فرارو- 2 سپتامبر 1945 (11 شهریور 1324) ژاپن به طور رسمی در مراسمی در ناو جنگی یو اس اس میزوری در خلیج توکیو تسلیم شد و جنگ جهانی دوم به پایان رسید. به گزارش فرارو، تابستان 1945 یکی از بحرانی ترین مقاطع تاریخ ژاپن بود. شکست های پی درپی، نابودی نیروی دریایی و هوایی، بمباران گسترده شهرها و فشار اقتصادی، کشور را در آستانه فروپاشی قرار داده بود. اما فراتر از میدان جنگ، در توکیو جدالی سرنوشت ساز جریان داشت: آیا ژاپن باید به جنگ ادامه دهد یا راه تسلیم را بپذیرد؟ این بحث نه صرفاً بین دولت و ارتش، بلکه در سطوح مختلف قدرت از امپراتور هیروهیتو تا شورای عالی جنگ جریان داشت و سرنوشت ملت ژاپن را تعیین کرد. نزاع در ساختار قدرت در ژاپنِ جنگ، تصمیمات اساسی در شورای عالی برای هدایت جنگ (موسوم به "بیگ سیکس") گرفته می شد. این شورا شامل نخست وزیر، وزیر خارجه، وزیر جنگ، وزیر نیروی دریایی، رییس ستاد مشترک ارتش و رییس ستاد نیروی دریایی بود. این گروه عملاً دو اردوگاه را نمایندگی می کرد: اولی موافقان ادامه جنگ یا گروه موسوم به "حزب جنگ" بودند که اغلب از ارتش و جناح های ملی گرای تندرو می آمدند. و دومی موافقان تسلیم یا "حزب صلح" که عمدتاً شامل دیپلمات ها و برخی از رهبران سیاسی می شدند. جناح مخالف تسلیم یا ژنرال ها و فرماندهان تندرو ارتش، خواستار ادامه نبرد تا آخرین نفس و حفظ شرافت ملی بودند. اما جناح موافق تسلیم که سیاستمداران و برخی دیپلمات ها را در بر می گرفت، با نگرش واقع بینانه بر حفظ ملت و جلوگیری از نابودی کامل کشور تاکید داشتند. این تقسیم بندی، محور تمام مناقشات و جلسات بحرانی اوت 1945 بود.  استدلال های مخالفان تسلیم جناح ارتش معتقد بود که تسلیم به معنای خیانت به جان باختگان جنگ و نابودی "روح ملی" است. آنان استدلال هایی چندگانه داشتند: حفظ شرف ملی و سنت بوشیدو: از نگاه نظامیان، تسلیم بی قید و شرط با آموزه های سامورایی در تضاد بود. مقاومت تا آخرین لحظه نه فقط یک انتخاب نظامی، بلکه مسئله ای حیثیتی و فرهنگی محسوب می شد. امید به نبرد سرنوشت ساز داخلی (کِتسُوگُو ساکوسِن): برنامه ارتش بر این اساس بود که اگر متفقین به جزایر اصلی حمله کنند، ژاپنی ها با بسیج نظامی و مردمی تلفات سنگینی بر دشمن وارد کنند. در دیدگاه آنان، این خون ریزی می توانست غرب را وادار به مذاکره ای ملایم تر کند. نگرانی درباره سرنوشت امپراتور: بسیاری از فرماندهان معتقد بودند تسلیم موجب سرنگونی نهاد امپراتوری و حتی محاکمه شخص امپراتور خواهد شد. برای آنان، این مسئله قابل پذیرش نبود. باور به معجزه یا تغییر شرایط جنگ: شماری از افسران، علی رغم واقعیت ها، همچنان به امکان تغییر معادله امیدوار بودند. برخی انتظار داشتند که اختلاف میان متفقین (به ویژه آمریکا و شوروی) شرایطی برای چانه زنی ژاپن فراهم آورد. استدلال های موافقان تسلیم در سوی دیگر، سیاستمداران و دیپلمات ها با واقع بینی به شرایط می نگریستند. وزیر خارجه، تُگو شیگِنوری، بارها در جلسات تاکید کرد که ادامه