ابراهیم نوری گوشکی؛ فلسفه اصلی نظام پزشکی خانواده بر پایه سلامت محوری، پیشگیری و مراقبت های مستمر و پیوسته بنا شده است؛ برخلاف نظام های درمان محور سنتی که تمرکزشان فقط بر درمان بیماری است. در پزشکی خانواده، فرد یک پرونده سلامت جامع دارد و پزشک خانواده مسئول پیگیری سلامت او است. سلامت در واقع مفهوم چند بعدی است که فراتر از نبود بیماری یا ناتوانی جسمی است. به عبارتی، سلامت فقط به جسم مربوط نیست بلکه ذهن، احساسات، روابط اجتماعی و کیفیت زندگی را در بر می گیرد. نظام پزشکی خانواده باعث کاهش هزینه ها، جلوگیری از دوباره کاری و بعضاً چند باره کاری های پزشکی و دسترسی عادلانه به خدمات سلامت می شود. در کشورهای موفق مانند آمریکا و کشورهای اروپایی، پزشک خانواده نقطه ورود فرد و خانوار به نظام سلامت است و ارجاع به متخصصان و فوق تخصص ها فقط از طریق او انجام می شود. در واقع، این مدل با هدف ارتقا کیفیت زندگی، کاهش بار بیماری ها خصوصاً بیماری های مزمن و بهبود بهره وری نظام سلامت طراحی شده است. چرا بسیاری از کشورها در دهه های اخیر به سمت این مدل حرکت کرده اند؟ 1- افزایش بار بیماری های مزمن و غیرواگیر مانند دیابت، فشار خون و سرطان و در واقع بیماری هایی که نیازمند مراقبت مستمر و پیشگیرانه هستند، نه فقط درمان مقطعی. 2- افزایش هزینه های درمانی در نظام های سنتی باعث شد کشورها به دنبال مدل هایی با هزینه کمتر و اثربخشی بیشتر باشند. 3- نیاز به عدالت در سلامت؛ پزشکی خانواده با پوشش همگانی و دسترسی آسان تر، به کاهش نابرابری های درمانی کمک می کند. 4- تقویت مراقبت های اولیه بهداشتی 5- جلوگیری از سردرگمی بیماران در مراجعه مستقیم به متخصصان، از طریق نظام ارجاع و پرونده سلامت الکترونیک. تجربه موفق کشورهای پیشرو مانند کانادا، انگلستان و ترکیه نشان دادند این مدل باعث بهبود شاخص های سلامت و رضایت مردم شده است. در واقع، پزشکی خانواده نه تنها یک اصلاح ساختاری در نظام سلامت است، بلکه پاسخی هوشمندانه به چالش های نوظهور سلامت در قرن 21 محسوب می شود. کدام کشورها را می توان به عنوان الگوهای موفق در پیاده سازی نظام پزشکی خانواده معرفی کرد؟ انگلستان: با راه اندازی سیستم NHS، پزشک خانواده نقطه ورود به خدمات سلامت است و نقش کلیدی در ارجاع، پیشگیری و مراقبت دارد. کانادا: مراقبت های اولیه مبتنی بر پزشک خانواده، با پوشش همگانی و نظام ارجاع دقیق، باعث کاهش هزینه ها و افزایش رضایت افراد شده است. ترکیه: از سال 2004 با اصلاحات گسترده، پزشکی خانواده را در سراسر کشور اجرا کرد و شاخص های سلامت را بهبود داد. کوبا: یکی از موفق ترین مدل های پزشکی خانواده در جهان، با تمرکز بر پیشگیری، آموزش سلامت و حضور پزشک در محله هاست. هلند: پزشکان خانواده نقش محوری در مراقبت های اولیه دارند و بدون ارجاع، مراجعه به متخصص ممکن نیست. سوئد: با نظام پرداخت مبتنی بر عملکرد و پرونده الکترونیک سلامت، مراقبت های اولیه بسیار منسجم و کارآمد شده اند. این کشورها نشان داده اند که با سرمایه گذاری در مراقبت های اولیه و پزشک خانواده، می توان سلامت عمومی را ارتقا داد و هزینه های درمانی را تا حدود زیادی کنترل کرد. به نظر شما چرا اجرای کامل نظام پزشکی خانواده در ایران با چالش هایی روبه رو شده است؟ به نظر بنده ساختار ناهماهنگ نظام سلامت، تضاد منافع بین نهادهای تصمیم گیر، ضعف در فرهنگ سازی و آگاهی عمومی جامعه، نقص دراجرای مسیر سطح بندی و نظام ارجاع، پرونده سلامت الکترونیک، عدم تجمیع صندوق های بیمه ای و نظام مالی پایدار، محدود شدن اجرای طرح در مناطق روستایی و شهرهای زیر 20 هزار نفر و پایلوت های محدود شده در دو استان فارس و مازندران؛ باعث شده اند که طرح هنوز به صورت ملی و یکپارچه اجرا نشود. مهم ترین مشکلات کنونی در ساختار نظام سلامت ایران چیست؟ - کمبود پزشک عمومی دوره دیده و متخصص پزشکی خانواده و آموزش ناکافی به دانشجویان پزشکی و سایر اعضای تیم سلامت در حوزه پزشکی خانواده -ضعف در فرهنگ سازی و مشارکت مردمی و آگاهی پایین مردم نسبت به نقش پزشک خانواده و اثر بخشی آن در نظام سلامت -نبود هماهنگی کافی بین سازمانهای بیمه گر و نظام سلامت -ضعف در اجرای کامل پرونده الکترونیک سلامت و یکپارچگی سامانه های سلامت -نبود سیاست گذاری یکپارچه و پایدار در سطح ملی -تضاد منافع بین نهادهای تصمیم گیر -بی اعتمادی به نظام ارجاع و ترجیح مردم به مراجعه مستقیم به متخصص و فوق تخصص -واقعی نشدن تعرفه خدمات پزشکی -پرداخت های ناکافی و نبود مشوق های مالی لازم برای پزشکان خانواده به منظور تشویق و ترغیب این چالش ها در کنار اجرای محدود طرح در مناطق روستایی و پایلوت های استانی، مانع تحقق اهداف ملی نظام پزشکی خانواده شده اند. چه فرصت هایی در ایران برای اجرای بهتر این طرح وجود دارد؟ 1-و جود ساختار شبکه های بهداشتی درمانی کشور که از اوایل دهه 1360 هجری شمسی با هدف گسترش عدالت در دسترسی به خدمات سلامت و تمرکز بر پیشگیری پایه گذاری شد. این ساختار نقش زیر بنایی و حیاتی در اجرای پزشکی خانواده دارد. در واقع این شبکه با فراهم سازی زیر ساخت های لازم مانند خانه های بهداشت، مراکز خدمات سلامت شهری و روستایی و نیروی انسانی آموزش دیده بستر مناسبی برای استقرار پزشک خانواده در سطح اول خدمات سلامت فراهم نموده است. پزشک خانواده در این چارچوب می تواند با شناخت دقیق جمعیت تحت پوشش، ارائه مراقبت های مستمر، پیشگیرانه و درمانی را به صورت یکپارچه انجام دهد. همچنین وجود یک پرونده الکترونیک سلامت و نظام ارجاع در این ساختار، امکان پیگیری، هماهنگی و ارجاع مؤثر بیماران به سطوح تخصصی تر را می تواند فراهم کند. بنابراین شبکه های بهداشتی درمانی نه تنها اجرای پزشک خانواده را تسهیل می کند بلکه موجب افزایش کارایی، کاهش هزینه ها و ارتقای کیفیت خدمات سلامت می شود. 2-پو شش بیمه ای نسبتاً گسترده در واقع وجود بیمه های پایه، امکان هماهنگی برای نظام ارجاع و پرداخت منسجم را فراهم می کند. 3- استفاده از ظرفیت بخش غیردولتی به صورت مشارکت مراکز خصوصی و خیریه در ارائه خدمات می تواند بار سیستم دولتی را کاهش دهد. 4- استفاده از تجربه اجرای آزمایشی طرح پزشک خانواده در مناطق شهری فارس و مازندران، تجربه های مهمی برای توسعه ملی فراهم کرده است. 5- استفاده از پتانسیل فناوری اطلاعات با توسعه سامانه های سلامت دیجیتال و پرونده الکترونیک، بستر مناسبی برای مراقبت مستمر و ارجاع هوشمند ایجاد کرده است. این فرصت ها، اگر با اراده سیاسی، اصلاحات مدیریتی و مشارکت بین بخشی همراه باشند، می توانند مسیر اجرای موفق و ملی این طرح را هموار کنند. بر اساس تجربیات جهانی، چه اقدامات فوری باید در ایران انجام شود تا اجرای پزشک خانواده موفق شود؟ -تفکیک نقش های سیاست گذاری و حاکمیتی از نقش های اجرایی به منظور جلوگیری از موازی کاری و جزیره ای عمل کردن -فرهنگ سازی و مشارکت مردمی با آموزش عمومی درباره نقش پزشک خانواده و مزایای نظام ارجاع -ایجاد هماهنگی بین وزارت بهداشت، سازمانهای بیمه گر و سایر نهادهای مرتبط -هماهنگی بیمه ها برای پوشش خدمات پزشکی خانواده و نظام ارجاع -بازنگری در آموزش پزشکان عمومی با تمرکز بر مهارت های مراقبت اولیه بهداشتی و پزشکی خانواده -توسعه زیرساخت های سلامت دیجیتال با راه اندازی کامل پرونده الکترونیک سلامت و اتصال کلیه مراکز درمانی به سامانه های یکپارچه -ایجاد مشوق های مالی و حرفه ای برای جذب پزشکان به حوزه پزشکی خانواده -استفاده از داده های سلامت برای پایش و ارزیابی عملکرد پزشکان خانواده و تیم سلامت -پرداخت مبتنی بر عملکرد و کیفیت خدمات، نه فقط تعداد مراجعات -افزایش اعتماد مردم از طریق شفافیت و پاسخ گویی در خدمات -واقعی نمودن تعرفه خدمات پزشکی در سطح کلان (وزارت بهداشت و بیمه ها) چه اصلاحاتی ضروری است؟ -یکپارچه سازی سیاست ها و مدیریت سلامت بین وزارت بهداشت و سازمان های بیمه گر -اصلاح نظام پرداخت با تمرکز بر عملکرد و کیفیت خدمات پزشک خانواده -استفاده از ظرفیت بخش خصوصی و خیریه ها در ارائه خدمات مراقبت اولیه -تقویت نظام ارجاع و پرونده الکترونیک سلامت با اتصال کامل تمام مراکز ارائه دهنده خدمات درمانی -پایش و ارزیابی مستمر عملکرد پزشکان خانواده و مراکز ارائه دهنده خدمات سلامت در سطح خرد چه تغییراتی لازم است؟ -بازنگری در آموزش پزشکی عمومی با محوریت مراقبت های اولیه و پزشکی خانواده -فرهنگ سازی عمومی برای افزایش آگاهی و اعتماد مردم به پزشک خانواده -تقویت زیرساخت مراکز خدمات جامع سلامت شهری و روستایی برای ارائه خدمات مستمر و پیوسته -ایجاد مشوق های حرفه ای و مالی برای جذب پزشکان به حوزه پزشکی خانواده -افزایش تعامل بین پزشک خانواده، تیم سلامت و جامعه برای مراقبت جامع و پیشگیرانه اگر امروز در سیاست گذاری سلامت، تقویت مراقبت های اولیه و پزشک خانواده را در اولویت نگذاریم، فردا با هزینه های بسیار سنگین تر درمان و نابرابری های گسترده ای در زمینه عدالت در سلامت روبه رو خواهیم شد که دیگر قابل جبران نیست. تجربه جهانی و پژوهش های داخلی این هشدار را بارها داده اند. چرا پزشکی خانواده می تواند آینده نظام سلامت ایران باشد؟ زیرا پزشکی خانواده تنها مدلی است که بر اساس شواهد علمی و تجربیات جهانی، می تواند با هزینه کمتر، پوشش گسترده تر و مراقبت مستمر و پیوسته، عدالت در سلامت را محقق کند و از بحران های مالی و درمان محور آینده جلوگیری نماید. این مسیر، نه انتخابی تکنولوژی مدرن، بلکه ضرورتی راهبردی برای پایداری نظام سلامت ایران است. |