزه و مرغ و بلبل و باغ؛ دوّم اعضای بدن معشوق مانند رخ، روی، زلف، چشم، مژگان، ابرو، خط، خال و دهان؛ و سوّم می، جام، خرابات، پیر مغان، ساقی، شاهد، مطرب و امثال آن ها. در غزلهای جلال طبیب دسته اول بیش از دو دسته دیگر به چشم می خورد. در این میان درخت مورد علاقه او سرو است که قامت آن در بسیاری از غزلهای جلال طبیب دیده می شود. جلال طبیب مانند شاعران عارف مسلک دیگر رخ و دیدن آن را نمودگار یا سمبل ایمان و زلف را نمودگار کفر می داند، کفر باطنی.

در غزلهای حافظ تعبیرات دسته سوم که مربوط به خرابات و میخانه و می و ساقی و جام و شاهد است، برجستگی دارد. در اشعار جلال طبیب نیز این تعبیرات به کار رفته، ولی نه به اندازه ای که حافظ به کار برده است. برخی از ابیات او همچون بیت تا عکس لب لعل تو در جام شراب است / صوفی به خرابات مغان مست و خراب است را می توان حافظانه دانست.

یکی از غزلهای جلال به مطلع دوش رفتم به کوی میخانه… با واقعه خیالی شاعرانه آغاز می شود، که نظیر آن را در دیوانهای شاعرانی چون عطّار، عراقی و حافظ هم می توان دید.

با می و میخانه سر و کار داشتن مسلّماً خلاف زهد است، و جلال نیز باکی ندارد از اینکه همچون حافظ زاهد گوشه نشین و مغرور را کوچک بشمارد و او را به استهزا بگیرد: آن زاهد مغرور که با گوشه نشینی / دزدیده در آن گوشه چشمت نگران است .

روحیّه رندی و قلندری نیز در بعضی از ابیات جلال طبیب به وضوح دیده می شود، مانند غزلی با این مطلع: ما لولیان خانه برانداز عالمیم / شکّر لبان پرده در راز آدمیم .

جلال طبیب همانند سایر شاعران عارف مشرب عصر خود، از جمله خواجو و حافظ، برای پادشاهان زمان خود مدیحه سروده است، از جمله برای امیر غیاث الدّین اینجو و برادرش شیخ ابواسحاق و شاه شجاع مظفّری؛ ولی این مدح گویی ها را می توان در عین حال با معنایی عرفانی در نظر گرفت. یکی شدن ممدوح و معشوق در سنّت شعر پارسی سابقه ای دراز دارد، و بردن معشوق زمینی به آسمان نیز در عصر جلال طبیب و خواجو و حافظ کاری بود متداول، و از همین طریق است که صفات ممدوح، مانند جمال و قدرت و قهر و غلبه، بر اثر مبالغه و اغراق گویی بیش از حدّ شاعر، نمایانگر صفات الٰهی می گردد.

11

دورانی که جلال در آن به سر می برد، دوران فتنه و آشوب بود و شیراز در عهد شاهان اینجو و آل مظفّر صحنه کشمکش و جنگ و خون ریزی. این اوضاع آشفته در اشعار جلال طبیب نیز منعکس شده است. مثلاً در این بیت: دل و چشم مردم در این روزگار / زخوناب و خواب آن پر است این تهی .

در غزلهای جلال طبیب گاهی موجودات غیر ذی روح به زبان حال سخن می گویند، مثل گفت و گوی شاعر با گل .

خرد نیز در یکی از غزلهای جلال طبیب به دل غمگین او نصیحت می کند: دوش می گفت خرد با دل غمگین طبیب / که ترا پیشه به جز آنکه غم اندوزی نیست .

در قصیده ای که جلال طبیب در مدح یکی از شاهان (احتمالاً شاه شیخ ابواسحاق) سروده، مناظره ای کوتاه، یا به قول خود شاعر، ماجرایی ترتیب داده است میان نوروز و عید، ظاهراً به دلیل تلاقی عید نوروز با عید اضحی یا فطر که به نظر می رسد در 753ق رخ داده باشد. خطاب شاعر ابتدا با خود شاه است: خسرو صاحب قران شاه مبارک قدم / گوش کن این ماجرا از سر لطف و کرم ، و سپس بلافاصله داستان با آمدن این دو، یکی از دیار عرب و دیگری از دیار عجم، و تلاقی و جنگ آن ها آغاز می شود. این جنگ و دعوا البتّه لفظی است و دو عید با هم به زبان حال پیکار می کنند و هر کدام یک بار سخن می گوید و سپس شاعر قضیّه را برای داوری نزد شاه می برد.

