فرارو- این مصاحبه بین کامرون عبادی معاون سردبیر بخش سیاست خارجی نشریه فارن پالیسی به عنوان مصاحبه کننده و آدام توز، ستون نویس نشریه فارِن پالیسی و مدیر مؤسسه اروپایی در دانشگاه کلمبیا به عنوان مصاحبه شونده انجام شده است. به نقل از نشریه فارن پالیسی، تعرفه های تجاری دولت ترامپ تنها در سال جاری حدود 152 میلیارد دلار درآمد برای خزانه آمریکا ایجاد کرده اند و این رقم به زودی افزایش خواهد یافت، چرا که دور تازه و فراگیرتری از تعرفه ها همین هفته به اجرا درآمده است. بر اساس سیاست جدید، حداقل تعرفه پایه برای کالاهای وارداتی به ایالات متحده 10 درصد تعیین شده و در مورد برخی کشورها این نرخ به مراتب بالاتر است. چنین تغییراتی نه تنها روابط تجاری واشنگتن با شرکای اصلی را دگرگون می کند، بلکه کل جهان از سیاست گذاران و فعالان اقتصادی گرفته تا اقتصاددانان برجسته حوزه تجارت را به تکاپو واداشته تا معنای نظم نوظهور تجارت جهانی را بازخوانی کنند. کامرون عبادی: اقتصاددانان پیش از این با لحنی هشدارآمیز پیش بینی کرده بودند که تعرفه های دولت ترامپ موجب جهش تورم در ایالات متحده خواهد شد؛ برخی نیز کمبود کالا را پیامد ناگزیر این سیاست می دانستند. با این حال، تاکنون چنین اثراتی به شکلی محسوس رخ نداده است. این پرسش اکنون مطرح است که آیا تجربه جاری آمریکا از تعرفه ها، معادلات اقتصاد متعارف را به چالش کشیده و درس تازه ای برای نظریه پردازان و سیاست گذاران به همراه آورده است؟ آدام توز: هیچ تردیدی ندارم که اقتصاددانان و منطق اقتصادی در پیش بینی مسیر کلی درست گفته اند، اما زمان بندی دقیق وقوع آن دشوار است. همه نشانه ها از بازگشت تورم در اقتصاد آمریکا حکایت دارد. قیمت ها بار دیگر روند صعودی گرفته اند و فدرال رزرو، که این تحولات را با دقت زیر نظر دارد، از کاهش نرخ بهره خودداری کرده است؛ بخشی به این دلیل که از همین بازگشت تورم نگران بود. این افزایش قیمت ها دقیقاً در همان نقطه ای رخ داده که انتظارش می رفت: بخش کالاها کالاها در بازار جهانی معامله می شوند و معمولاً رقابت بین المللی قیمت آن ها را پایین می آورد، اما در این چرخه، نتیجه برعکس بوده است. نشانه های هشدارآمیز وجود دارد، اما همان طور که اقتصاددانان پولی یادآور می شوند، تأخیرها طولانی و متغیر است؛ به بیان دیگر، ممکن است ماه ها یا حتی یک سال طول بکشد تا اثر کامل تعرفه ها در اقتصاد احساس شود؛ به ویژه در بخش هایی که عبور از زنجیره های پیچیده تأمین زمان بر است. در این میان، عنصر قدرت چانه زنی نیز نقش پررنگی دارد؛ موضوعی که دولت ترامپ بی وقفه بر آن تأکید می کند. شعار تکراری مقامات این است: نه، خارجی ها هزینه تعرفه را خواهند پرداخت. منظور آن ها این است که صادرکنندگان به بازار آمریکا دو گزینه پیش رو دارند: یا تعرفه را به قیمت نهایی کالا منتقل کنند و خطر از دست دادن بخشی یا تمام سهم بازار را بپذیرند چرا که مصرف کنندگان آمریکایی حاضر به خرید محصولات گران تر مکزیکی، برزیلی یا چینی نخواهند بود یا بخشی از هزینه را خود متحمل شوند و از حاشیه سودشان بکاهند. در نهایت، این تأمین کنندگان باید تصمیم بگیرند که آیا ماندن در