شرایط سخت ایران از نظر اقتصادی مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته است، در این راستا علیرضا سلطانی، تحلیلگر مسائل بین الملل در سرمقاله دنیای اقتصاد نوشت: هرچند هنوز آثار و نشانه های خود را در شاخص های اصلی اقتصاد به جز بازار سرمایه نشان نداده، اما این به معنای آرامش اقتصاد و به عبارت برخی از فعالان سیاسی واکسینه شدن اقتصاد ایران به چالش های سیاسی و ژئوپلیتیک نیست، بلکه باید از شرایط و آرامش ظاهری به عنوان آرامش قبل از توفان یاد کرد. از منظر اقتصاد رفتاری، اقتصاد، بازار های اقتصادی و فعالان اقتصادی عموما، موجوداتی هوشمند، آینده نگر و عاقلی هستند و رفتار خود را به تناسب شرایط، عاقلانه و دوراندیشانه تنظیم می کنند. این واکنش با توجه به سطح توسعه ای جامعه و با لحاظ چارچوب ها، قواعد و رشد ساختاری اقتصاد و چشم انداز سیاسی، متفاوت است. در جوامعی که ساختارهای سیاسی و اقتصادی قانونمند، شفاف، پاسخ گو و مسوولانه است، به طور طبیعی رفتارهای هیجانی، سودجویانه و زیان آور برای اقتصاد ملی کمتر است و بالعکس. اقتصاد، بازار، فعالان و بنگاه های اقتصادی ایران در شرایط کنونی بعد از جنگ دچار هنگی، ایستایی فکر و بی تصمیمی شده اند. علت خاص این رفتار نیز چیزی جز بالابودن شدت ابهام در شرایط حال و آینده کشور به دلیل شرایط آتش بس و بی اطمینانی نسبت به آغاز دوباره جنگ در هر لحظه و پایداری آتش بس است. آتش بس میان ایران و اسراییل از منظر ژئوپلیتیک به دلیل عدم توافق بر سر بازه زمانی آن و نبود زمینه ای برای مذاکره و رسیدن به توافق بر سر ترک مخاصمه، آتش بسی بسیار شکننده و سست ارزیابی می شود. سابقه شدت تخاصم میان دوطرف و عزم طرفین به نابودی طرف مقابل که نشان شدت تخاصم دارد و حضور ضعیف و غیرقابل اعتماد کشورهای واسط و میانجی به خصوص آمریکا که خود یکی از طرفین جنگ محسوب می شود و سابقه ای نامطمئن برای طرف مقابل آن هم در وضعیت منتهی به آغاز جنگ در قالب انجام مذاکره دارد، عملا وضعیت آتش بس را در ابهامی بزرگ قرار داده است. درعین حال وضعیت مذاکره میان طرفین نیز در ابهامی بزرگ قرار دارد. از یک سو طرف اصلی حمله و جنگ یعنی اسراییل به دلیل عدم به رسمیت شناخته شدن از طرف ایران، اصولا طرف مذاکره نخواهد بود و از سوی دیگر طرف مذاکره یعنی آمریکا، چه در قالب برجام و چه در زمان مذاکره قبل از جنگ اخیر، سابقه قابل اعتماد و مطمئنی را برای ایران ایجاد نکرده و اصولا با رفتاری های خود اساس و اصالت دیپلماسی و مذاکره را زیر سوال برده است. با وجود این هرچند به نظر می رسد امر مذاکره بین ایران و آمریکا در آینده بیش از هر امر دیگری به خصوص جنگ، دوباره پیگیری خواهد شد، اما این به معنای تضمین برای همراهی اسراییل با مذاکره و توافق احتمالی نیست. این شرایط به طور کلی برای اقتصاد و بازار ایران ناشناخته و پراز ابهام است تا بتواند تصمیم هیجانی و آنی بگیرد. لذا به نظر می رسد با گذشت زمان در بازه کوتاه مدت و کاهش گردوغبار سیاسی و ایجاد یک شفافیت ژئوپلیتیک، بازار از هنگی و بی تصمیمی خارج شود. به طور مشخص با توجه به مجموع شرایط و عناصر آشکار و پنهان سیاسی و اقتصادی، برای اقتصاد ایران می توان 4سناریو در بازه زمانی میان مدت و به طور خاص پایان سال در نظر گرفت. این سناریوها به بدترین، بدتر، بد و خوب قابل تقسیم است: سناریوی بدترین مستلزم آغاز دوباره جنگی بی پایان و تبدیل شدن آن به وضعیتی فرسایشی و گسترش آن به سطح منطقه ای و فراهم شدن حضور فعال کشورهای دیگر به خصوص آمریکا و متحدان ناتویی آن و حتی کشورهای متحد آمریکا در منطقه است. در این سناریو با توجه به