فرارو- مهدی احمدی؛ نخستین کلنگ لوله کشی آب در دل تهران در سی ام تیر 1326 به زمین زده شد؛ زمانی که چشمان تهران تشنه جرعه ای آسایش بود. بدین صورت که نقشه کشانِ پایتخت هم زمان با طراحی مسیر لوله ها، مرزهای تهران را هم ترسیم می کردند؛ گویی آب بود که شهر را تعریف می کرد نه دیوار یا خیابان. سه سال بعد یعنی در 1329، لوله کشی آب برای شهری که جمعیتی در حدود 900 هزار نفر داشت، به طور رسمی آغاز شد. به گزارش فرارو، در سال 1332 پروژه لوله کشی آب تهران رسماً وارد مرحله اجرای عملیات لوله گذاری شد. در آن دوره تنها شمار اندکی از محله ها به صورت مستقیم و خانه به خانه به شبکه تازه تأسیس آب شهری متصل شدند. در مقابل بیشتر مناطق شهر با نصب ایستگاه های آب موسوم به فشاری به این شبکه دسترسی پیدا می کردند. در شهریور همان سال روزنامه اطلاعات اطلاعیه ای از سوی سازمان لوله کشی تهران منتشر کرد. در این اطلاعیه ضمن تشریح روند تأمین آب تصفیه شده و انتقال آن از طریق لوله گذاری به مناطق مختلف پایتخت از شهروندان و نهادهای حقیقی و حقوقی خواسته شده بود تا از ارائه درخواست برای نصب فشاری در محله های خود خودداری کنند. دولت در سال 1339 با یک شرکت آمریکایی به نام بیلنر واکیوم کنکرت قرارداد بست تا کارخانه ای برای تولید لوله ها بسازد. کارخانه در نهم آذر 1340 گشایش یافت و کم کم صدای پیچ مهره ها جای زمزمه قنات ها را گرفت. آب پایتخت از رودهای کرج و جاجرود می آمد و چاه ها و قنات های کهنسالی که هنوز نفس می کشیدند. از 1340 به بعد این شبکه آبی به بیشتر مناطق تهران رسید و سنت دیرین پخش آب از قنات ها آرام آرام به تاریخ سپرده شد. در این تصویر گروهی از زنان تهرانی با چادرهای گلدار و سطل هایی در دست کنار یک تانکر یا محل توزیع آب ایستاده اند. تصویر به وضوح نمایی از زندگی روزمره زنان تهرانی در دهه 40 شمسی را به تصویر می کشد؛ جایی که زنان با سطل در دست در صف خرید آب ایستاده اند. این تصویر نه فقط سندی از بحران کم آبی در زمانی است که تهران تازه لوله کشی شده بود بلکه بازتابی از شیوه تأمین آب شهری در محلاتی است که هنوز از آب لوله کشی بی بهره بودند. و اما فشاری ها چه بودند؟ در گذرها، کنار میدان ها، ستون هایی فلزی جا خوش کرده بودند؛ کوتاه قامت اما مهم. به آن ها می گفتند فشاری آب یا ساده تر: فشاری. ستون هایی آهنی با دکمه هایی برنجی که باید با فشار دست آب از شیارشان بیرون می زد. بچه ها در تابستان های داغ، دورشان جمع می شدند، نوبت می گرفتند و با فشار دست صدای آب جاری می شد. در محله هایی که هنوز فشاری هم نداشتند کامیون های آب فروش می آمدند؛ بشکه ای پر از آب خنک سطلی دو ریال. مثلاً در خیابان هایی چون آریانا یا مالک اشتر، صدای راننده و بوی آب با غروب تابستان قاطی می شد. |