عباس عبدی، فعال رسانه ای اصلاح طلب، در روزنامه هم میهن در یادداشتی با عنوان در اهمیت پدافند رسانه ای به مناسبت هفدهم مرداد و نامگذاری این روز به نام خبرنگار به حرفه خطیر خبرنگاری در اوضاع جنگ تحمیلی 12 روزه گریز زده است. او در این زمینه نوشت: همکاران محترم سرویس اجتماعی روزنامه از بنده خواستند که به مناسبت روز خبرنگار درباره عملکرد خبرنگاران در جنگ 12 روزه یادداشتی بنویسم. باتوجه به عدم پیگیری جزیی کارهای همه همکاران، به این نتیجه رسیدم حسی را که از عملکرد کلی آنان دارم، بیان کنم. یکی از ناراحت کننده ترین وضعیت های این جنگ، اصطلاحاً کِلیر شدن فضای ایران به روی پرنده های متجاوز بود. درواقع در برابر آنان بدون دفاع شده بودیم. حالا بیایید همین وضعیت را برای رسانه در نظر بگیریم. هر گروه و مردمی که فاقد توان آفندی و پدافندی رسانه ای باشند، آسمان رسانه ای آنان نیز کلیر است و به نظر من بدی این وضعیت از جهاتی کمتر از بدی کلیر بودن آسمان نیست. شاید گفته شود که آسمان رسانه ای مردم کلیر نبود، صداوسیما و ده ها رسانه ریز و درشت حکومتی فعال بودند و نقش پدافندی و آفندی رسانه را ایفا می کردند. این استدلال مثل این است که رسانه های فرامرزی را هم مصداق دفاع و حضور رسانه ای برای همه مردم بدانیم. هنگامی که می گوییم آسمان رسانه ای ما کلیر بود، منظور برحسب ویژگی ها و نیازهای مخاطبان است. رسانه ها باید بتوانند در برابر تهاجم رسانه ای دیگران، از مخاطب خود دفاع کنند و چتر حمایتی خود را روی آنان بگسترانند. از این نظر رسانه ها، روزنامه نگاران و خبرنگاران برحسب اینکه کدام بخش از جامعه را تحت چتر حمایتی خود قرار می دهند، آسمان رسانه ای آنان را امن می کنند. اگر هواپیما می تواند موشک شلیک کند، رسانه نیز می تواند خبر، گزارش، تحلیل و عکس مخابره کند و هرکدام از اینها به تناسب سپر دفاعی و پدافندی یا اقدام آفندی، رسانه ای برای مخاطبان خود هستند و امنیت ذهن، روان و روحیه آنان را تأمین می کنند. جنگ بدون نظام رسانه ای، خبری و تحلیلی عقیم و بی سرانجام است. آنچه رکن مهم جنگ است، فقط سخت افزار نظامی و حتی نیروی مسلح نیست. در دنیای امروز خبررسانی لحظه ای و حفظ پشت جبهه اهمیت بسیاری دارد که بدون آن، خط مقدم جبهه نیز کارآیی نخواهد داشت. در جنگ های امروز نیروی نظامی پیش از حرکت به سوی جبهه باید نظام رسانه ای خود را نیز به خط کند و روایت خود را از حقیقت به تصویر بکشد. در این میان یک نکته مهم در وضعیت رسانه ای ایران در جنگ اخیر وجود دارد. اینکه بخشی از رسانه های رسمی با رویکرد روایت محوری و حتی روایت سازی وارد این میدان شدند. این رویکرد دو اشکال اساسی دارد. از یک سو، اثرات آن کوتاه مدت است و هنگامی که حقیقت آشکار شود، همه روایت های ساخته شده را می شورد و به دریا می برد. از سوی دیگر، بخش مهمی از جامعه و نخبگان از ابتدا نسبت به رسانه های روایت ساز و روایت محوری که پایشان در حقیقت استوار نیست، مسئله دارند و می دانند که شکاف بزرگی میان روایت آنان با واقعیت و حقیقت وجود دارد، لذا تن به روایت سازی آنان نمی دهند. بنابراین جای رسانه هایی که در محدوده های ایران توانسته باشند سیاست حقیقت محوری را پیش بگیرند و چتر پدافندی و آفندی را برای این دسته از مخاطبان فرهیخته خود فراهم کنند، خالی بود که خوشبختانه برخی از روزنامه ها و سایت های خبری توانستند این نقش را در حد مقدورات موجود، ایفا و خلأ ناشی از آن را پُر کنند. برخی از آنان هم در ایفای این نقش دچار مشکلاتی شدند. آن ها با اخبار و تحلیل های خود حداقلی از اطمینان خاطر و اعتماد را نزد مخاطبان خود ایجاد کردند. اگر ساختار سیاسی درک درستی از اثرگذاری این رسانه ها در شکل دادن پدافند و حتی آفند رسانه ای داشت، در سیاست های جاری خود قطعاً تجدیدنظر می کرد و بیش از این بر سیاست ورشکسته روایت محوری یا روایت سازی کوتاه بینانه اصرار نمی کرد. |