فرارو جمال واکیم، استاد تاریخ روابط بین الملل دانشگاه لبنان به نقل از المیادین، در رویدادی مهم در صحنه سیاسی و ژئوپلیتیک، دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده، از برگزاری آنچه خود توافق صلح تاریخی میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان توصیف کرد، خبر داد؛ نشستی که به گفته او، نتیجه ماه ها تلاش دیپلماتیک فشرده برای پایان دادن به دهه ها تنش و درگیری مسلحانه میان دو کشور به ویژه بر سر منطقه مورد مناقشه قره باغ کوهستانی یا آرتساخ است. توافق تازه؛ سکوی پرش نفوذ ایالات متحده تا سواحل خزر این رویداد را می توان یک پیروزی راهبردی برای واشنگتن تلقی کرد؛ گامی که همزمان نفوذ ایالات متحده را در منطقه حساس قفقاز جنوبی تقویت می کند و از وزن سنتی روسیه در این پهنه می کاهد. اهمیت این تحول زمانی دوچندان می شود که آن را در پرتو تغییر مسیر سیاسی ارمنستان ببینیم؛ کشوری که دهه ها متحد دیرینه مسکو بود، اما اکنون با رهبری نیکول پاشینیان به واشنگتن و آنکارا نزدیک شده و فاصله خود را از روسیه و تهران افزایش داده است. در سوی مقابل، جمهوری آذربایجان که پیوندهای استراتژیک و عمیقی با ترکیه دارد، با چرخشی مشابه و پشت کردن به مسکو، عملاً به اردوگاه آمریکا پیوسته است. پس از اعلام توافق صلح، دونالد ترامپ با تأکید بر نقش آمریکا در پایان دادن به دهه ها مناقشه میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان، این دستاورد را تحقق صلح واقعی توصیف کرد. او اعلام داشت که شرکت های آمریکایی سرمایه گذاری های کلانی را در هر دو کشور آغاز خواهند کرد؛ اقدامی که به گفته وی، محرک رشد اقتصادی و ثبات منطقه ای خواهد بود. ترامپ در ادامه، ضمن تمجید از مارکو روبیو وزیر خارجه ایالات متحده و سایر مقامات دخیل در روند مذاکرات، مدعی شد که واشنگتن توانمندی های هسته ای ایران را از میان برده و به تهران هشدار داد از هرگونه تلاش برای بازسازی این توانمندی ها خودداری کند. الهام علی اف رییس جمهور آذربایجان، توافق تازه را رویدادی تاریخی توصیف کرد که مسیر را برای شکل گیری یک شراکت راهبردی با ایالات متحده هموار می سازد. در سوی دیگر، رییس جمهور و نخست وزیر ارمنستان نیز این توافق را نقطه آغاز مرحله ای نوین در تاریخ روابط دو کشور خواندند. ابعاد ژئوپلیتیکی این توافق برای روسیه و ایران به طور خاص نگران کننده است. واشنگتن اکنون، با تکیه بر نقش آفرینی ترکیه و بهره گیری از ارمنستان و جمهوری آذربایجان به عنوان پلی به سوی آسیای میانه، فرصت دارد نفوذ خود را تا سواحل شرقی دریای خزر گسترش دهد و به ویژه در ترکمنستان به دستاوردهای راهبردی دست پیدا کند. چنین تغییری به معنای ایجاد شکافی عمیق در منطقه ای است که همواره نقطه آسیب پذیر و حساس برای روسیه، چین و ایران محسوب می شده است. دالان زنگزور؛ تغییر معادلات ترانزیتی و قطع پیوند ایران ارمنستان ریشه های مناقشه میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان بر سر قره باغ به اواخر دهه 1980 بازمی گردد؛ زمانی که شکاف های قومی و ملی گرایانه به تدریج به درگیری های مسلحانه تبدیل شد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991، منطقه عمدتاً ارمنی نشین قره باغ کوهستانی، در تلاشی برای جدایی از آذربایجان و پیوستن به ارمنستان، وارد جنگی خونین و گسترده شد. این نخستین جنگ قره باغ، در دهه 90 میلادی با پیروزی نظامی ارمنستان پایان یافت؛ اما بدون آنکه هیچ کشور یا نهاد بین المللی، استقلال این منطقه را به رسمیت بشناسد. نتیجه، تثبیت وضعیتی مبهم و پرتنش بود که برای دهه ها به شکل نه جنگ، نه صلح ادامه یافت. اما تحولات سال های 2020 و 2023 صحنه مناقشه را دگرگون کرد. جمهوری آذربایجان، با حمایت همه جانبه ترکیه، دست به