فرارو- دیدار دونالد ترامپ با ولادمیر پوتین در آلاسکا که در زیر نمایش های نظامی از پرواز بمب افکن های بی 2 گرفته تا دالان جنگنده های اف 22 رپتور رقم خورد، یک پرده تاریخی نیزداشت و آن پذیرایی از یک مهمان در سرزمین سابقش بود. به گزارش فرارو، این دیدار که به زعم بسیاری از رسانه های غربی تاریخی توصیف شده است، با هدف یافتن راهی برای خاتمه دادن بحران اوکراین ترتیب داده شد اما انتخاب مکان ملاقات و نمایش های عجیب نظامی در ابتدای این دیدار نشان داد که آلاسکا باید حامل پیام پنهان دیگری به پوتین نیز باشد. سرزمینی که پیش از این متعلق به میهمان بود. اما فارغ از موضوع دیدار ترامپ و پوتین، آلاسکا چطور به مالکیت آمریکا درآمد و این سرزمین یخی چگونه آمریکایی شد؟ در شبی سرد در واشنگتن، ساعت چهار صبح 30 مارس 1867، دو مرد در اتاقی نیمه تاریک نشسته بودند و با قلم هایشان تاریخی را رقم می زدند. ویلیام اچ. سِوارد، وزیر خارجه ایالات متحده، با چشمانی پر از جاه طلبی، و ادوارد دو اشتکل، سفیر روسیه در آمریکا، با لبخندی محتاطانه، معاهده ای را امضا کردند که سرزمینی وسیع تر از دو برابر تگزاس را از دستان امپراتوری روسیه به آغوش نوپای آمریکا می سپرد. این معامله، که تنها 7٫2 میلیون دلار هزینه داشت کمتر از دو سنت برای هر اکری (مساحتی معادل یک زمین فوتبال استاندارد) نه تنها مرزهای قاره آمریکای شمالی را تغییر داد، بلکه نمادی شد از جاه طلبی های امپریالیستی، بحران های اقتصادی و چرخش های ژئوپلیتیکی قرن نوزدهم. اما داستان این واگذاری، مانند رودخانه های یخ زده آلاسکا، لایه های عمیقی دارد: از اکتشافات پرماجرای روسی تا مقاومت بومیان محلی، از جنون سِوارد تا کشف طلایی که همه چیز را توجیه کرد. ریشه های روسی در سرزمین یخ و خز داستان آلاسکا با روسیه بیش از یک قرن پیش از واگذاری آغاز شد، زمانی که امپراتوری تزاری، در جستجوی ثروت و قدرت، چشمانش را به شرق دوخت. در سال 1741، ویتوس برینگ، دریانورد دانمارکی الاصل در خدمت تزار پیتر کبیر، برای نخستین بار به سواحل آلاسکا رسید. این اکتشاف، که بخشی از تلاش های روسیه برای گسترش مرزهایش از سیبری به آمریکای شمالی بود، جرقه ای برای تجارت پررونق خز زد. گویی که دریای برینگ، این تنگه باریک میان آسیا و آمریکا، پلی شد برای جاه طلبی های روسی. در سال 1799، تزار پاول اول شرکت روسی-آمریکایی (RAC) را تأسیس کرد و به آن انحصار تجارت خز در منطقه داد. این شرکت، مانند یک امپراتوری کوچک، مأموریت داشت تا خز سمور دریایی، روباه و سایر حیوانات را شکار کند و به بازارهای چین و اروپا بفرستد. روس ها هیچگاه مهاجرت گسترده ای به آلاسکا نکردند جمعیت روسی هرگز از 700 نفر فراتر نرفت اما از طریق مبلغان ارتدوکس روسی، کلیساها ساختند و با بومیان محلی، از جمله آلوت ها، تینگلیت ها و اینویت ها، تعامل کردند. روابط اغلب صلح آمیز بود، اما نه بدون تنش: روس ها از بومیان به عنوان نیروی کار استفاده می کردند و گاهی با خشونت، مانند گروگان گیری کودکان رهبران محلی، کنترل خود را تحمیل می نمودند. تا اوایل قرن نوزدهم، آلاسکا که