جلال طبیب از علوم دیگر نیز بی بهره نبوده، به طوری که از اصطلاحات منطق، موسیقی و خوشنویسی در اشعار خود استفاده کرده است.

وی مانند اکثر شاعران شیرازی به شهر خود علاقه بسیاری داشته و در ابیات متعدّد در دیوان خود از شیراز یاد کرده است. در یکی از قطعات خود نیز اشاره می کند که مقیم شیراز است و در آنجا نیز دفن خواهد شد: گر ترا باز به شیرازگذاری افتد / بر سر خاک من آ و نفسی منزل کن ، و در این رباعی به واقعه ای تاریخی اشاره می کند: در چرخ چو باز میر پرواز گرفت / آن مرغ ز دست رفته را باز گرفت / / ای گرگ گریخته چو آهو از پارس / بگریز که شیر شرزه شیراز گرفت .

مع الأسف در چهار جلدی احوال و آثار خوشنویسان دکتر مهدی بیانی به نستعلیق شیوه ی شیرازی (دارای ویژگی های دو قلم نسخ و تعلیق و در واقع ترکیب این دو قلم) و یکی از نمود و آغازگران خوشنویسان این قلم یعنی کاتب نسخه ی حاضر، مسعود بن منصور بن احمد المتطبّب پردازش نشده است؛ با وجود آنکه دکتر مهدی بیانی عموماً نسخ خطّی مجموعه ی سلطان القرّایی را دیده است.

شیوه ی نستعلیق شیرازی که کاربردش از نیمه ی سده ی هشتم هجری قمری آغاز شده و نمونه های پخته ی آن در نیمه ی نخست سده ی نهم قمری پدید آمده است؛ با خلق نستعلیق شیوه ی تبریزی در تبریز و ترویج آن، که از پختگی و زیبایی وافری برخوردار می باشد؛ شیوه ی شیرازی تا پایان سده ی نهم رفته رفته منسوخ شده است. نستعلیق شیوه ی تبریزی که پایه ی نستعلیق ادوار بعدی به شمار می آید و مستقلّ از شیوه ی نسخ و تعلیق است؛ با گذشت زمان تکوین یافته و خوشنویسان بزرگی در این باب پرورده است.

به خطّ و قلم کاتب نسخه ی حاضر، مسعود بن منصور بن احمد المتطبّب نسخ دیگری نیز کتابت شده است. حال به سه مورد از آن ها از مقاله ی آقای علی صفری آق قلعه (گزارش میراث، دوره ی دوم، سال پنجم، شماره ی چهل و نهم، بهمن و اسفند 1390، صفحات 20 تا 23) اشاره می شود.

نخست جُنگ 280 چلبی عبدالله افندی: جُنگی است به نظم و نثر از آثار گوناگون عربی و فارسی مورّخ 763 قمری در 107 برگ که به شماره ی 280 در مجموعه ی چلبی عبدالله افندی در کتابخانه ی سلیمانیّه ی استانبول نگهداری می شود. فیلمی از این جُنگ به شماره ی 508 در کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می شود که به اختصار در فهرست میکروفیلم های کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران (ج1، صص 494 - 493) شناسانده شده است.

دوّم شاهنامه ی فردوسی شماره ی 1511 خزینه ی طوپقاپی سرایی: این نسخه مورّخ 771 قمری بوده و ششمین دستنویس تاریخ دار شناخته شده از شاهنامه ی فردوسی است. کاتب از دقّت خوبی در کتابت برخوردار بوده است. نسخه دارای 12 نگاره است.

سوّم مجموعه ی 1762 کتابخانه ی ایا صوفیا: این مجموعه دارای دو منظومه ی حدیقه الحقیقه ی سنایی مورّخ صفر سال 791 قمری و تحفه العراقین خاقانی مورّخ ربیع الآخر سال 791 قمری و همان نسخه است که مهر بایسنغر تیموری در آن دیده می شود. هر دو اثر مندرج در این مجموعه توسّط مسعود بن منصور بن احمد متطبّب در شهر شیراز کتابت شده است.

