فرارو- در دنیایی که فشارها و انتظارات گوناگون اغلب فراتر از توان فردی ماست، هنر رها کردن به عنوان روشی برای کاهش استرس و یافتن آرامش درونی مطرح می شود. به نقل از ایلاکس مگزین، نوعی خستگی خاص وجود دارد که از جنگیدن با واقعیت ناشی می شود؛ خستگی ای که بسیاری از افراد در زندگی شخصی، حرفه ای یا حتی در تلاش های ورزشی آن را تجربه می کنند. کسی که سعی دارد مشتری ناراضی را نگه دارد، شریکی را متقاعد کند که همه چیز را از زاویه ی او ببیند یا بدنی خسته را مجبور به ادامه ی تمرین کند، خوب می داند که هر چه بیشتر فشار بیاورد، نتیجه برعکس می شود. رها کردن همیشه به معنای تسلیم شدن نیست، بلکه می تواند نشانه ای از قدرت درونی آرام و ریشه داری باشد که انرژی فرد را برای تغییر چیزهایی که واقعاً در اختیار اوست آزاد می کند. معنای واقعی رها کردن ویکتور فرانکل، روانپزشک و نویسنده ی مشهور، جمله ای دارد که هنوز هم برای بسیاری طنین انداز است: وقتی دیگر قادر به تغییر موقعیتی نیستیم، به چالش کشیده می شویم تا خودمان را تغییر دهیم. رها کردن به معنای بی تفاوتی یا بی مسئولیتی نیست؛ بلکه نوعی تغییر زاویه است، انتقال مسئولیت از تغییر بیرون به تغییر واکنش و نحوه ی مواجهه با آن. وقتی فردی خود را در چرخه ی بی پایان نگرانی ها می یابد باید از خود بپرسد: آیا این موضوع واقعاً تحت کنترل من است؟ اگر پاسخ منفی باشد، زمان آن است که تمرکز بر چیزهایی گذاشته شود که قابل تغییرند: توجه، طرز برخورد و قدم بعدی هر چند کوچک. چرا پذیرش واقعیت دشوار است؟ اگر رها کردن منطقی و سالم است، پس چرا این قدر سخت به نظر می رسد؟ دو دلیل عمده مطرح می شود: هویت: بسیاری خود را در قالب فردی که می تواند مشکل را حل کند تعریف می کنند؛ چه به عنوان بنیان گذار یک کسب وکار، والدین، شریک زندگی یا فردی موفق در کار. دست کشیدن از این نقش ها، نوعی تهدید برای هویت فردی محسوب می شود. هزینه های از دست رفته: وقتی سال ها زمان، انرژی یا پول صرف چیزی شده، ذهن انسان نمی پذیرد که همه ی آن ها بیهوده بوده است. بنابراین، اغلب افراد سال های بیشتری را قربانی می کنند، فقط برای اینکه احساس نکنند گذشته بی ثمر بوده است. اما حقیقت این است که رها نکردن، دردناک تر از پذیرش است. انتخاب مسیر کم دردتر، همان معنای واقعی رها کردن است. نقشه ای برای تصمیم گیری ابزاری ساده می تواند به افراد کمک کند: نقشه ای با سه حوزه ی اصلی که هر روز یادآوری شود: کنترل: اقداماتی که کاملاً به فرد بستگی دارند (مانند نوشتن یک متن، برقراری تماس یا نحوه ی صحبت). تأثیر: کارهایی که احتمال نتیجه را بالا می برند اما تضمین نمی کنند (مثل ارائه ی پیشنهاد همکاری، ارائه ی بازخورد یا درخواست). شاهد بودن: چیزهایی که نه قابل کنترل و نه قابل تأثیرند (انتخاب های دیگران، گذشته، نرخ بهره یا وضعیت آب وهوا). وقتی موضوعی باعث استرس می شود، جایگاه آن در این نقشه مشخص می شود. اگر در دسته ی شاهد بودن قرار گرفت، باید رها شود. اگر در تأثیر ، بهتر است یک اقدام مشخص انجام شود. و اگر در کنترل ، وقت آن است که برنامه ریزی و اقدام عملی انجام گیرد. تمرینی برای رها شدن در لحظه رها کردن مانند عضله ای است که با تمرین تقویت می شود. یک روش ساده این است: نام گذاری: من منتظر نتیجه ی X هستم. همین نام گذاری شفافیت می آورد. طبیعی سازی: خواستن کنترل طبیعی است؛ همه ی انسان ها چنین میلی دارند. قضاوت لازم نیست. تنفس و رهاسازی: یک بازدم عمیق، شل کردن فک و دست ها. بدن به ذهن پیام می دهد که می تواند آرام شود. بازتنظیم درخواست: تغییر از باید آن ها تغییر کنند به من می خواهم چگونه باشم؟ بازگشت به عمل: اجرای همان قدم کوچک. این فرآیند شاید در ظاهر ساده باشد، اما تکرار آن نیرویی عظیم ایجاد می کند. سوگواری برای رؤیای ازدست رفته یکی از بخش های کمتر مطرح شده در رها کردن، اندوه است. انسان فقط از یک نتیجه چشم نمی پوشد، بلکه رؤیا یا آینده ای را که به آن دلبسته بوده از دست می دهد. الیزابت ادواردز، نویسنده ی آمریکایی، می گوید: تاب آوری یعنی پذیرش واقعیت جدید، حتی اگر کمتر از آنچه قبلاً داشتید خوب باشد. پذیرش به معنای انفعال نیست، بلکه قدمی صادقانه برای ساختن چیزی بهتر از جایگاهی واقعی است، نه از تصویری خیالی. مرزبندی شفاف رها کردن اغلب به معنای تعیین مرزهای روشن است. گفتن یک نه قاطع در مذاکره ای بی پایان، خشونت محسوب نمی شود؛ بلکه پاسداری از زمان و انرژی شخص است. عقب نشینی در رابطه ای پر از بحث های تکراری نیز مجازات نیست، بلکه انتخاب سلامت روان است. در این مسیر، یادگیری اینکه مسئول واکنش دیگران نیستیم اهمیت دارد. مسئولیت واقعی، پایبندی به استانداردهایی است که برای خود تعیین کرده ایم. راهکارهایی برای زمانی که تغییر ممکن نیست وقتی هیچ کنترلی وجود ندارد، بهتر است از این روش ها کمک گرفت: کوتاه کردن بازه ی زمانی و تمرکز بر کارهای امروز. حرکت دادن بدن از طریق دویدن یا پیاده روی. نوشتن واقعیت ها روی کاغذ برای شفاف سازی ذهن. درخواست شفاف و قابل اجرا از دیگران. ایجاد پیروزی های کوچک مثل انجام یک کار نیمه تمام. کاهش ورودی ها و حذف صداهای اضافی. طراحی خروج روشن در صورت ناکارآمد بودن مسیر. نگاه بودیسم به ناپایداری بودا بر اصل بی ثباتی (آنیکا) تأکید داشت: همه چیز در حال تغییر است. همچنین، وابسته نبودن به معنای بی احساسی نیست؛ بلکه عشق ورزیدن بدون تحمیل سناریوی شخصی بر زندگی است. در واقع، فرد می تواند با تمام وجود اهمیت دهد و همزمان رها کند. نشانه های رها کردن واقعی آرامش درونی هنگام فکر کردن به موضوع. نبودن آن موضوع در برنامه ی روزانه. تغییر زبان از باید به الان چه می کنم . مهربانی بیشتر با خود و دیگران. بازگشت خلاقیت و ایده های نو. سوءبرداشت ها درباره ی رها کردن رها کردن اجتناب یا نادیده گرفتن مشکل نیست؛ بلکه اقدام درست و سپس پذیرش محدودیت هاست. به معنای پایین آوردن استانداردها نیست؛ بلکه تمرکز بر استانداردهایی است که واقعاً در توان فرد است. همیشگی و برگشت ناپذیر هم نیست؛ شرایط که تغییر کند، فرد می تواند دوباره وارد عمل شود. رها کردن یک اتفاق نیست، بلکه یک تمرین روزانه است. برخی روزها آسان و برخی روزها دشوار خواهد بود. اما هر بار تلاش، بخشی از مسیر است. قدرت واقعی نه در چنگ زدن به هر چیزی، بلکه در انتخاب آگاهانه ی آنچه ارزش نگه داشتن دارد آشکار می شود. در نهایت، هنر رها کردن نه به معنای تسلیم، بلکه به معنای همکاری با زندگی است. این تغییر نگاه، انرژی را آزاد می کند تا به جای جنگیدن با واقعیت، بر ساختن چیزی ارزشمند تمرکز شود. |