حمله ای برق آسا زد که به پایان حاکمیت ارمنیان بر قره باغ کوهستانی انجامید و کوچ اجباری بیش از 100 هزار ارمنی از این منطقه را رقم زد. این پیروزی، موازنه قوا را به طور بنیادین تغییر داد و جایگاه باکو را در معادلات منطقه ای تقویت کرد. همزمان، تغییر مسیر سیاسی ایروان تحت رهبری نیکول پاشینیان که پس از یک انقلاب رنگی با پشتیبانی غرب به قدرت رسید ارمنستان را عملاً زیر چتر نفوذ ایالات متحده قرار داد و فاصله آن با محور سنتی مسکو-تهران را بیشتر کرد. دعوت دونالد ترامپ از نیکول پاشینیان و الهام علی اف به کاخ سفید برای امضای توافق صلح رسمی، پیامی روشن داشت: مدیریت کامل این پرونده اکنون در اختیار واشنگتن است. همزمان، برنامه هایی اقتصادی برای احیای مسیرهای ترانزیتی که از دهه 1990 مسدود مانده بود، مطرح شد. در میان بندهای کلیدی توافق، ایجاد دالان زنگزور جایگاه ویژه ای دارد؛ مسیری راهبردی که جمهوری آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به جمهوری خودمختار نخجوان متصل می کند. این دالان، علاوه بر تغییرات ژرف در شبکه ترانزیتی منطقه، عملاً ایران را از ارمنستان جدا می سازد و مسیر ارتباط زمینی تهران با روسیه را قطع می کند. کریدور زنگزور؛ شریان نوین تجارت و انرژی از اروپا تا آسیای میانه طبق توافق، کریدور زنگزور قرار است شامل احداث خطوط راه آهن، خطوط لوله نفت و گاز و کابل های فیبر نوری باشد؛ پروژه ای که جنوب قفقاز را به شریان حیاتی تجارت و انرژی میان اروپا، خاورمیانه و آسیای میانه تبدیل می کند و عملاً جایگاه روسیه را در این معادله به حاشیه می راند. بر اساس مفاد توافق، ایالات متحده حق توسعه این کریدور را از طریق شرکت های خصوصی خود به دست می آورد؛ طرحی که به طور نمادین راه ترامپ برای صلح و شکوفایی بین المللی نام گذاری شده است. با این حال، اهمیت واقعی این پروژه فراتر از حوزه اقتصاد است. کریدور زنگزور در عمل به اهرم نفوذ مادی واشنگتن در منطقه ای تبدیل می شود که برای دهه ها تحت سلطه ژئوپلیتیکی مسکو قرار داشت. تکمیل این مسیر، انحصار تاریخی روسیه بر خطوط ترانزیتی فضای پساشوروی را در هم می شکند. جنوب قفقاز برای روسیه همواره نقش خط دفاعی پیشرفته در برابر مرزهای جنوبی و گذرگاهی کلیدی برای خطوط لوله انرژی را ایفا کرده است. حضور پایگاه نظامی روسیه در گیومری ارمنستان، دهه ها به عنوان یکی از ستون های راهبردی مسکو در این منطقه عمل کرده است. اما جنگ اوکراین، توان و تمرکز روسیه را به شدت فرسوده و قدرت آن در مدیریت تحولات قفقاز را کاهش داده است؛ فرصتی که واشنگتن تلاش می کند با تعمیق روابط خود با ایروان و باکو از آن بهره برداری کند. ایجاد کریدور زنگزور این ظرفیت را به ایالات متحده می دهد که مسیرهای حیاتی انرژی و تجارت را از نفوذ روسیه خارج کند، کنترل مسکو بر جریان انرژی را تضعیف سازد و دامنه نفوذ آن را در قالب اتحادیه اقتصادی اوراسیا محدود نماید. در این میان، نقش ترکیه کمتر از ایالات متحده نیست. آنکارا، به عنوان نزدیک ترین متحد باکو و عضو ناتو، پل حیاتی میان اروپا و آسیا محسوب می شود و سال هاست در پی گسترش نفوذ خود در جهان تُرک از قفقاز تا آسیای میانه است؛ مسیری که از طریق دیپلماسی فرهنگی، سرمایه گذاری اقتصادی و همکاری های امنیتی پیگیری شده است. برای واشنگتن، ترکیه شریک کلیدی در گسترش نفوذ غرب در قفقاز و در اتصال کریدور زنگزور به زیرساخت های ناتو به شمار می آید. تحقق این طرح، عملاً یک کریدور لجستیکی پیوسته از اروپا تا آسیای میانه ایجاد خواهد کرد زنگزور و قطع مسیر ایران به اروپا و روسیه چالش های ناشی از کریدور زنگزور و تحولات قفقاز، صرفاً محدود به روسیه نیست؛ برای ایران نیز این موضوع ابعادی راهبردی و حتی وجودی دارد. اگرچه مواضع رسمی تهران تلاش دارد