امید چنان است که چاپ انتقادی و بری از تخلیط های نا روای دیوان جلال الدّین شاه خوافی با مقابله و مراجعه به تمامی نسخ خطّی موجود در جهان فراهم آید. تا نور و روشنگری مکفی به وسیله ی محقّقین و پژوهشگران لایق به وادی تاریکی برخی نسخ خطّی بتابد و حقایق مکتوم ماضی هویدا شوند و در آیینه ی روزگار نیازمندان فرهنگ و ادب منعکس گردند.

نسخه توصف شده در چهارمین سال فقدان بانو ناهید خواجه نصیری پرده برداری گردید. بانو ناهید خواجه نصیری خانه جدّ مادریش، خانه علامه فقید جعفر سلطان القرّایی را که به همّت میراث فرهنگی استان در خرداد ماه سال 1386 به شماره 19204 در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده بود؛ در اسفند ماه 1387 به اداره میراث فرهنگی و گردشگری آذربایجان شرقی واگذار نمود. خانه سلطان القرّایی که علامه جعفر سلطان القرّایی و برادران بزرگوارش آیت الله العظمی حاج میرزا جواد آقا و استاد ادب عرب حاج میرزا علی آقا و پدرش شیخ ابوالقاسم و جدّش شیخ عبدالرّحیم در آن نشو و نما یافته و بالیده اند؛ تاریخ دویست ساله ادب و هنر و فرهنگ و فقه تبریز و آذربایجان و ایران را در سینه خود دارد.

لیکن خانه سلطان القرّایی که بعد از تعمیر و تجهیز جهت مرکز تبریزپژوهی در نظر گرفته شده است؛ امروز با گذشت سی و هفت سال از وفات علامه جعفر سلطان القرّایی هنوز متعلّقات آن تملیک نشده و اقدامات جانبی آن نیز پایان نیافته است. البتّه ناگفته نماند که جای بسی تقدیر و قدردانی و تشکّر از اداره محترم میراث فرهنگی و گردشگری آذربایجان شرقی می باشد اینکه مساعی وافر در این باب مبذول گشته، از جمله درب ورودی خانه سلطان القرّایی کارسازی شده و سردر خانه سلطان القرّایی نیز به نحو احسن

آماده و نصب شده است. امید چنان است که با آزادسازی محوطه و متعلّقات آن خانه و با اتمام اقدامات جانبی به شکل آبرومند، خانه سلطان القرّایی به عنوان تاریخ مکتوم دویست ساله تبریز در به روی ارباب علم و فرهنگ و ادب بگشاید.

بانو ناهید خواجه نصیری به روز پنجشنبه 18 بهمن ماه سال 1341 در تبریز متولّد شد و به روز سه شنبه 23 شهریور ماه 1400 به 59 سالگی در اثنای واگیری کرونا از رنج هستی آسود. پدرش حاج محمّد علی خواجه نصیری پیر فرهنگ آذربایجان، بیش از نیم قرن به آموزش و پرورش و فرهنگ آذربایجان خدمت نمود. مادرش بانو ناهید سلطان القرّایی یگانه فرزند علامه جعفر سلطان القرّایی بن شیخ ابوالقاسم بن شیخ عبدالرّحیم سلطان القرّاء تبریزی است. بانو حاجیه خانم ناهید خواجه نصیری که قلمی نیز در نگارش داشت با واگذاری خانه سلطان القرّایی به اداره میراث فرهنگی اثری نیک از خویشتن به یادگار گذاشت.

به گزارش ایرنا، جَلالِ خوافی، جلال الدین محمد بن علی، معروف به شاه خوافی و متخلص به جلال، وزیر، شاعر و نویسنده ای که در نیمه دوم سده 7ق / 13م متولد شده، و نیمه اول سده 8 ق / 14م را در مناطق یزد، کرمان و شیراز به سر برده است، تاریخ درگذشت او معلوم نیست.