امکان هدف قرار گرفتن زیرساخت های اقتصادی ایران به خصوص تاسیسات انرژی، ارتباطی و همچنین حوزه های مدنی و خدماتی، بدون تردید اقتصاد ایران در بدترین شرایط قرار خواهد گرفت و زمین گیر خواهد شد. سناریوی بدتر، ادامه شرایط کنونی یعنی آتش بس نانوشته و نامطمئن با درجه ای پایین از نقض آتش بس از سوی طرفین و تداوم بی اعتمادی امنیتی در سطح جامعه است. آثار این سناریو اگرچه از سناریوی جنگ تمام عیار کمتر است، اما هزینه های اقتصادی بالایی به همراه خواهد داشت. در این سناریو اگرچه جنگی نظامی نیست یا بسیار کمرنگ است، اما جنگ اقتصادی تمام عیاری میان ایران و آمریکا و اروپا در میدان تحریم های اقتصادی با فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم های شورای امنیت از یک طرف و جنگ اقتصادی داخلی از طرف دیگر میان دولت، مردم و فعالان اقتصادی در جریان خواهد بود. گسترش تحریم ها از یک سو و تشدید چالش های اقتصادی داخلی از سوی دیگر، شرایط اقتصادی کشور را با بحران مواجه خواهد کرد. علاوه بر کاهش درآمدهای خارجی دولت در نتیجه تورم، کسری بودجه دولت در سال جاری در نتیجه افزایش هزینه های مربوط به تقویت بنیه آفندی و پدافندی کشور با درس های گرفته شده از جنگ 12روزه اخیر، هزینه های مربوط به بازسازی مرمت ساختمان ها و اماکن غیرنظامی و مسکونی و هزینه های مرتبط با مدیریت بازار به خصوص بازار کالاهای اساسی و نیازهای روزمره مردم، به شدت افزایش خواهد یافت و به دو برابر خواهد رسید. در این بین دولت علاوه بر جابه جایی هزینه ها به خصوص از اولویت خارج ساختن طرح های عمرانی، ناچار به خلق پول برای عبور از شرایط اضطراری و مدیریت وضعیت جنگی خواهد شد و این شرایط زمینه ساز رشد شدید نقدینگی و در نتیجه افزایش تورم خواهد شد. ارائه لایحه اصلاح بودجه با رویکرد شرایط جنگی نیز دور از انتظار نخواهد بود. سناریوی بد نیز بازگشت شرایط سیاسی و اقتصادی به دوران قبل از جنگ 12روزه است. تحقق این سناریو نیز وابسته به آغاز مذاکره ایران و آمریکا و رسیدن به یک توافق صرفا هسته ای است. بدی این سناریو نیز با لحاظ شرایط سخت 2سناریوی قبل و بد بودن واقعی شرایط اقتصادی ایران در طول یک دهه گذشته در نتیجه اعمال تحریم های اقتصادی است. مذاکره ایران و آمریکا و رسیدن به یک توافق هسته ای برای یک بازه زمانی 2 تا 3ساله با درجه ای از کاهش تحریم ها و نه رفع کامل تحریم ها، اقتصاد ایران را در وضعیت نه جنگ و نه صلح و به صورت ناپایدار قرار می دهد. تداوم این شرایط به فرض تاب آوری اقتصاد داخلی به رفتار طرفین در موضوع هسته ای و حوزه نظامی وابسته است. سناریوی خوب نیز منوط به رفع چالش های سیاسی میان ایران و آمریکا در قالب مذاکرات اساسی و بنیادین و رسیدن به یک توافق صلح پایدار است. این سناریو که در میان مدت با توجه به شرایط سیاسی داخلی، منطقه ای و بین المللی غیرمحتمل نیست، می تواند با رفع کلی تحریم های اقتصادی، اقتصاد ایران را در مسیر رونق و پایداری اقتصادی قرار دهد. عقلانیت سیاسی حکم می کند نظام حکمرانی علاوه بر تدابیر لازم برای تقویت توان آفندی و پدافندی کشور، عبور از جنگ اقتصادی و رفع کامل تحریم های اقتصادی را در دستور کار قرار دهد. ضمن اینکه تقویت توان آفندی و پدافندی کشور نیز در گرو تقویت قدرت اقتصادی است. بدون قدرت اقتصادی نظام آفندی و پدافندی به لحاظ زیرساخت های اجتماعی، اقتصادی، نظامی و امنیتی تقویت نخواهد شد. در ارزیابی نهایی، به نظر می رسد از بین چهار سناریوی بیان شده، سناریوی دوم با لحاظ همه شواهد و قرائن کنونی، امکان ظهور و بروز بیشتری دارد؛ هرچند بروز سه سناریوی دیگر نیز احتمال دارد. |