فضایی آرام و مطمئن القا کند، اما تحرکات و پیام های آشکار واشنگتن و باکو روایت متفاوتی را منتقل می کنند. عباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران، از گفت وگو با همتای ارمنی خود درباره این کریدور خبر داده و ضمن استقبال از اصل توافق صلح میان باکو و ایروان، بر ضرورت در نظر گرفتن منافع ایران تأکید کرده است. همزمان، مسعود پزشکیان رییس جمهور ایران تصریح کرده که تمامی مطالبات ایران درباره کریدور زنگزور، از جمله حفظ تمامیت ارضی و عدم انسداد مسیر به سوی اروپا لحاظ شده است. با این حال، لحن تندتر از سوی برخی نهادهای امنیتی به گوش می رسد. یکی از فرماندهان سیاسی سپاه پاسداران آشکارا اعلام کرد: رویای آمریکا برای حضور در مرزهای شمالی ایران هرگز محقق نخواهد شد. افزایش نفوذ ایالات متحده در قفقاز، همراه با حضور پایگاه های ناتو و اسراییل در خاک جمهوری آذربایجان، از منظر تهران یک تهدید مستقیم و جدی برای امنیت ملی ایران محسوب می شود. این منطقه به طور مستقیم با دو استان حساس ایران هم مرز است: آذربایجان شرقی با اکثریتی ترک زبان و شیعه و مهاباد، با اکثریتی کرد و سنی؛ دو نقطه ای که طی دهه گذشته بارها به کانون مداخلات و عملیات نفوذی آمریکا و اسراییل در عمق خاک ایران تبدیل شده اند. علاوه بر این، تثبیت حضور راهبردی آمریکا در قفقاز می تواند به عنوان سکوی پرش واشنگتن به سوی آسیای میانه عمل کند؛ منطقه ای که در طول تاریخ، بارها خاستگاه یورش ها و لشکرکشی ها به ایران بوده است. کریدور زنگزور خطری مضاعف برای تهران به همراه دارد، زیرا جدایی جغرافیایی ایران از ارمنستان را رقم خواهد زد؛ تحولی که مسیر زمینی تهران به روسیه و اروپا را مسدود کرده و نه تنها درآمدهای بالقوه ترانزیتی و اقتصادی را از بین می برد، بلکه جایگاه ایران به عنوان گذرگاه راهبردی میان آسیای میانه، قفقاز و ترکیه را به شدت تضعیف می کند. از نگاه تهران، ایالات متحده و اسراییل قادر خواهند بود کریدور زنگزور را به سکویی برای اجرای عملیات نظامی علیه ایران تبدیل کنند. چنین سناریویی، در ارزیابی مقامات ایرانی، تهدیدی مستقیم است. واشنگتن در بازی بزرگ در معادله ای کلان تر، قفقاز جنوبی تنها یک حلقه از زنجیره راهبردی گسترده تری است که واشنگتن برای دسترسی به آسیای میانه طراحی کرده است؛ منطقه ای غنی از منابع انرژی، فلزات کمیاب و مسیرهای ترانزیتی حیاتی. برای روسیه، این پهنه حکم عمق استراتژیک دارد؛ برای چین، قلب مسیر زمینی ابتکار کمربند و جاده است. از این موقعیت جغرافیایی، ایالات متحده می تواند تحرکاتی را سازمان دهی کند که هدف آن بی ثبات سازی سیبری روسیه، منطقه سین کیانگ چین و خراسان شرقی ایران باشد. حضور راهبردی واشنگتن در قفقاز، بستر همکاری با دولت ها یا پروژه های متمایل به غرب در آسیای میانه را فراهم می کند و فضای رقابت ژئوپلیتیکی با روسیه و رقابت اقتصادی با چین را گسترش می دهد؛ الگویی که یادآور سیاست بهره برداری از شکاف های جغرافیایی در دوران جنگ سرد است. هرچند این توافق می تواند به دهه ها مناقشه در قفقاز جنوبی پایان دهد و افق های تازه ای برای همگرایی اقتصادی در منطقه بگشاید، اما در عمق خود بازتاب دهنده یک جابه جایی استراتژیک در سیاست واشنگتن است؛ طرحی که با هدف افزایش فشار بر روسیه، گسترش نفوذ ناتو از مسیر ترکیه و ایجاد سکویی برای ورود به آسیای میانه شکل گرفته است. در این چارچوب، کریدور زنگزور یا همان مسیر ترامپ صرفاً یک گذرگاه تجاری نیست، بلکه مسیری در بازی بزرگ ملت هاست؛ بازی ای که در آن، صلح تنها بخشی از معادله بزرگ تر رقابت قدرت های جهانی است. از همین رو، باید در انتظار واکنش های مسکو و تهران بود و حتی احتمال ورود پکن به میدان برای مهار ابتکارات واشنگتن را نیز نمی توان نادیده گرفت. |