خواجوی کرمانی در دیوان اشعار خود در یک ترجیع بند و دو قصیده او را مدح گفته است؛ از روی این مدایح می توان تا حدودی به جنبه های اخلاقی و شخصیت اجتماعی و سیاسی وی پی برد. در ترجیع بندی که خواجو در مدح شاه خوافی سروده، او را با صفاتی چون سخا، تمکین و جلال دین و دنیا ستوده، و پس از وصف سخا و کرم او، به بیان هنر شاعری، صفات رزمی و مجلس بزم او پرداخته است (نک : ص 111.116، 139.141، 172). در قصیده ای دیگر نیز که خواجو در مدح وی با عنوان الصاحب السعید با ردیف وظیفه سروده است، از ممدوح تقاضای وظیفه کرده (نک : ص 113-114) و در قصیده ای دیگر که با ردیف زیلوچه سروده، او را جلال دولت و دین خطاب کرده است (ص 116).

در مجموعه خطی کتابخانه خدیویه قاهره (شم 1428) که عکس آن در کتابخانه مینوی موجود است، دیوان اشعار وی و همچنین رساله ای باعنوان الوردیه که به غلط العددیه آمده درج شده است (نک : دانش پژوه، 129). اشعار دیگری که گوشه هایی از شخصیت شاه خوافی را نشان می دهد، قصاید و غزلیات خود او ست که در دیوان وی آمده، اما در برخی تذکره ها اشتباهاً به نام جلال طبیب ثبت شده است (اوحدی، 2 / 962.963؛ گلچین معانی، 178-181).

جلال در یکی از قصاید خود (نک : دیوان، 174)، خواجه غیاث الدین محمد (مق 736 ق / 1336م)، فرزند رشیدالدین فضل الله همدانی و در قصیده ای دیگر شمس الدین محمود بن صاین قاضی (همان، 177) و همچنین در یک قصیده پسر شمس الدین محمود به نام رکن الدین عمیدالملک (همانجا؛ نک : وزیری، 489) را ستوده است.

جلال در مدح تاج الدین عراقی نیز که مدتی در دستگاه امیر مبارزالدین به سر می برد و زمانی وزارت شاه شیخ ابواسحاق اینجو را به عهده داشت (نک : خواندمیر، 240-242)، دو قصیده سروده است (دیوان، 182). قصیده دیگر او در مدح تاج الدین در 27 بیت است با ردیف استر (همان، 185).

این قصیده را اوحدی بلیانی در تذکره عرفات العاشقین (همانجا) به نام جلال طبیب (ه م) ثبت کرده است. همچنین قصیده دیگری با ردیف خیمه در عرفات العاشقین (2 / 962) به غلط به نام جلال طبیب ثبت شده که از جلال شاه خوافی در مدح شاه محمود اینجو ست.

شاه خوافی قطب الدین نیکروز، فرزند ناصرالدین، حکمران کرمان و همچنین ابوسعید، امیر مصر را که به دستور ایلخان ابوسعید بهادر برای تنبیه قطب الدین به کرمان رفته بود، مدح گفته است (نک : دیوان، 190)؛ همچنین در مدح امیر مصر گوید: دارای سروران جهان مصر خواجه بیگ / کز چرخ بر زمین نهدش روی آفتاب (همان، 192).

افزون بر دیوان اشعار و رساله الوردیه که از آن یاد کردیم، دو رساله کوتاه پارسی و چند نامه نیز از شاه خوافی به جا مانده است. یکی از این دو رساله مناظره ای است به زبان حال میان شمشیر و قلم که در کتاب زبان حال تألیف نگارنده تصحیح و چاپ شده است (نک : پورجوادی، 510-513.883).

در ابتدای رساله، تصریح شده که این اثر از المولی الاعظم جلال المله و الدین شاه الخوافی… است، اما مصحح آن را اشتباهاً به جلال طبیب نسبت داده است؛ همین اشتباه در رساله دیگر با عنوان رساله شمع از طرف مصحح رساله، محمد جعفر یاحقی صورت گرفته است (همو، 510؛ یاحقی، 2 / 41-42).

از میان نامه های شاه خوافی که به چاپ رسیده است (نک : یوسف اهل، 2 / 153-156)، نامه ای خطاب به سید عضد یزدی، پدر جلال عضد یزدی (ه م) است که تا 717ق / 1317م در شیراز متصدی شحنگی پارس بوده، و سپس به یزد رفته است. نامه ای دیگر از جلال الدین خوافی در بیاض تاج الدین احمد وزیر، به چاپ رسیده است (نک : 1 / 164-165).