جنگ چیزی جز نابودی ملت ندارد. دلایل آنان شامل: حفظ موجودیت ملت و جلوگیری از نابودی کامل: بمباران های هوایی، مرگ هزاران غیرنظامی و کمبود شدید مواد غذایی نشان می داد که ادامه جنگ کشور را به فروپاشی کامل می کشاند. حفظ جایگاه امپراتور با پذیرش زودهنگام تسلیم: دیپلمات ها استدلال می کردند که اگر ژاپن خود تسلیم شود، احتمال بیشتری برای پذیرش نهاد امپراتوری در توافق صلح وجود دارد. تجربه تلخ شکست های پیشین: از مانیل تا اوکیناوا، ارتش ژاپن نشان داده بود که توان مقاومت در برابر حملات عظیم متفقین را ندارد. ادامه جنگ تنها به مرگ صدها هزار سرباز دیگر می انجامید. جلوگیری از شورش های اجتماعی: نابودی شهرها و گرسنگی در میان مردم خطر بی ثباتی داخلی را افزایش داده بود. رهبران سیاسی نگران بودند که جامعه ژاپن از درون فروبپاشد. جلسات بحرانی و ورود امپراتور در اوت 1945، پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناگاساکی و اعلام جنگ شوروی علیه ژاپن، شورای عالی دچار بن بست شد. در جلسات 9 و 10 اوت، بحث ها میان دو جناح به نتیجه ای نرسید: سه نفر خواهان ادامه جنگ و سه نفر خواهان تسلیم مشروط بودند. در این شرایط، امپراتور هیروهیتو برای نخستین بار به شکلی مستقیم وارد بحث شد. او با آرامش اما قاطعیت گفت: اگر جنگ ادامه یابد، ملت ژاپن نابود خواهد شد. باید رنج غیرقابل تحمل را تحمل کنیم و تصمیم به تسلیم بگیریم. این مداخله، که در سنت سیاسی ژاپن امری کم سابقه بود، عملاً بن بست را شکست. بسیاری از نظامیان که به امپراتور وفادار بودند، ناچار شدند تسلیم را بپذیرند، هرچند با قلبی سنگین.  آخرین مقاومت و کودتای نافرجام با وجود تصمیم رسمی، شماری از افسران ارتش از پذیرش تسلیم سر باز زدند. در شب 14 اوت 1945 گروهی از افسران جوان ارتش دست به کودتایی زدند که به واقعه کیوژو شهرت یافت. هدف آنان جلوگیری از پخش پیام صوتی امپراتور بود که قرار بود فردا صبح از رادیو پخش شود. آنان به کاخ امپراتوری نفوذ کردند، اما در نهایت ناکام ماندند. صبح روز 15 اوت، صدای امپراتور برای نخستین بار در تاریخ از رادیو پخش شد. او در پیامی تاریخی، که به جواهرین فرمان امپراتوری شهرت یافت، با زبانی غیرمستقیم از مردم خواست تا رنج غیرقابل تحمل را برای پایان دادن به جنگ بپذیرند. بدین ترتیب، تصمیم داخلی ژاپن برای تسلیم رسمیت یافت. تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم تنها نتیجه فشار خارجی نبود، بلکه محصول کشمکش های داخلی عمیق بود. مخالفان، با تکیه بر سنت های فرهنگی و امید به مقاومت، حاضر به پذیرش شکست نبودند. موافقان، با واقع بینی، از ضرورت نجات ملت و حفظ نهاد امپراتوری سخن گفتند. در نهایت، مداخله شخصی امپراتور هیروهیتو وزنه را به سوی تسلیم سنگین تر کرد و این تصمیم تاریخی، ژاپن را از نابودی کامل نجات داد. اگرچه بسیاری در ارتش همچنان آن را "خنجری در پشت" می دیدند، اما این تسلیم آغازگر مسیری تازه برای ژاپن بود: گذار از جنگ طلبی به بازسازی و صلح. |