فرارو- در تاریخ 18 شهریور 1404، نیروی هوایی اسراییل در عملیاتی خارج از عرف و بی سابقه جلسه رهبران سیاسی حماس را در دوحه، پایتخت قطر، بمباران کرد که منجر به کشته شدن شش نفر، از جمله یک افسر امنیتی قطری، شد. به گزارش فرارو، این عملیات شامل پرواز بیش از 10 جنگنده، عمدتاً F-35I Adir و F-15I Ra'am، بود که بیش از 10 موشک دقیق هوا به زمین را به یک مجتمع مسکونی در دوحه شلیک کردند. این حمله نه تنها نقش میانجی گری قطر در مذاکرات آتش بس غزه را مختل کرد، بلکه سؤالاتی جدی در مورد امنیت هوایی منطقه خلیج فارس، وابستگی به سیستم های دفاعی آمریکایی و همکاری های پنهان ژئوپلیتیکی مطرح کرد. بر اساس گزارش های رسانه ای و تحلیل های نظامی، این عملیات حدود 1800 تا 2000 کیلومتر مسافت را پوشش داد و از این رو سوالاتی را از لحاظ فنی در خصوص این عملیات مطرح کرده است. مسیرهای جنگنده ها و محتمل ترین مسیر جنگنده های اسراییلی از پایگاه هوایی نواتیم در جنوب اسراییل پرواز کردند و برای پوشش مسافت تقریبی 2000 کیلومتری تا دوحه، نیاز به استراتژی های پیچیده ای داشتند. مسیرهای احتمالی بر اساس جغرافیا و تجربیات پیشین اسراییل عبارتند از: مسیر شمالی از طریق سوریه و عراق، که کوتاه ترین گزینه (حدود 1800 کیلومتر) است و قبلاً در حملات به ایران استفاده شده؛ مسیر جنوبی از دریای سرخ، عربستان سعودی و خلیج فارس، که طولانی تر اما با ریسک کمتر در صورت هماهنگی با سعودی ها؛ و مسیر شرقی از اردن، عراق و کویت، که نیاز به عبور از حریم هوایی حساس دارد. سوخت گیری هوایی توسط تانکرهای بویینگ 707 اسراییلی انجام شد، که اجازه داد جنگنده ها بدون فرود، مأموریت را کامل کنند. گزارش ها نشان می دهد که تانکرهای آمریکایی و بریتانیایی در مدارهای شرقی قطر حضور داشتند، که این امر را تسهیل کرد. از منظر تحلیلی، محتمل ترین مسیر، مسیر شمالی از طریق اردن، سوریه، عراق و سپس ورود به خلیج فارس از سمت کویت یا عربستان بوده است. این انتخاب بر اساس وضعیت سیاسی منطقه بهترین گزینه است: روابط بهبودیافته اسراییل با عربستان تحت توافق های ابراهیم، ضعف سیستم های دفاعی سوریه و عراق به دلیل درگیری های داخلی، و عدم تمایل اردن به درگیری مستقیم. گزارش های عبری مانند کانال 14 اسراییل تأیید می کنند که جنگنده ها از حریم هوایی سوریه و عراق عبور کردند، که این امر بدون هماهنگی ضمنی یا دست کم چشم پوشی این کشورها ممکن نبود. تحلیل ژئوپلیتیکی نشان می دهد که این مسیر نه تنها کوتاه تر است، بلکه ریسک شناسایی توسط رادارهای پیشرفته سعودی را کاهش می دهد، زیرا اسراییل قبلاً در عملیات علیه ایران از مسیرهای مشابه بهره برده. علاوه بر این، حضور تانکرهای آمریکایی در پایگاه العدید قطر (که میزبان فرماندهی مرکزی ایالات متحده است) نشان دهنده حمایت لجستیکی واشنگتن است، که می تواند بخشی از استراتژی گسترده تر برای تضعیف حماس باشد. چرا جنگنده های اسراییلی در طول مسیر شناسایی نشدند؟ فناوری استیلث F-35I Adir، با سطح مقطع راداری (RCS) بسیار پایین، نقش کلیدی در اجتناب از شناسایی داشت. این جنگنده ها می توانند در ارتفاع پایین پرواز کنند و سیگنال های راداری را جذب یا منحرف نمایند، در حالی که عملیات با سیستم های جنگ الکترونیکی (EW) همراه بود، شامل جمینگ (اختلال) رادارها، spoofing (فریب سیگنال ها) و احتمال حملات سایبری برای کور کردن شبکه های فرماندهی. علاوه بر این، حضور هواپیماهای AWACS مانند G550 Eitam اسراییلی برای نظارت و هماهنگی، لایه ای اضافی از حفاظت فراهم کرد. تحلیل دقیق تر اما نشان می دهد که رادارها باید جنگنده ها به ویزه اف 15های اسراییلی را شناسایی کرده باشند، اما احتمالا کشورهایی مانند عربستان یا اردن و حتی عراق شاید به دلیل ملاحظات سیاسی این موضوع را به قطر اطلاع ندادند. عربستان، با روابط رو به بهبود با اسراییل، ممکن است از این موضوع چشم پوشی کرده باشد تا از تشدید تنش با حماس اجتناب کند، در حالی که سوریه و عراق به دلیل ضعف های داخلی، ظرفیت واکنش نداشتند. نخست وزیر قطر اعلام کرد که جنگنده ها توسط رادارها شناسایی نشدند، اما گزارش ها حاکی از هماهنگی احتمالی اسراییل با ایالات متحده است، که می تواند سیستم های راداری را از طریق دسترسی به کدهای نرم افزاری کنترل کند. از دیدگاه ژئوپلیتیکی، این عدم اطلاع رسانی بخشی از استراتژی "چشم پوشی تاکتیکی" است، جایی که کشورها اولویت های خود مانند روابط با آمریکا را بر امنیت هوایی ترجیح می دهند. این عملیات، با استفاده از نقاط کور راداری در خلیج فارس، نشان دهنده وابستگی منطقه به فناوری آمریکایی است و سؤالاتی در مورد استقلال دفاعی کشورها مطرح می کند. اگر شناسایی رخ داده، چرا واکنشی از سوی پدافند هوایی دیده نشد و یا دست کم چرا اطلاع رسانی صورت نگرفت. با این همه هنوز احتمال دستکاری سایبری سیستم های رهگیری توسط اسراییل یا آمریکا نمی تواند نادیده گرفته شود. چرا خود قطر جنگنده های اسراییلی را رهگیری نکرد؟ سیستم های ضد هوایی قطر، شامل Patriot PAC-3، THAAD، NASAMS، AN/FPS-132 و جنگنده های F-15QA، Rafale و Typhoon، عمدتاً برای مقابله با موشک های بالستیک و هواپیماهای متعارف طراحی شده اند، اما در برابر موشک های standoff و جنگنده های استیلث ناکارآمد هستند. گفته می شود موشک ها از خارج حریم هوایی قطر شلیک شدند، و نخست وزیر قطر تأکید کرد که آن ها روی رادار ظاهر نشدند، که نشان دهنده غافلگیری کامل است. اما سرمایه گذاری 97 میلیارد دلاری قطر در تسلیحات پیشرفته آمریکایی از سال 1980، چنین چیزی را عجیب جلوه می دهد. آیا آمریکا در کنترل این سیستم های رهگیری و عدم شناسایی جنگنده های اسراییلی نقش داشته است؟ آیا قطر رهگیری را انجام داده اما از واکنش و درگیری بنا به دلایلی احتراز داشته است؟ از دیدگاه تحلیلی، عدم واکنش ترکیبی از عوامل فنی و سیاسی است: غافلگیری عملیات، که تنها 10 دقیقه پس از حمله به اطلاع آمریکا رسید، زمان اسکرمبل (پرواز اضطراری) را سلب کرد. قطر، با نیروی هوایی کوچک (حدود 36 جنگنده)، وابسته به پایگاه العدید آمریکایی است، و گزارش ها حاکی از دستور ایالات متحده برای عدم واکنش است تا از درگیری با اسراییل اجتناب شود. این شکست دفاعی همچنین سؤالاتی در مورد وابستگی به آمریکا مطرح می کند؛ سیستم های Patriot و THAAD ممکن است از راه دور خاموش شده باشند، همان طور که در موارد مشابه دیده شده. علاوه بر این، قطر به عنوان میانجی در مذاکرات اسراییل و فلسطینی ها، تمایلی به تشدید تنش نداشت. در نهایت، این رویداد نشان دهنده شکاف در امنیت خلیج فارس است، جایی که فناوری پیشرفته بدون اراده سیاسی، ناکارآمد است، و ممکن است به تغییرات در اتحادهای منطقه ای منجر شود. |