حمیدنجف؛ بازار مسکن ایران در سال های اخیر با نوسانات پی در پی و جهش های قیمتی، از یک بستر مصرفی به یک میدان سفته بازی تمام عیار بدل شده بود. تقاضای واقعی، زیر بار قیمت های کاذب خرد شد و رکودی عمیق، جای رونق ساختگی را گرفت. اما آنچه اکنون در میانه تیر 1404 و در دوره پساجنگ 12روزه ایران و اسراییل در این بازار شاهدیم، نه صرفاً ادامه رکود، بلکه آغاز یک "تغییر پارادایم" است. پیش از درگیری نظامی، بازار مسکن به دلیل رشد نجومی قیمت ها و کاهش شدید توان خرید مردم، دچار سکته عمیق معاملاتی شده بود. خریدار زیادی وجود نداشت، فروشنده به قیمت های قدیم دل خوش بود، و دلالان، با روایت سازی رسانه ای سعی در گرم نگه داشتن تنور یخ زده بازار داشتند. حال، با گذشت حدود سه هفته از پایان جنگ و در شرایط آتش بس شکننده، بازار وارد مرحله ای جدید شده، افت قیمت ها در برخی مناطق تا بیش از 30 درصد. این سقوط آزاد، نه تنها ناشی از جو روانی پساجنگ است، بلکه نشان دهنده تخلیه تدریجی حباب قیمتی انباشته شده طی سال های اخیر است. هم زمان با رکود خرید و فروش، بازار اجاره نیز متأثر از تغییرات جمعیتی و به ویژه بازگشت موج دار مهاجران افغانستانی از تهران و شهرهای بزرگ با تحولی کم سابقه روبه رو شده است. افزایش ناگهانی عرضه در بخش اجاره ، به ثبات و حتی کاهش نسبی نرخ ها در برخی مناطق انجامیده است. از آن سو، کاهش قدرت اقتصادی مستأجران نیز فشار مضاعفی بر مالکان وارد کرده و عملاً چانه زنی به نفع مستأجر در حال تقویت است. در فضای کنونی، دلالان و واسطه گران سنتی دیگر قدرت گذشته را در کنترل جو روانی بازار ندارند. تلاش های آن ها برای داغ کردن بازار از طریق کانال های مجازی، خبرسازی های هدفمند یا تحلیل های جهت دار، در برابر واقعیت بازار و بی اعتمادی عمومی به این نوع روایت ها رنگ باخته است. مردم دیگر نه با وعده ی رشد قیمت، که با واقعیت دخل وخرج زندگی شان تصمیم می گیرند. بازار مسکن در بزنگاهی تاریخی ایستاده است. ریزش قیمت ها می تواند منجر به تعادل نسبی و بازگشت عدالت در دسترسی به سرپناه شود، اما اگر دولت و سیاست گذاران همچنان منفعل یا غیرهدفمند عمل کنند، این فرصت به بحرانی جدید بدل خواهد شد. دولت باید مالیات واقعی بر خانه های خالی را فعال و شفاف اجرا کند. تسهیلات ساخت مسکن مصرفی با اولویت اقشار کم درآمد را تقویت کند. از سیاست های تورم ساز برای تحریک مصنوعی بازار فاصله بگیرد. با کنترل سوداگری زمین و مقابله با انباشت انبارشده مسکن در دست سرمایه داران بزرگ، مسیر بازار را به سوی تعادل هدایت کند. نشانه های کوچ سرمایه های سوداگرانه از بازار مسکن به سمت بازارهای دیگر (نظیر طلا، دلار، رمزارز و حتی بازارهای خارجی) به روشنی قابل مشاهده است. وقتی مسکن دیگر سود فوری ندهد، دلالان نیز عطایش را به لقایش می بخشند. این کوچ، در بلندمدت می تواند به سالم سازی فضای سرمایه گذاری در حوزه مسکن بینجامد، اگر سیاست گذاران با هوشمندی عمل کنند. اگرچه دلالان همچنان سعی دارند با نفس مصنوعی رسانه ای، بازار را گرم نگه دارند، اما واقعیت این است که نه قدرت خرید مردم بازگشته، نه تقاضای مصرفی توان جهش دارد، و نه دیگر جامعه نسبت به شوک های کاذب واکنش مثبت نشان می دهد. بازار در مسیر بازگشت به واقعیت است؛ مسیری که می تواند به نفع مردم تمام شود، اگر نظام تصمیم گیری از این دوره بلاتکلیف، برای طراحی یک اصلاح ساختاری استفاده کند. خانه، باید خانه شود؛ نه کالای احتکار و سفته بازی. |