در جهانی که علم گاه خشک، پیچیده و دور از دسترس به نظر می رسد، کیپ تورن شخصیتی است که نشان داد می توان عشق به فیزیک نظری را با شوق به روایت های تخیلی درآمیخت، بی آنکه به "دقت علمی" خیانت شود. به گزارش عصر ایران، او نه فقط یکی از مهم ترین نظریه پردازان فضا-زمان و گرانش در قرن بیستم و بیست ویکم است، بلکه در میان عموم مردم نیز به واسطه فیلم Interstellar چهره ای آشناست. اما داستان تورن، بسیار فراتر از سینماست. کیپ استیون تورن در سال 1940 در آمریکا به دنیا آمد و از همان جوانی، شیفته فضا، گرانش، و نظریه نسبیت عام شد. او زیر نظر جان ویلر، یکی از مهم ترین فیزیکدانان نظری قرن بیستم، تحصیل کرد؛ همان کسی که اصطلاح "سیاه چاله" را وارد واژگان علمی کرد. تورن بخش اعظم زندگی دانشگاهی اش را در مؤسسه فناوری کالیفرنیا (کلتک) گذراند و به سرعت به یکی از برجسته ترین متخصصان نسبیت عام، سیاه چاله ها و امواج گرانشی بدل شد. او همواره به ایده ای کلیدی وفادار ماند: نظریه باید زیبا و قابل اثبات باشد، اما خیال هم باید پابه پای علم حرکت کند. رؤیای علمی: آشکارسازی امواج گرانشی تا دهه ها، امواج گرانشی، موج هایی در بافت فضا-زمان که اینشتین وجودشان را پیش بینی کرده بو، تنها در معادلات حضور داشتند. هیچ کس تا آن زمان موفق به آشکارسازی مستقیم آن ها نشده بود. کیپ تورن یکی از بنیان گذاران و حامیان اصلی پروژهٔ LIGO بود؛ رصدخانه ای عظیم و پیچیده که طراحی شد تا این امواج را شکار و آشکار کند. او برای سال ها با دانشمندان، مهندسان و دولت ها جنگید تا این پروژه از زمین بلند شود. در سال 2015، بالاخره رؤیا به واقعیت بدل شد: LIGO برای اولین بار در تاریخ، موجی گرانشی را ثبت کرد، ناشی از برخورد دو سیاه چاله در فاصله ای به اندازه میلیاردها سال نوری. این دستاورد علمی، نه فقط اثباتی بر یکی از پیش بینی های اینشتین بود، بلکه دری تازه به درک کیهان گشود. در سال 2017، کیپ تورن به همراه راینر ویس و بری بریش، به دلیل مشارکت تعیین کننده در پروژه LIGO و کشف امواج گرانشی ، برنده جایزه نوبل فیزیک شد. Interstellar: هنگامی که فیزیک در دل سینما می تابد در میانه مسیر علمی اش، کیپ تورن به رؤیای دیگری هم رسید: روایت علم از طریق داستان. وقتی کریستوفر نولان تصمیم گرفت فیلمی درباره سیاه چاله ها و سفر در فضا بسازد، به تورن مراجعه کرد. تورن صرفا مشاور علمی فیلم نبود، بلکه در ساختار تخیل علمی آن نیز شریک شد. او از همان ابتدا شرط گذاشت که هیچ کدام از اتفاقات فیلم نباید خلاف قوانین فیزیک باشد و نولان هم شرطش را پذیرفت. مثلا نولان برای سفینه ناسا که قرار بود سیاره ای قابل سکونت برای بشر کشف کند، سرعتی فراتر از سرعت نور در نظر گرفته بود چراکه آن سفینه باید از کهکشان راه شیری خارج می شد بلکه سیاره مورد نظر را پیدا کند. ولی کیپ تورن حرکت سفینه با سرعت نور و یا سرعتی فراتر از سرعت نور را غیرعلمی دانست و حدود دو هفته با کریستوفر نولان بحث کرد تا او را از چنین ایده ای منصرف کند. در عوض، تورن پیشنهاد کرد که خروج از کهکشان راه شیری و حرکت به سمت آن سیاره، از طریق کرم چاله ای باشد که در نزدیکی سیاره زحل ظاهر شده. کرم چاله، مفهومی است که آلبرت اینشتین آن را مطرح کرده و نظرا مورد تایید فیزیکدانان و کیهان شناسان است؛ اگرچه عملا مصداقی از آن پیدا نشده است. به هر حال میان بر زدن در کیهان از طریق کرم چاله، خلاف اصول علم فیزیک نبود و چنین چیزی را نظرا می توان محتمل دانست. بنابراین نولان نهایتا تسلیم کیپ تورن شد و ایده "کرم چاله نزدیک زحل" را پذیرفت؛ کرم چاله ای که همانند پل یا میان بری بود که فضانوردان را از یک کهکشان به کهکشان دیگر هدایت می کرد. در غیاب آن کرم چاله، فقط خارج شدن از کهکشان راه شیری به قدری طولانی مدت می شد که فضانوردان فیلم نولان حتی اگر سیاره ای قابل سکونت هم پیدا می کردند، نمی توانستند بشر را از کره زمین که در حال زوال بود، نجات دهند. سیاه چاله گانگانچوا در فیلم میان ستاره ای نیز از موارد علمی جالب توجه این فیلم است. تورن برای طراحی ظاهر این سیاه چاله ، مدلی ریاضی نوشت که تا آن زمان در علم نیز استفاده نشده بود. حاصل آن تصویر درخشانِ Gargantua بود؛ حلقه ای نورانی در دل تاریکی، که بعدها با تصویر واقعی سیاه چاله در پروژه Event Horizon Telescope شباهت شگفت انگیزی یافت. او همچنین نویسنده کتاب The Science of Interstellar شد، که در آن به زبان ساده، مفاهیم پیچیده ی فیزیکی فیلم میان ستاره ای را برای عموم توضیح داد. علم، خیال، و مرزهای مشترک کیپ تورن به عنوان فیزیکدان، هم به دنبال پاسخ های قطعی بود، هم مجذوب پرسش های بی انتها. او هم به دقت عددی باور دارد، هم به رویابافی؛ چراکه ایمان دارد علم بدون خیال، ناقص است. تورن در یادداشتی نوشته است: من در دنیایی زندگی می کنم که در آن، واقعیت های علمی و ساختارهای ذهنی، باید با هم گفت وگو کنند. بدون این گفت وگو، هیچ کدام به مقصد نمی رسند. نتیجه: فیزیک، به زبان انسان کیپ تورن نه تنها به ما کمک کرد تا فضا را بهتر بفهمیم، بلکه نشان داد که می توان علم را با زبان تصویر، با ادبیات و سینما، و با ایمان به کنجکاوی انسان پیوند زد. او از معدود دانشمندانی است که به جای دور کردن مردم از علم فیزیک، این علم را به خانه انسان ها آورد؛ در قالب قصه، تخیل، و حقیقت. بسیاری از تماشاگران فیلم میان ستاره ای، به ناچار کمی درباره فیزیک مطالعه کرده اند تا درک بهتری از این فیلم جذاب پیدا کنند؛ فیلمی که از حیث "دقت علمی" در تاریخ سینما سرآمد است. باری، در دنیایی که پر از صداهای شتاب زده است، کیپ تورن یکی از همان صداهای آرامی بود که وقتی حرف می زد، فضا-زمان به حرفش گوش می داد! |