روس ها آن را "آلیاسکا" می نامیدند، برگرفته از کلمه آلوت به معنای "سرزمین بزرگ" منبع ثروتی عظیم بود. در سال 1821، تزار الکساندر اول فرمانی صادر کرد که ادعای روسیه بر سواحل اقیانوس آرام شمالی تا مدار 51 درجه شمالی را اعلام می کرد و کشتی های خارجی را از نزدیک شدن به 115 مایلی ساحل منع می نمود. این اقدام، تنش هایی با ایالات متحده ایجاد کرد که به معاهده روسی-آمریکایی 1824 منجر شد، جایی که روسیه ادعایش را به شمال مدار 54 درجه و 40 دقیقه شمالی محدود کرد و بنادر روسی را به روی کشتی های آمریکایی گشود. اما بادهای تغییر وزیدن گرفته بود. کشف طلا در کالیفرنیا در 1849 نشان داد که اگر طلایی در آلاسکا یافت شود، آمریکایی ها و کانادایی ها می توانند روس ها را دچار دردسر کنند. آلاسکا، این "سیبریِ اقصی"، برای روسیه بیش از حد دور، پرهزینه و سخت دفاع بود.  بحران کریمه و تصمیم به فروش: چرخشی استراتژیک میانه قرن نوزدهم، امپراتوری روسیه با بحران های عمیقی روبرو بود. جنگ کریمه (1853-1856)، که روسیه را در برابر بریتانیا، فرانسه و امپراتوری عثمانی قرار داد، خزانه تزاری را خالی کرد و نشان داد که دفاع از مستعمرات دورافتاده مانند آلاسکا چقدر دشوار است. در هر جنگ آینده، بریتانیا رقیب اصلی روسیه در اقیانوس آرام می توانست به راحتی آلاسکا را از طریق پایگاه هایش در کانادا تصرف کند. علاوه بر این، تمرکز روسیه به سمت آسیا چرخیده بود: معاهدات آیگون (1858) و پکن (1860) بخش هایی از آمور و اوسوری را به روسیه افزود و توجه را از آلاسکا به خاباروفسک و ولادی وستوک معطوف کرد. دوک کنستانتین نیکولایویچ، برادر کوچک تر تزار الکساندر دوم و فرمانده نیروی دریایی روسیه، از سال 1857 صدای اصلی برای فروش آلاسکا بود. او هشدار داد که ایالات متحده، با فلسفه "سرنوشت آشکار" (Manifest Destiny)، دیر یا زود این سرزمین را خواهد گرفت. وزیر خارجه الکساندر گورچاکوف، هرچند محافظه کار، در نهایت موافقت کرد. ادوارد دو اشتکل، سفیر روسیه در واشنگتن، نقش کلیدی در متقاعد کردن سن پترزبورگ ایفا کرد. روسیه نه تنها به پول نیاز داشت، بلکه می خواست از افتادن آلاسکا به دست بریتانیا جلوگیری کند فروش به آمریکا، متحد بالقوه، گزینه ای هوشمندانه بود. علاقه آمریکا: جاه طلبی سِوارد و سرنوشت آشکار در سوی دیگر اقیانوس، ایالات متحده پس از جنگ داخلی (1861-1865)، به دنبال بازسازی و گسترش بود. ویلیام سِوارد، وزیر خارجه، رویای تبدیل آمریکا به قدرتی اقیانوسی را در سر داشت. او آلاسکا را به عنوان پلی به آسیا می دید: منبع طلا، خز، ماهی و تجارت با چین و ژاپن. سِوارد از سال 1864 پیشنهاد خرید آلاسکا را مطرح کرده بود و معتقد بود که این خرید، بخشی از "سرنوشت آشکار" آمریکاست. روسیه در 1859 پیشنهاد فروش را داده بود، اما جنگ داخلی فراید مذاکرات را به تأخیر انداخت. پس از جنگ، اشتکل با سِوارد مذاکرات محرمانه ای آغاز کرد. سناتور ویلیام گوین از کالیفرنیا و روزنامه نگار ثورلو وید نیز واسطه بودند. قیمت اولیه 5 میلیون دلار پیشنهاد شد، اما روسیه آن را کم دانست. در نهایت، در مارس 