از زمان تقاضای دولت از مجلس با لایحه ای تحت عنوان مقابله با نشر خبر خلاف واقع در فضای مجازی تا لحظه استرداد و حتی پس از آن انتقادات تندی از مواضع فکری متفاوت متوجه پزشکیان بوده است. روزنامه اعتماد در یادداشتی به این موضوع پرداخت و نوشت: هفته گذشته طی یادداشتی از بی تجربگی نخبگان در انقلاب مشروطه نوشتم و از امتداد آن همه ندانم کاری وافراط وتفریط که همچنان ممکن است گریبان مان را بگیرد و فرصت های بزرگ را از دست مان بستاند.اگر مورخی همت کند و تاریخ تندی ها و درشتی ها و تعجیل ها را بنگارد کتاب بسیار مفصل و عبرت آموزی خواهد شد و شاید سال ها به کارمان بیاید. آن یادداشت در اوج انواع حملات به دولت و شخص آقای پزشکیان پیرامون لایحه مقابله با مطالب خلاف واقع، تلاش داشت ثابت کند که اگر در سیاست ورزی ها مسوولانه رفتار نکنیم هر آینه امکان عقبگرد های متوالی وجود دارد و تجربیات گران سنگ مان فقط حسرت و افسوس پدید خواهند آورد. گویا در آن روز ما باز هم در اوج یک فضای تند و هیجانی بودیم و هرکس مطابق روحیات خود در حال نقد لایحه ای بود که اساسا دولت تدوین نکرده، فقط مطابق قانون نقش واسطه را ایفا می کرد.انتقادهای محترمانه و از سر دلسوزی مغتنم بودند ولی هیچ کس نپرسید توهین و تحقیر و تمسخر و حتی تهدید چرا؟ استرداد این لایحه نشان داد که نیاز به نقد بود ولی به تندی و توهین و هجوم سراسیمه نه. بحث تبادل نظر لازم بود ولی جبهه گیری و رویا رویی مخالفان و موافقان نه . آیا اگر بدون عبور ازمرزهای انتقاد سازنده به مطلوب کنونی می رسیدیم روسفیدتر نبودیم؟ جالب اینکه برخی مازاد انتقادها را توجیه کردند و بدون نهی و انکار به نوعی سبب افتخار دانستند! اما اگر نیک نظر کنیم این هجوم های بی مرز عارضه ای دیرپاست و اگر درمان نشود رسیدن به جامعه ای توسعه یافته را با موانع مکرر روبه رو خواهد کرد. همه به یاد داریم که پس از پیروزی انقلاب چه سان قدر فضای کاملا باز، شناخته نشد و چنان بلبشویی فراهم کردند که خطر هرج ومرج جدی شد .اگر اقتدار و مقبولیت گسترده رهبری وقت نبود و مردم احساس خطر نمی کردند قطعا باید با یکپارچگی ایران خداحافظی می کردیم.پس از دوم خرداد هم با درجات کمتر بازهم قدر دستاورد بزرگ مردم برای آزادی بیان آنچنان که باید دانسته نشد. اطلاع دارم که شخص آقای خاتمی از تندروی ها راضی نبود و حتی در مقابل هجمه همه جانبه و بی وجه به آقای هاشمی رفسنجانی موضع گرفت و او را شناسنامه انقلاب دانست ولی متاسفانه کارگر نیفتاد.تندروی از این سو، برخورد شدید از آن سو را پدید آورد و درنهایت فرصت تثبیت آزادی های مدنی به دستاوردهای محکم و غیرقابل بازگشت نینجامید. کاش یکی از این مقاطع برایمان عبرت شود و در نهاد ذهن ها و فکرها جای بگیرد که هر روز نمی شود انقلاب کرد، بر سر هر مساله کوچک یا بزرگی نباید همه چیز را زیر سوال برد، هر اشتباه وخطایی دلیل ساقط شدن افراد ازهستی نیست، خط کشی وجود ندارد که به وسیله آن همه تفاوت ها را سرشکن کرد، دولت آقای پزشکیان برای دعوا با نظام نیامده است و اساسا دعواها چندان نتیجه مثبت ندارند، شرایط کشور واقعا خطیر است و اولویت اساسی در حال حاضر رسیدن به امنیت پایدار است، ما ناچار به انسجام داخلی هستیم و این انسجام نیازمند تعامل گسترده و مسوولانه از سوی حاکمیت و جامعه است. فشار و تعجیل برای رسیدن به مطلوب ها گاهی نتیجه عکس می دهد و همه باید به شدت از تفرقه افکنی خواسته و ناخواسته حذر کنیم، حداکثری کردن مطالبات و روش ها و تحمیل التهاب به جامعه خطرهای روشن و بنیادین دارد و چه بسا مطالبات حداقلی را از دسترس خارج کند.تندتر نوشتن و گزنده گفتن هنر نیست و امکان شنیده شدن را بیشتر نمی کند، فضای هیجانی فقط برای دفاع از کشور توجیه دارد چرا که اساسش کاملا عقلانی است. روشن است که مواجهه مسوولانه با یک دولت تعامل گرا که با انواع بحران ها دست و پنجه نرم می کند یک وظیفه اخلاقی و میهنی است .مهم تر آنکه اگر بتوانیم از طریق انتقادهای سازنده و محترمانه از عیب ها و نقص ها وانحراف ها جلوگیری کنیم و به وادی بلواسازی نیفتیم همه برده اند و کسی شکست نمی خورد.گره هایی که با انگشت باز می شوند وقتی با دندان باز شوند زخم می زنند. اگر به جای به وجود آوردن انواع جبهه های درونی تعامل را جایگزین کنیم گام بلندی در توسعه برداشته ایم.سال های زیادی است که احساس شکست ها و پیروزی ها استحکام واقعی و ریشه ای در جامعه را با آسیب روبه رو کرده است .فقط بیگانه پرستان و ایران ستیزان و نامردمان محکوم به شکستند، بقیه درهرمقطعی باید احساس موفقیت و موثربودن کنند .روسفیدی این ماجرا برای دولت ماند که گوش شنوا داشت و شجاعت پذیرش نقدها را نشان داد و برای مخالفانی که مرزهای ادب و احترام و اخلاق را نگاه داشتند. نویسنده: جعفر گلابی |