روزنامه اعتماد در یادداشتی با عنوان بازار در برزخ به تلاطم این روزهای بازار ارز پرداخته است. این روزنامه در این زمینه نوشت: در بهمن و اسفند 1403، بازار ارز ایران بار دیگر دستخوش جهشی بزرگ شد. این جهش، نه حاصل تحولی اقتصادی یا مالی، بلکه نتیجه انباشت بی اعتمادی سیاسی و فقدان افق دیپلماتیک بود. در آن مقطع، هیچ نشانه ای از بازگشت ایران و امریکا به مسیر مذاکره وجود نداشت. فشارهای خارجی ادامه داشت، فضای داخلی پرتنش بود و بازار در غیاب سیگنال مثبت، به غریزی ترین شکل ممکن واکنش نشان داد: با خرید ارز. قیمت دلار در بازار آزاد به سرعت بالا رفت و پس از آن در مقاطعی حتی تا مرز 105 هزار تومان هم رسید. در چنین شرایطی، نه آمارهای رسمی و نه سیاست های بانک مرکزی، توان اثرگذاری بر ذهنیت بازار را نداشتند. اما با آغاز سال 1404، نشانه هایی تازه از تحرکات دیپلماتیک به چشم خورد. وقتی اعلام شد که مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و امریکا با میانجیگری عمان از سر گرفته می شود، ناگهان فضای عمومی تغییر کرد. هنوز هیچ توافقی صورت نگرفته بود، اما صرف شنیدن خبر آغاز گفت وگو، به بازار این پیام را داد که احتمال حل وفصل وجود دارد. واکنش بازار سریع و شدید بود: قیمت دلار ظرف چند هفته از مرزهای بالای 100 هزار تومان عقب نشست و به کانال 80 هزار تومان بازگشت. این افت، تنها حاصل داده های سیاسی نبود، بلکه حاصل واکنش روانی بازاری بود که به آینده امیدوار شده بود. در این میان، اما فضای انتظار و بی تصمیمی همچنان غالب بود. فعالان بازار با احتیاط پیش می رفتند. هر لحظه ممکن بود خبری از شکست مذاکرات برسد و نرخ ها را دوباره به مدار صعود بازگرداند. نوسانات مقطعی نیز همین تردید را نشان می داد. اما رخدادی که در 23 خرداد 1404 رخ داد، همه پیش بینی ها را مختل کرد: حمله گسترده اسراییل به زیرساخت های نظامی و هسته ای ایران و پاسخ سریع و سنگین ایران. جنگی تمام عیار میان دو دشمن قدیمی، در مقیاسی که کم سابقه بود. انتظار عمومی این بود که با آغاز این جنگ، نرخ ارز بلافاصله و با شدت بالا برود. اما برخلاف انتظار، بازار تقریبا بی واکنش ماند. نرخ نه تنها جهش نیافت، بلکه در روزهای نخست جنگ تقریبا در همان محدوده پیشین باقی ماند. این واکنش غیرمنتظره، صرفا ناشی از دلایل اقتصادی نبود، بلکه پدیده ای رفتاری و امنیتی در پس آن قرار داشت. شوک جنگ، آنچنان سریع و غافلگیرکننده بود که بازار را به جای برانگیختن، درجا منجمد کرد. در ادبیات اقتصاد رفتاری، این پدیده را اثر فریزکننده شوک می نامند. یعنی زمانی که یک رویداد چنان شدید و پیش بینی ناپذیر رخ می دهد که کنشگران به جای واکنش فوری، دچار سکون موقت می شوند. در این وضعیت، به جای خرید و فروش، تردید و نظاره جایگزین می شود. هیچ کس نمی داند چه اتفاقی در راه است، پس ترجیح می دهد هیچ کاری نکند. در مورد ایران، این اثر فریزکننده با چند عامل دیگر نیز تقویت شد؛ نخست، گستردگی و شدت حملات اولیه اسراییل و پاسخ سریع ایران که فضای امنیتی شدیدی در کشور ایجاد کرد و عملا بخشی از بازارها را از فعالیت بازداشت. دوم، اختلال عمدی یا ناخواسته در اینترنت که بازار غیررسمی ارز را که شدیدا به شبکه های اجتماعی وابسته است، فلج کرد. سوم، حملات سایبری به بانک ها و برخی صرافی های رمزارزی که موجب شد نه تنها امکان خرید و انتقال ارز کاهش یابد، بلکه ترس از آسیب پذیری دارایی ها نیز افزایش پیدا کند. حتی خریداران تتر که در ماه های اخیر نقش مهمی در افزایش تقاضای ارز ایفا کرده بودند، با تردید مواجه شدند. بسیاری نگران بودند که حتی دارایی دیجیتال آن ها هم در صرافی ها در معرض هک باشد. در چنین شرایطی، بازار عملا در وضعیت سکون قرار گرفت. افراد، چه خرد و چه کلان ترجیح دادند هیچ تصمیمی نگیرند. ترس از تصمیم اشتباه، قوی تر از ترس از افزایش قیمت شد. فریز رفتاری به شکلی همه جانبه در بازار گسترش یافت. اما نکته مهمی در این میان وجود دارد که نباید از آن غافل شد؛ این رخداد، هرچند در لحظه اول بازار را آرام کرد، اما نباید سیاستگذار را مغرور کند. بازار مانند هر بازی جمعی دیگر، یاد می گیرد. بازیگران اقتصادی اکنون تجربه ای جدید اندوخته اند: اینکه در لحظه شوک می توانند دست نگه دارند و منتظر بمانند. اما دفعه بعد، همین بازیگران ممکن است سناریوی دیگری را تمرین کرده باشند؛ مثلا خروج سرمایه از کشور پیش از شوک، تبدیل دارایی ها به رمزارز یا ایجاد مسیرهای مبادله پنهان. در واقع، این فقط بار اول است که شوک، فریز ایجاد می کند. بار دوم، بازار ممکن است از همان ابتدا واکنش نشان بدهد، آن هم با شدت و سرعتی بیشتر. پس اگر سیاستگذار از این تجربه نتیجه بگیرد که بحران مهار شد در حال خواندن اشتباه متن بازی است. در بازی دوم، بازیکنان آماده تر خواهند بود و هیچ چیز تضمین نمی کند که این بار، بازار سکوت کند. هنر سیاستگذاری، استفاده از فرصت سکون برای ترمیم اعتماد است، نه تکرار بی عملی. نویسنده: حمید قنبری، حقوقدان |