نامه های چاپ نشده خوافی در مجموعه خطی کتابخانه بریتانیا در لندن است (شم Or 5321). موضوع یکی از آن ها بیان اشتیاق، دیگری تهنیت ورود یکی از بزرگان به شهر، و یکی دیگر تهنیت تولد یکی از بزرگان است.

   
  

نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
آدرس وب:
عنوان:
نظر
  قبل از ارسال نظر آنرا ویرایش کرده و قواعد نگارش را در آن رعایت کنید.
لطفاً در مطالب خود اخلاق اسلامی و قوانین کشور را مد نظر داشته باشید.
نمایش نظرات کاربران در خبرها به معنای تایید آنها توسط سایت نیست.

  کد امنیتی:
 
خشونت علیه زنان مساله‌ای فردی نیست، اجتماعی است/ جامعه نسبت به خشونت بی‌تفاوت شده است / مدارس متمرکز بر قبولی در کنکورند نه پرورش انسان
  خشونت علیه زنان مساله‌ای فردی نیست، اجتماعی است/ جامعه نسبت به خشونت بی‌تفاوت شده است / مدارس متمرکز بر قبولی در کنکورند نه پرورش انسان
در فرهنگ ایرانی، «مروت» و «مدارا» زمانی اساس رفتارها بودند؛ دو اصل که حالا در جامعه و خانه‌ها رنگ باخته‌اند. امروز، با ثبت 30 پرونده قتل زنان در کمتر از سه ماه،
واکنش آموزش و پرورش به طرح مجلس برای کاهش سن ورود به مدرسه
  واکنش آموزش و پرورش به طرح مجلس برای کاهش سن ورود به مدرسه
معاون دبیرکل شورای‌عالی آموزش و پرورش «کاهش سن ورود کودکان به پایه اول دبستان به 5 سال تمام» را به نفع آنها ندانست و گفت: سن ورود به پایه اول ابتدایی که هم اکنون شش سال تمام است،
خاموشی ایبری؛ زنگ خطر امنیت برق ایران در عصر الکتریسیته
  خاموشی ایبری؛ زنگ خطر امنیت برق ایران در عصر الکتریسیته
خاموشی ایبری به همه کشورها یادآوری می‌کند که امنیت برق، زیربنای توسعه و امنیت ملی در قرن 21 است. برای ایران، مقابله با چالش خاموشی‌ها نیازمند تحول اساسی در مدیریت،
امید جهان درگذشت
  امید جهان درگذشت
امید جهان خواننده 44 ساله کشورمان بر اثر ایست قلبی جان خود را از دست داد.
نقش مردم و دولت در برابر آورد آبی!
  نقش مردم و دولت در برابر آورد آبی!
«آورد آبی امسال کشور چقدر است؟ وزیر نیرو این هفته با یادآوری اینکه در سال های گذشته کل آورد آبی کشور بیش از 400 میلیارد متر مکعب بود که 130 میلیارد آن را روان‌آب تشکیل می داد،
هشدار نارنجی برای گیلان و مازندران؛ احتمال سیلاب و رانش کوه
  هشدار نارنجی برای گیلان و مازندران؛ احتمال سیلاب و رانش کوه
مدیرکل هواشناسی گیلان با تأکید بر اینکه آبگرفتگی معابر، بالا آمدن ناگهانی سطح آب رودخانه‌ها، جاری شدن سیلاب، لغزش و رانش زمین، ریزش سنگ در محورهای کوهستانی و همچنین خسارت به محصولات کشاورزی از جمله پیامدهای این سامانه ناپایدار خواهد بود،
کولاک کامران قاسم‌پور در مبارزه نخست
  کولاک کامران قاسم‌پور در مبارزه نخست
نماینده وزن 86 کیلوگرم ایران در نخستین مبارزه خود مقابل حریف خود از قرقیزستان به برتری قاطع دست یافت.
واگذاری‌ اراضی ملی به برخی اشخاص در ازای مبالغ ناچیز/ پای مسئولان وقت دولتی در میان است
