11 آذر سال گذشته خبر قتل مرد 53 ساله ای به بازپرس موسی رضازاده اعلام شد. با اعلام این خبر مأموران تیم جنایی راهی محل حادثه در خیابان سپهبد قرنی شدند.

به گزارش ایران، تحقیقات میدانی از محل حادثه نشان داد مقتول که مردی ثروتمند و کارخانه دار بوده است شب حادثه از دفترش در حوالی خیابان کریمخان خارج شده تا سوار بر خودروی هیوندای خود راهی خانه شود. اما متوجه پنچری لاستیک خودرواش شده و زمانی که در حال تعویض لاستیک خودرواش بوده ناگهان مرد جوانی به او نزدیک شده و با ضربات چاقو او را مجروح و از محل فرار کرده است.

مرد مجروح به سختی خود را به یک کافه در همان نزدیکی رسانده و درخواست کمک کرد اما وقتی او را به بیمارستان رساندند جان باخت. این در حالی بود که کارکنان کافه اظهار کردند مرد میانسال قبل از مرگ نام سه نفر را به زبان آورده است.

به دنبال اظهارات کارکنان کافه، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی وارد عمل شده و در تحقیق از خانواده مقتول دریافتند وی با سه مردی که نامشان را بر زبان آورده اختلاف داشته است. در ادامه مشخص شد امیر و ایمان دو برادر هستند و کوروش داماد آن ها و وکیل پایه یک دادگستری است که بر سر یک ملک با مقتول اختلاف داشته اند.

بدین ترتیب هر سه مرد برای تحقیق و بازجویی به اداره آگاهی منتقل اما مدعی شدند در زمان جنایت در محل دیگری حضور داشته اند. بررسی های پلیسی هم اظهارات آن ها را تأیید می کرد اما این احتمال مطرح بود که سه مرد، فردی را برای این ماجرا اجیر کرده باشند.

در ادامه بررسی ها، کارآگاهان دریافتند مدتی قبل مردی به نام بهزاد که از اراذل پایتخت بوده به خاطر ضرب و شتم کوروش - وکیل دادگستری- دستگیر شده اما کوروش به او رضایت داده است. همین موضوع باعث شد مأموران به سراغ بهزاد بروند. وی در بازجویی ها به قتل مرد کارخانه دار به دستور کوروش اعتراف کرد. بدین ترتیب بهزاد، کوروش و یکی از برادرزن هایش بازداشت شدند و تحقیقات ادامه دارد.

بهزاد متهم به قتل درباره جنایتی که مرتکب شده گفت: من استخدام شده بودم تا مرد کارخانه دار را گوش مالی بدهم اما ضربه ای که زدم کاری بود و او را به کام مرگ کشاند.

چه کسی تو را برای قتل استخدام کرد؟ حدود یک هفته از قتل، کوروش مرا برای این کار استخدام کرد. تا جایی که می دانم اختلافشان بر سر یک ملک موروثی بود. مقتول در کار ساخت و ساز بود و در زمینی که متعلق به دو برادر و خواهرشان بود ساختمان سازی کرده بود اما به اختلاف مالی خورده بودند.

تو چطور وارد این ماجرا شدی؟ یکی از دوستان مقتول مرا به او معرفی کرد و در ازای 10 میلیون تومان مرا استخدام کرد تا کوروش را کتک بزنم و زهر چشم بگیرم. من هم قبول کردم و او را کتک زدم. اما دستگیر شدم. وقتی کوروش فهمید از سوی مقتول اجیر شده ام به من گفت هم رضایت می دهم هم دو برابر پولی که بهت داده اند را به تو می دهم تا بروی و مرد کارخانه دار را گوش مالی بدهی من هم قبول کردم.

از شب حادثه بگو؟ شب حادثه از چند ساعت قبل به کمین نشستم و برای اینکه بتوانم نقشه ام را اجرا کنم، لاستیک خودرواش را پنچر کردم. زمانی که مقتول آمد و درگیر لاستیک خودرواش شد به او حمله کرده و با چاقو او را زدم. بعد سوار بر موتورسیکلتم شده و فرار کردم.