1867، مذاکرات شتاب گرفت. مذاکرات شبانه و امضای معاهده مذاکرات رسمی در 11 مارس 1867 آغاز شد. اشتکل، با دستور تزار الکساندر دوم، قیمت 7٫2 میلیون دلار را پیشنهاد کرد و سِوارد موافقت کرد. در شبی که تا صبح ادامه یافت، معاهده سِسیون (Cession) امضا شد: آمریکا 586٬412 مایل مربع زمین را به قیمت 7٫2 میلیون دلار (معادل 129 میلیون دلار امروز) خرید. این مبلغ، کمتر از 0٫36 دلار هر اکری در ارزش امروز، معامله ای باورنکردنی بود. معاهده در 9 آوریل توسط سنای آمریکا با 37 رأی موافق در برابر 2 مخالف تصویب شد. سناتور چارلز سامنر، رییس کمیته روابط خارجی سنا، نطقی طولانی در حمایت از آن ایراد کرد و تأکید کرد که این خرید، آمریکای شمالی را از سلطنت های اروپایی پاک می کند. رییس جمهور اندرو جانسون در 28 می آن را امضا کرد. مراسم انتقال: پرچم ها در باد شمال در 18 اکتبر 1867، در سیتکا (پایتخت روسی آلاسکا)، مراسم رسمی برگزار شد و سربازان روسی و آمریکایی رژه رفتند. کاپیتان الکسی پشچوروف روسی پرچم روسیه را پایین آورد و ژنرال لوول روسو آمریکایی پرچم ستاره دار را بالا برد. سلام توپخانه ای به صدا درآمد و ژنرال جفرسون دیویس (نه همان رهبر کنفدراسیون) در خانه سابق فرماندار روسی ساکن شد. بیشتر روس ها، از جمله تجار و کشیشان، آلاسکا را ترک کردند و RAC آنها را به روسیه بازگرداند. آلاسکا حالا "دپارتمان آلاسکا" بود، تحت کنترل ارتش آمریکا. واکنش ها: از "جنون سِوارد" تا کشف طلا واکنش عمومی در آمریکا عمدتاً مثبت بود. بسیاری از روزنامه ها، به ویژه در کالیفرنیا، آن را ستودند و گفتند که آلاسکا پایگاهی برای تجارت آسیایی و شاید الحاق بریتیش کلمبیا خواهد بود. اما مخالفان، مانند روزنامه نیویورک تریبون به سردبیری هوراس گریلی، آن را "جنون سِوارد" یا "یخچال سِوارد" نامیدند و گفتند آمریکا سرزمینی بی فایده خریده است. اما تاریخ قضاوت دیگری کرد؛ در 1896، کشف طلا در کلوندایک، آلاسکا را به دروازه ای برای شکارچیان طلا تبدیل کرد و منتقدان را ساکت نمود. تأثیرات بعدی: از جنگ تا ایالتی شدن آلاسکا برای سه دهه نادیده گرفته شد و تحت حکومت نظامی یا خزانه داری اداره می شد. در 1884، دولت مدنی برای اجرای قوانین تشکیل شد. اهمیت استراتژیک آلاسکا در جنگ جهانی دوم آشکار شد، و سرانجام پس از همه این رخدادها، آلاسکا در 3 ژانویه 1959 به عنوان ایالت 49 آمریکا پذیرفته شد. از دید بومیان اما این داستانی تلخ بود زیرا تا سال 1924، شهروندی نداشتند و نمی توانستند رأی دهند یا مالک شوند. تازه از سال 1971 بود که بومیان آلاسکا توانستند حقوق کامل شهروندی خود را کسب کنند. میراث یک معامله تاریخی واگذاری آلاسکا نه تنها پایان حضور روسیه در آمریکای شمالی بود، بلکه آغاز عصر آمریکا به عنوان قدرتی اقیانوسی شد. این معامله، که زمانی مسخره می شد، حالا یکی از بهترین سرمایه گذاری های تاریخ لقب گرفته است: بیش از یک میلیون و هفتصد هزار کیلومتر مربع طبیعت بکر، منابع بی پایان و موقعیتی استراتژیک در نزدیکی قطب شمال. معامله ای بزرگ که ترامپ در دیدار با پوتین می خواست بدان تاکید کند. |