بازار آمریکا برایشان صرفه دارد یا خیر. این روند زمان می برد تا آثار کامل خود را نشان دهد، اما به باور بسیاری از کارشناسان، تردیدی نیست که پیامد نهایی آن منفی خواهد بود. یکی از تحلیلگران این وضعیت را به برگزیت تشبیه می کند: آسمان بلافاصله فرو نریخت، اما در میان مدت، اثرات آن بر اقتصاد بریتانیا به شدت زیان بار بود. به همین قیاس، بعید است تعرفه های دولت ترامپ بدون هزینه بمانند. پیش بینی ها حاکی از آن است که این سیاست ها در نهایت تأثیری منفی و به تعبیر برخی، حتی فاجعه بار بر اقتصاد آمریکا خواهند داشت و این فشار بیشتر روی دوش مصرف کنندگان و بیش از همه اقشار کم درامد خواهد بود. این تجربه همچنین نشان می دهد که علم اقتصاد نیز ساختاری شبیه به یک ارتدوکسی یا نظام فکری تثبیت شده دارد؛ نظامی که هرگاه به چالش کشیده شود، واکنشی آمیخته با خشم و پیش بینی های آخرالزمانی از خود نشان می دهد. در این میان، شاید هیچ گاو مقدسی مقدس تر از تجارت آزاد نباشد. بر سر تقریباً هیچ موضوعی در میان اقتصاددانان اجماع گسترده تری وجود ندارد، جز این که نوع تعرفه هایی که دونالد ترامپ وضع کرده، نه خردمندانه است و نه سودمند. با این حال، بسیاری از اقتصاددانان بر این باورند که دلایل آن ها برای چنین موضعی بسیار محکم است. این باور بر پایه تجربه ای طولانی و آزموده بنا شده و به گفته آن ها، تنها کافی است کمی صبر کرد تا نتیجه آن آشکار شود. کامرون عبادی: دولت ترامپ پیش بینی های خودش را هم درباره اثر تعرفه ها مطرح کرده و مدعی است که این سیاست باعث بازگشت تولید صنعتی به خاک آمریکا خواهد شد. آیا تولیدکنندگان آمریکایی تاکنون به نوعی از تعرفه ها سود برده اند؟ آدام توز: به نظرم باید این موضوع را در سه سطح بررسی کرد. نخستین پیامد قابل توجه، اثر مستقیم قیمتی تعرفه هاست. با این حال، برای نتیجه گیری نهایی هنوز زود است، زیرا این تعرفه ها به شکل پراکنده و بدون یک طرح منسجم اعمال شده اند. هدف اصلی این سیاست، ضربه زدن به سرمایه گذاری است و سرمایه گذاری به ویژه در مقیاس بزرگ، تصمیمی بلندمدت یا دست کم میان مدت محسوب می شود. در فضایی که سیاست گذاری تجاری از زمان آغاز دولت ترامپ بی ثبات و غیرقابل پیش بینی بوده، تنها یک سرمایه گذار ماجراجو یا بی پروا حاضر است بر اساس چنین شرایطی تصمیمی بزرگ بگیرد. تنها نکته ای که فعالان اقتصادی می دانند، این است که احتمال افزایش تعرفه ها بالاست؛ اما هیچ کس نمی تواند بگوید این افزایش تا کجا ادامه خواهد داشت. علاوه بر این، آثار تعرفه های سنگینی که دولت ترامپ بر فولاد و آلومینیوم وضع کرده، برای کل بخش تولید آمریکا به طور ذاتی مبهم است. دلیل ساده آن این است که شمار مصرف کنندگان این فلزات در ایالات متحده بسیار بیشتر از تولیدکنندگان آن هاست. زمانی که تعرفه ها قیمت فولاد و آلومینیوم را در ایالت های صنعتی میانه غربی بالا می برد نتیجه اصلی، تضعیف توان رقابتی صنایع آمریکایی است؛ هرچند معدود تولیدکنندگان داخلی فولاد و آلومینیوم از سودی بادآورده بهره مند می شوند. حتی صنعت خودروی آلمان نمی تواند با قطعیت بگوید که آیا از توافق تعرفه ای با اروپا زیان دیده یا از این