این پژوهشگر آمریکایی می افزاید: اسراییل سه هدف را برای رویارویی خود با ایران تعیین کرده بود؛ نخست، کشاندن ایالات متحده و ایران به یک تقابل مستقیم بود که آنها بیش از بیست سال در پی تحقق این هدف بودند و برای نخستین بار موفق شدند، اما دو هدف دیگر تحقق نیافت. هدف دوم ساقط کردن حکومت ایران بود؛ با آنکه در 24 ساعت نخست موفقیتهای قابل توجهی داشتند، اما هرگز نتوانستند سیستم فرماندهی و کنترل ایران را مختل کنند. در عوض، ایرانیها با شلیک موشکهایی که از لایههای پدافندی اسراییل عبور کردند، پاسخ دادند. هدف سوم که احتمالاً مهمترین بود این بود که ایران به سرنوشتی مشابه سوریه یا لبنان دچار شود؛ کشوری که اسراییل بتواند هر زمان و بدون دخالت آمریکا با مصونیت آن را بمباران کند. این امر نه فقط نیازمند برتری هوایی، بلکه مستلزم تضعیف کامل سطوح مختلف بازدارندگی ایران و تضمین تداوم «از بین بردن هر ظرفیت ایران برای ایجاد چالش یا بازدارندگی در برابر اسراییل» بود. نویسنده در ادامه ادعا میکند که اکنون که جنگ آغاز شده، اسراییلیها احساس میکنند تحت فشارند که آن را ادامه دهند. آنها نمیتوانند به ایران فرصت دهند تا سامانههای پدافند هوایی خود را بازسازی یا نمونههای جدید و پیشرفتهتر خریداری کند. بنابراین احتمال وقوع جنگ بسیار زیاد است و نگرانی آنها این است که اگر تا پس از دسامبر صبر کنند، نهتنها زمان زیادی به ایران دادهاند، بلکه جنگ وارد فصل انتخابات میاندورهای آمریکا خواهد شد که هرچند مانع قطعی نیست، اما شرایط را بسیار پیچیدهتر میکند. نکته مهم این است که ایالات متحده به احتمال زیاد به جنگ بعدی کشیده خواهد شد، اما این بار مانند گذشته صرفاً یک کمپین بمباران کوتاهمدت نخواهد بود. ایرانیها تمام تلاش خود را خواهند کرد تا اسراییلیها را از این تصور که میتوانند سلطه نظامی داشته باشند، بیرون بیاورند. ایرانیها این بار سختتر و سریعتر از گذشته واکنش نشان خواهند داد. ایران نشان داده است که توانمندیهای نظامیاش بسیار فراتر از برآوردهای قبلی است و سامانههای دفاعی آمریکا و اسراییل قادر به مهار کامل آن نیستند. پارسی در ادامه تاکید میکند که: این همچنین بدین معناست که ایران ممکن است این بار به پایگاههای آمریکا حمله کند؛ کاری که دفعه قبل نکرد. به گفته یکی از مقامات پنتاگون، پاسخ ایران در آن زمان «مودبانه» بود، زیرا هدف پایان دادن به جنگ بود. اما این بار اوضاع بسیار وخیمتر خواهد شد؛ موضوع نه پایان جنگ، بلکه پیروزی در جنگ است. اکنون میدانیم که ایران توان موشکی دارد که میتواند از تمامی لایههای دفاعی اسراییل و آمریکا عبور کند و این امر به بازگشت شمار زیادی از سربازان آمریکایی در تابوت از خاورمیانه منجر خواهد شد. در چنین شرایطی، به هیچوجه در راستای منافع ایالات متحده نیست که وارد یک جنگ فاجعهبار دیگر در خاورمیانه شود. ترامپ وعده داده بود جنگ جدیدی آغاز نکند و نیروهای آمریکا را از خاورمیانه به خانه بازگرداند، اما این روند دقیقاً در جهت عکس وعدههای اوست. برای تحقق این وعدهها، او باید به سمت مذاکره و توافق حرکت کند؛ روندی که در حال پیشرفت بود تا زمانی که اسراییلیها «میز مذاکره را بمباران کردند». پارسی در پایان گفت: فضاهایی برای مصالحه در این مسئله وجود دارد و باید پیگیری شود، زیرا این امر نهتنها در راستای منافع آمریکا است، بلکه به ترامپ کمک میکند وعدهاش مبنی بر بازگرداندن نیروهای آمریکایی به کشور را عملی کند. اگر هر طرف در پی «تسلیم کامل» طرف مقابل باشد، برای مثال، اگر آمریکا بر «غنیسازی صفر» بهعنوان یک خواسته غیرقابل تحقق پافشاری کند، توافقی حاصل نخواهد شد و تقابل اجتنابناپذیر خواهد بود. این سریعترین مسیر برای رسیدن به جنگ است. منبع: منیبان | پربینندهترین |