فرارو- سقوط سطح کیفی موسیقی در ایران موضوع تازه ای نیست. مدت هاست که زمزمه ها و گاهی فریادهایی در مورد کیفیت آثار تولیدشده در چند سال گذشته به گوش می رسد. با وجود اینکه ما از سابقه ادبی و موسیقایی باارزشی برخورداریم، مدتی است که موسیقی در ایران چندان روزگار خوبی را سپری نمی کند. این موضوع باعث به وجودآمدن خیل عظیمی از اعتراضات شده است که نشان می دهد بازار موسیقی ایران نیاز به یک بازنگری بنیادین دارد. سقوط موسیقی در سطح جهانی سقوط موسیقی مسئله ای نیست که صرفا مختص ایران باشد. در دیگر نقاط جهان نیز به وضوح شاهد افت کیفی آثار تولیدشده در این حوزه در چند سال گذشته هستیم. در نتیجه نمی توان ایران را تنها کشوری دانست که در این زمینه دچار افت شده است. اما می توان این افت کیفی را در ایران بیشتر از حد معمول ارزیابی کرد. مروری بر روند موسیقی در ایران ایران کشوری است که از منظر ادبیات غنایی کمتر کشوری را می توان همپایه و برابر با آن در نظر گرفت. کشوری که بیشه ادبیات غنایی آن هرگز خالی از شیر نبوده است. مردمی که پای سفره هفت سینشان دیوان حافظ و شاهنامه فردوسی دارند، باید پیوند دیرینه ای با ادبیات داشته باشد. با وجود این مدتی است که در حوزه موسیقی با ترانه هایی رو به روییم که نشان دهنده سقوط سلیقه بخشی از جامعه است. ریشه این مسئله را شاید بتوان به دهه هشتاد برگرداند. دهه ای که در آن تکنولوژی در حوزه موسیقی رفته رفته رشد می کرد و وارد ایران می شد. با ورود تکنولوژی، احساس نیاز خوانندگان جوان تر به آموزش و حضور در فضای حرفه ای موسیقی کمتر می شد. حالا برای تولید یک اثر موسیقایی نیازی به صرف انرژی و حضور در کنار پیشکسوتان این حوزه نبود. کافی بود که کمی با نرم افزارهای تولید موسیقی آشنایی داشته باشید و در خانه و پشت یک کامپیوتر ساده مشغول تولید موسیقی بشوید. این مسئله نسلی از خوانندگان جوان را به وجود آورد که ارتباط مستقیمی با موسیقی حرفه ای نداشتند. با شنیده شدن بیشتر موسیقی های پاپ کشورهای دیگر، نسل جدید موسیقی ایران به تقلید از این نوع موسیقی و بعضی نمونه های داخلی، شروع به ساخت موسیقی کردند. رفته رفته بسیاری از تعاریف در موسیقی تغییر کرد. حالا دیگر آهنگساز کسی نبود که برای ارکستری با چندین نوارنده پارتیتور می نوشت؛ آهنگساز کسی بود که توانایی بیشتری در استفاده از برنامه های آهنگسازی داشت و می توانست از وی اس تی های بهتری استفاده کند. این سهل انگاری در نگاه به موسیقی، به ترانه نیز سرایت کرد. ترانه سرا دیگر کسی نبود که ادبیات بلد بود و با اصول ترانه نویسی آشنایی داشت. ترانه به نوشتن تعدادی کلمه که در بعضی مواقع بر حسب اتفاق قافیه ای هم داشتند نزول پیدا کرد. دیگر خبری از فرهاد مهرادها نبود. کسی دوست نداشت بنویسد و بخواند که: زردها بی خود قرمز نشدند، قرمزی رنگ نینداخته بی خودی بر دیوار. رفته رفته، سلیقه عمومی مردم هم شروع به تغییر کرد. حالا علاوه بر خوانندگان و آهنگسازان و ترانه سرایانی که حوصله کار جدی نداشتند، شنوندگانی نیز وجود داشتند که حوصله شنیدن موسیقی جدی را نداشتند. این چرخه ساده سازی و سهل انگاری به مرور زمان گستره بیشتری را تحت تسلط خود قرار داد و رفته رفته مسائل دیگر نیز کم رنگ شدند. حالا حتی خود خواننده هم نیازی به داشتن آوای خوش نداشت. صداها در استودیوها و با نرم افزارهای ویژه ای دستکاری می شدند و این مسئله نیاز خوانندگان را به یادگیری آواز هم کمتر می کرد. گذشته از این، ملودی هایی که ساخته می شد، نیاز کمتری به توانایی حنجره خواننده داشت و در واقع هر روز بیشتر از دیروز خاصیت آوازی ملودی ها از دست می رفت و تاکید بیشتری بر لحن خواندن و فضای موسیقی قرار می گرفت. با ورود به دهه نود، سلیقه شنیداری جامعه تا حد زیادی تغییر کرده بود. تعداد خوانندگان موسیقی پاپ هر روز بیشتر می شد و نوعی خاص از موسیقی، اکثریت قریب به اتفاق تولیدات موسیقایی کشور را تشکیل می داد. رفته رفته، تفاوت ها کمتر و کمتر شد و در نهایت ملودی ها، صداها، ترانه ها و... بسیار نزدیک به هم و تکراری به نظر رسید. موسیقی بیشتر از همیشه جنبه های هنری اش را از دست داد و تبدیل به تجارتی پرسود برای عده ای از تهیه کنندگان و فعالان در این حوزه شد. این مسئله باعث شد که عده زیادی از افرادی که در دهه نود وارد حوزه موسیقی شدند، نسبت به نسل قبل حتی سهل انگارتر نیز باشند. اجراهای زنده هر روز ضعیف تر و ضعیف تر شد و در نهایت در بسیاری از مواقع پلی بک جای اجرای زنده را گرفت. یکی از دلایل اصلی که این سقوط را سرعت می بخشید، نداشتن سواد آکادمیک و عدم احساس نیاز به یادگیری بود. در نهایت اگر کسی هم قصد یادگیری داشت، آموزش را محدود به حوزه موسیقی می دانست. این در حالی است که موسیقی هم مانند دیگر هنرها خط و ربط واضحی با دیگر علوم انسانی دارد. به عنوان مثال، داشتن اطلاعات مناسب در زمینه ادبیات، برای موسیقیدانان حرفه ای واجب به نظر می رسد. به هر حال موسیقی در ایران رفته رفته سهل انگارانه تر و ساده تر شد. تا جایی که امروز با ترانه ها و موسیقی هایی طرفیم که علاوه بر این که به شکل آشکار از نظر کیفی افت داشته اند، بیشتر بازتولید و تکرار نمونه های دیگر هستند. با این وجود هنوز هم هستند خوانندگانی که موسیقی را به چشم تجارت صرف نمی بینند و در آثارشان جنبه های هنری را نیز در نظر می گیرند. |