که رقبای آمریکایی اش ناچار به خرید فولاد و آلومینیوم گران تر شده اند، منتفع شده است. به طور خلاصه، تأثیر نهایی این سیاست همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد. سطح دوم، مجموعه ای از تصمیم های سرمایه گذاری پراکنده اما پرسر وصدای شرکت های غول پیکر است که دولت ترامپ با آب وتاب در وب سایت کاخ سفید برجسته می کند؛ رویکردی که پیش تر دولت بایدن نیز به کار گرفته بود. این ماجرا بیش از آنکه یک روند اقتصادی منسجم باشد، به نمایش تبلیغاتی شباهت دارد: دعوت از مدیران ارشد شرکت های بزرگ به کاخ سفید، تماس های مستقیم رییس جمهور با آن ها و تلاش برای متقاعد یا تحت فشار قرار دادن شان به انجام سرمایه گذاری های کلان در خاک آمریکا ارقام اعلام شده حیرت آور است: پروژه استارگیت با ارزشی معادل 500 میلیارد دلار؛ سرمایه گذاری اپل به همین میزان در آمریکا، به علاوه 100 میلیارد دلار دیگر که همین هفته اعلام شد؛ انویدیا با تعهدی مشابه 500 میلیارد دلار؛ مایکرون تکنولوژی 200 میلیارد دلار؛ و آی بی ام 150 میلیارد دلار. با این حال، این وعده ها لزوماً ارتباط مستقیمی با سیاست تعرفه ای ندارند و بیشتر محصول یک تماس تلفنی از رییس جمهور آمریکاست که می گوید: باور کنید، این همان جایی است که باید سرمایه گذاری کنید. مدیران نیز معمولاً مصلحت را در گفتن بله و اعلام یک رقم چشمگیر می بینند. این تعهدات در نهایت به چه تبدیل خواهند شد؟ تنها پاسخ منطقی این است: باید صبر کرد و دید. سطح سوم، جایی است که باید به آمار کلان اقتصاد آمریکا نگریست: سرمایه گذاری واقعی شرکت ها در داخل کشور، آن گونه که در داده های تولید ناخالص داخلی ثبت می شود. تا اینجا، این ارقام عملکردی بد نداشته اند، اما نشانه ای از یک جهش چشمگیر یا تغییر روند اساسی در مقایسه با رشد پرشتاب سرمایه گذاری در دوران بایدن به چشم نمی خورد. در افق بلندمدت، تصور این که چنین بی ثباتی و عدم قطعیتی بتواند به نفع سرمایه گذاری تجاری تمام شود، دشوار است. کامرون عبادی: این تهدیدهای تعرفه ای را چطور باید به عنوان یک ابزار ژئوپلیتیک ارزیابی کرد؟ این تهدیدها در موارد دیگر چگونه عمل می کنند؟ به طور مشخص، به هند فکر می کنم که اخیراً در کانون توجه دولت قرار گرفته است. آدام توز: این پرسش از منظر ژئوپولیتیک نیز جذاب است و اگر بخواهیم نمونه ای بیاوریم که تعرفه های دولت ترامپ بیشترین اثر را در آن داشته اند، احتمالاً باید به اروپا اشاره کنیم. ریشه این موضوع به جهان بینی زیرساختی ترامپ بازمی گرد؛ جهان بینی ای که با واقع گرایی کلاسیک (Realism) تفاوت دارد. ترامپ به گونه ای به سیاست بین الملل می نگرد که شاید بتوان آن را مدل سفرهای گالیور نامید. در این تصویر، ایالات متحده همان غول خفته ای است که با رشته هایی از روابط استثماری، توسط مجموعه ای از کشورهای کوچک تر که هیچ یک هم سنگ قدرت آمریکا نیستند به زمین بسته شده است. به باور او، این کشورها دهه ها از رهبری لیبرال و احمقانه واشنگتن سوءاستفاده کرده اند؛ روایتی که ترامپ از دهه 1980 تاکنون بی وقفه تکرار می کند. در این چارچوب ذهنی، تمام قدرت های کوچک جهان همچون جبهه ای متحد عمل می