صفحه اصلی     اقتصادی     اجتماعی     سیاسی     ورزشی     بین الملل     RSS     تماس با ما  
یکشنبه، 7 دی 1404 - 19:28   
 آخرین خبرها
  واکنش ساپینتو بعد از باخت به گل‌گهر و عدم استفاده از رضاییان
  موقعیت مستحکم پرسپولیس به کمک تارتار!
  بازی فوق حساس با سپاهان؛ فشار روی ساپینتو بیشتر شد
  5000 متر حفاری در بازار یا 190 متر؟+عکس
  واکنش گلزن استقلالی گل‌گهر به پیشنهاد بازگشت به آبی‌ها
 
- اندازه متن: + -  کد خبر: 62267صفحه نخست » اخبار مهمیکشنبه، 7 دی 1404 - 17:35

روایت یک ترور سیاسی: کامران را کشتند تا بقیه را بترسانند


یکی از پزشکان، ماسک اکسیژن را روی دهان استاد گذاشت تا مامورا شک نکنن و برای بردن او، جلو نیایند. جلوی در به ماموران اعلام کردند که او بدحال است و باید به بیمارستان مجهزتری منتقل شود.

یکی از دانشجوها می گوید که او استاد این دانشکده بوده و در انقلاب سال 57 شهید شده است. مات و مبهوت نگاهش می کنم. خیره می شود در چشم هایم و می پرسد می شناسیدش؟ با حالت گیجی می گویم بله، استادم بود.

به گزارش ایرنا، امروز [دیروز] جمعه پنجم دی مصادف است [بود] با چهل و هفتمین سالروز شهادت کامران نجات اللهی؛ استاد 24 ساله دانشگاه پلی تکنیک که در اعتراض به سیاست های رژیم پهلوی در محاصره نظامی دانشگاه ها و بستن آن ها بر روی دانشجویان، کارکنان و استادان به تحصن اساتید پیوست ولی عوامل رژیم بر روی تحصن کنندگان شلیک کردند و در این میان نجات اللهی، زخمی شد ولی هنگامی که او را به بیمارستان رساندند، به شهادت رسیده بود.

کتاب فصل گل یخ؛ روایتی داستانی از زندگی استاد شهید کامران نجات اللهی به قلم فاطمه فروغی به عنوان یکی از مجموعه کتاب های قهرمانان انقلاب توسط انتشارات سوره مهر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی در قطع پالتویی و در 96 صفحه به چاپ رسیده و زندگی این استاد دانشگاه را روایت کرده است.

اینک مروری بر بخش هایی از این کتاب داریم:

می خواهم مهندس شوم

مادر استاد می گوید کامران، هفت ساله بود که به بجنورد رفتیم. معلم های کامران در دبستان فرخی می گفتند که پسرتون یک نابغه است. دو سال بعد خانه و زندگی مان را به ارومیه منتقل کردیم. کامران کلاس سوم و چهارم ابتدایی را در دبستان… کمی فکر می کند و بعد به شوهرش نگاه می کند. مرد با اطمینان می گوید منوچهری، دبستان منوچهری و دوباره مادر استاد می گوید کامران از بچگی هم دقیق و نکته بین بود. کلاس پنجم و ششم که رسید، رفتیم سنندج؛ مدرسه… و این بار خودش می گوید آها… مدرسه شکیبا.

چند نفر از بچه ها، بخاری کلاس را دوره کرده اند و بقیه هرکس به کاری مشغول است. معلم کلاس پنجم وارد کلاس می شود و بچه ها از همهمه می افتند. خانم معلم، کت و دامنش را مرتب می کند و روی صندلی می نشیند. کامران ساکت و مرتب با پالتو و چکمه و موهای شانه زده، دفتر انشایش را روی میز می گذارد. معلم طبق معمول، اول از شاگرد زرنگ کلاس می خواهد که انشایش را بخواند و کامران لحظه ای بعد پای تخته سیاه می ایستند و انشایش را می خواند من می خواهم در آینده مهندس راه و ساختمان شوم. زیرا…

می پرسم کی به تهران آمدید. پدر استاد دستی به صورتش می کشد و می گوید دوره شش ساله ابتدایی کامران تموم شده بود که به تهران اومدیم. فرید و کوروش و فرحناز هم متولد شده بودند. آمدیم و در محله سلسبیل ساکن شدیم. (صفحه 56)

استاد 24 ساله درس استاتیک

یکی از دانشجوها می گوید که او استاد این دانشکده بوده و در انقلاب سال 57 شهید شده است. مات و مبهوت نگاهش می کنم. خیره می شود در چشم هایم و می پرسد می شناسیدش؟ با حالت گیجی می گویم بله، استادم بود. چهره شان در هم می رود. نمی دونستید شهید شده؟ به نشانه نفی، سر تکان می دهم و زیر لب می گویم شهید و چند بار ناخودآگاه آن را تکرار می کنم و نمی دانم که از آن ها خداحافظی کردم یا نه.