  واگذاری‌ اراضی ملی به برخی اشخاص در ازای مبالغ ناچیز/ پای مسئولان وقت دولتی در میان است
واگذاری 80 هکتار از بهترین اراضی ملی شهرستان دماوند و یا واگذاری 15 هکتار از اراضی ملی شهرستان شمیرانات به یک شرکت در دهه‌های گذشته از جمله پرونده‌هایی است که دادگستری تهران به آن‌ها رسیدگی کرده است.
ببینید؛ فرود اضطراری هواپیمای مسافربری در ژاپن؛ دو نفر زخمی شدند
  ببینید؛ فرود اضطراری هواپیمای مسافربری در ژاپن؛ دو نفر زخمی شدند
هواپیمای یونایتد ایرلاینز که با 135 مسافر و هفت خدمه از توکیو به مقصد سبو در فیلیپین در پرواز بود، به دلیل اعلام هشدار آتش در بخش بار هواپیما مجبور شد در فرودگاه بین‌المللی کانسای در اوزاکا به طور اضطراری فرود بیاید.
اعدام برای تماشای فیلم و سریال خارجی در کره شمالی
  اعدام برای تماشای فیلم و سریال خارجی در کره شمالی
جیمز هینان، رییس دفتر حقوق بشر سازمان ملل متحد برای کره شمالی، در یک نشست خبری در ژنو گفت که تعداد اعدام‌ها برای جرایم عادی و سیاسی از زمان محدودیت‌های دوران کووید افزایش یافته است.
سهم ایران از 160 میلیون گردشگر چینی فقط 100 هزار نفر است
  سهم ایران از 160 میلیون گردشگر چینی فقط 100 هزار نفر است
وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی گفت: ما بالاترین سطح روابط با چین داریم، اما در حوزه گردشگری ورود تنها 100 هزارنفر از 160 میلیون گردشگر چینی به کشور،
چرا لایحه فرونشست زمین در مجلس متوقف ماند؟
  چرا لایحه فرونشست زمین در مجلس متوقف ماند؟
«ایده اصلی ما این است که با استفاده از پساب تصفیه‌ شده، چاه‌های جذبی را دوباره احیا کنیم و اکوسیستم طبیعی زمین را به وضعیت اولیه‌اش بازگردانیم.
  پربیننده ترین اخبار       
  بیوگرافی امید جهان؛ صدای بندر
  امید جهان درگذشت
  قهوه ناشتا؛ فاجعه یا فرصت؟ عوارض و فواید نوشیدن قهوه با شکم خالی
  ببینید؛ بوسیدن دست‌های چارلی کرک در تابوت توسط همسرش
  ساعت بازی فوتبال پرسپولیس - فولاد در هفته سوم رقابت‌های لیگ برتر
  حمله مدیرعامل استقلال خوزستان به مدیرعامل شرکت فولاد و عضو باشگاه تراکتور!
  اگر از خوردن نیمروهای تکراری خسته شده‌اید، این نیمرو ترکی را امتحان کنید!
  جنجال تازه درباره بیرانوند - پرسپولیس؛ محرومیت متوقف شد؟
  رامین در مسیر برعکس؛ عجب هفته‌ای!
  نگاه کن / تو هیچگاه پیش نرفتی، تو فرو رفتی!
  چرا تتلو مشمول عفو اخیر نشد؟
  وضعیت جاده‌های شمال امروز 22 شهریور 1404/ ترافیک سنگین در محور چالوس
  جاسوس ایران ، بازجوها را شوکه کرد! / انگیزه او چه بود؟
  عکس؛ اولین هتل امارات در سال 1932
  ترکیب احتمالی تیم فوتبال پرسپولیس مقابل فولاد
  زلزله 7.4 ریشتری در روسیه/ احتمال وقوع سونامی
  ورزش 10 دقیقه‌ای استیو جابز؛ راهکاری که او را باهوش‌تر می‌کرد
  زندگی پنهان پرویز ثابتی با نام پیتر در محله‌ای ثروتمند در فلوریدا
  پشت‌پرده جریمه میلیاردی ایران‌خودرو/ سایه سنگین دولت بر خودروسازی‌ها
  وحشت به جان هواداران تراکتور افتاد
© شبکه خبری سرنویس 1404

All rights reserved