کنند تا مازاد اقتصادی را از ایالات متحده بیرون بکشند. از نگاه ترامپ، بازگرداندن نظم جهانی کار چندان دشواری نیست: کافی است آمریکا بیدار شود ، غول خفته عضلاتش را به نمایش بگذارد و ظرف چند هفته شاید حتی چند روز یا چند ساعت تمام این کشورها دریابند که قدرت واقعی کجاست. در این سناریو، آن ها در صف خواهند ایستاد، با واشنگتن معامله خواهند کرد و جریان عظیمی از منابع که به باور ترامپ سال هاست به ناحق از آمریکا ربوده شده دوباره به سوی آن سرازیر خواهد شد. در مورد اروپا، شاید بتوان تا حدی از همان مدل گالیور ترامپ استفاده کرد: مجموعه ای از کشورهای کوچک و متوسط که به زعم او با سوءاستفاده سیستماتیک چه از طریق مازاد تجاری و چه در حوزه دفاعی سال ها از آمریکا بهره برداری کرده اند و می توان با اعمال فشار، آن ها را به خط کرد. اما این الگو در مورد قدرت هایی چون چین، روسیه، هند و برزیل چندان واقع بینانه نیست و کارایی ندارد. هند به ویژه نمونه ای جالب است. در دهلی نو، احتمالاً از اتهامات ترامپ مبنی بر خرید نفت از روسیه شگفت زده شده اند؛ چرا که در پشت پرده، همه می دانستند طراحی کلی تحریم های ضدروسیه در دوران بایدن با این هدف شکل گرفته بود که هند بتواند نفت روسیه را با تخفیف های سنگین خریداری کند. نارندرا مودی نیز نمی توانست چنان رفتار کند که گویی از واشنگتن هراسان شده و بی چون وچرا به صف آن ها پیوسته است؛ دهلی نو به نفت نیاز داشت. ایده، تعیین سقف قیمتی بود تا هند بتواند در عمل از روسیه امتیاز بگیرد. این همان طرح کلی بود و هندی ها نیز دقیقاً بر همان اساس عمل کردند. با این حال، به طرزی شگفت آور، به نظر می رسد که ناگهان کسی در دولت ترامپ تازه متوجه این سازوکار شده و واکنش نشان داده است؛ اتفاقی که حتی برای ناظران کارکشته هم عجیب جلوه می کند. از منظر دولت مودی، هند قرار بود به عنوان یک قطعه کلیدی در پازل راهبردی آمریکا علیه چین عمل کند؛ نقشی که بخشی از آن شامل انتقال تولید گوشی های هوشمند اپل به خاک هند می شد. برنامه اصلی این بود که دهلی نو به سکویی برای خروج اپل از چین تبدیل شود. اما اکنون، فشار فزاینده ای بر این شرکت وارد شده تا کل تولید خود را به ایالات متحده منتقل کند؛ حرکتی که با طرح اولیه همخوانی ندارد. سپس ترامپ وارد صحنه می شود و می گوید: در واقع، آنچه واقعاً نیاز دارم این است که بازار مواد غذایی هند را به روی صنایع کشاورزی آمریکا باز کنید. مودی هم در دل با طعنه می اندیشد: هر کاری که می خواهی با کشاورزان آمریکایی بکن. دونالد ترامپ در این حوزه ها چندان انسجام فکری ندارد و از ظرایف پیچیده سیاست درک عمیقی نشان نمی دهد. اما نارندرا مودی به خوبی می فهمد؛ او سیاستمداری حرفه ای و کارکشته در دل یک دموکراسی توده ای است و می داند که معیشت صدها میلیون هندی به کشاورزی خرده مالکی وابسته است. به همین دلیل، مودی با قاطعیت به ترامپ می گوید: من از کشاورزان هند در برابر سرمایه داری مهاجم کشاورزی آمریکا دفاع خواهم کرد. این موضع گیری که ترامپ ناخواسته زمینه اش را فراهم کرده به احتمال زیاد برای مودی یک دستاورد سیاسی قابل توجه در داخل کشور به همراه خواهد داشت. |