صدای پا را از پشت سر می شنوم. یکی شان دنبالم می آید و می گوید شاید بتونید تو کتاب خونه چیزی درباره اش بشنوید. همراه من بیایید. خانم ملکی، خیلی وقته که توی این کتابخونه کار می کنه. بی اراده دنبالش می روم. خانم مُسنّی را که احتمالاً همین روزهاست که بازنشسته شود، به من نشان می دهد. نزدیک می رویم. قبل از من، به زن چیزی می گوید. زن، رو به من می کند و می پرسد: ورودی چه سالی بودی؟ می گویم: 56 کمی با هم حرف می زنیم. از قبل انقلاب در این دانشگاه کار می کند و همه آن روزها را به قول خودش مثل یک نوار در حافظه دارد. می پرسد: حالتون خوب نیست؟ عرقم را خشک می کنم. یک لیوان آب خنک برایم می آورد. کمی حرف می زنیم و آرام می شوم. کتابی را از توی قفسه ها پیدا می کند و به دستم می دهد. می ایستد و با کنجکاوی مرا تماشا می کند. نگاهی به جلد کتاب می اندازم یادنامه استاد شهید کامران نجات اللهی حالا انگار گریزی نیست و دیگر مطمئن شدم که تشابه اسمی نیست. او همان استاد 24 ساله درس استاتیک من است. (34 و 35)

تحصن اساتید دانشگاه پلی تکنیک

پدر می گوید کامران بعد از تعطیل شدن دانشگاه ها رفت بیجار. به محض رسیدن، آقای عسگری به او زنگ می زند و می گوید قرار است استادها تحصن کنند. او هم سوار اتوبوس می شود و برمی گردد. به خانه نیامده، مستقیم رفت وزارتخونه و انگار که بخواهد حال و هوا را عوض کند، زود می پرسد: آخرین بار کی کامران رو دیدی؟ می گویم با عده ای از بچه ها، خودمون رو به ساختمون وزارت علوم رسوندیم. قرار بر این بود که جلب توجه نکنیم تا اساتید بدون مشکل وارد ساختمون بشن. عده ای از اونا از راه رسیدن. می شناختیم شون. عده شون زیاد نبود. بعد یه عده دیگه اومدن. استاد نجات اللهی چند لحظه بعد تنها از راه رسید.

دکتر عسگری از داخل ساختمان، جلوی در خودش را به استاد رساند و با هم وارد ساختمان شدند. از بچه ها کسانی به نام رابط، خود را به داخل ساختمان رساندند. خبر آوردند که منشی وزیر مانع از ورود آن ها شد اما آن ها اعتنایی نکردند و وارد سالن طبقه ششم شده و تحصن خود را شروع کردند. اوضاع غیر عادی شده بود. گاردی ها از راه رسیدند و ساختمان را محاصره کردند و ورودی را بستند. کم کم توجه رهگذران هم جلب شد. چندتا_چندتا و تک تک می ایستادند و پرس وجو می کردند.

گروهی از ما اعلامیه خبر تحصن اساتید در ساختمان وزارت علوم را بین مردم پخش کردیم. چند اعلامیه هم به نمایندگان متحصنین در دانشگاه تهران رساندیم. لحظاتی بعد یک تیم خبرنگاری نزدیک ساختمان از ماشین پیاده شدند و با دوربین و تجهیزات به سمت درِ ساختمان رفتند. ماموری با آن ها صحبت کرد. خبرنگار خودش را به جمعیت رساند و فیلم بردار هم دنبالش رفت. مشغول تهیه خبر از راهپیمایی آرام گروهی دانشجو در اطراف وزارتخانه شدند. با شنیدن مصاحبه های کاذب، چند دانشجو با عصبانیت خودشان را به فیلم بردار رساندند و نوار فیلم را از دوربین بیرون کشیدند و پاره کردند. گروه فیلم برداری هم محل را ترک کرد.

فقط یک تحصن آرام

استاد که جلوی اتاق عمل شهید شد، محمود همین طور داشت با صدای بلند گریه می کرد. ناگهان یک نفر گفت: بگیم هنوز زنده است. اگر بفهمن کشته شده؛ از ما می گیرنش و معلوم نیست چه کار کنن. نیروهای امنیتی بیرون منتظر بودند تا جنازه را تحویل بگیرند. اگه اون شخص، این پیشنهاد رو نداده بود، جنازه رو از ما می گرفتن و نمی تونستیم مراسم فردای اون روز رو برگزار کنیم. بقیه هم با پیشنهادش موافقت کردن. قرار شد استاد را به بیمارستان دیگری ببریم که زیر نظر اساتید دانشگاه تهران باشه.

یکی از پزشکان، ماسک اکسیژن را روی دهان استاد گذاشت تا مامورا شک نکنن و برای بردن او، جلو نیایند. جلوی در به ماموران اعلام کردند که او بدحال است و باید به بیمارستان مجهزتری منتقل شود. استاد رو به بیمارستان هزارتختخوابی بردیم و اساتید دانشگاه تهران، معاینه اش کردن و گزارشی نوشتن. بعد از دو ساعت به طور رسمی اعلام کردن که استاد کامران نجات اللهی استاد دانشگاه پلی تکنیک و از متحصنین ساختمان وزارت علوم به ضرب گلوله کشته شد.

مرضیه می گوید: هیچ فکر نمی کردیم که این طوری بشه. واقعاً همه شوکه شده بودند. ما هم نمی دونستیم که شهید شده. توی حیاط بیمارستان به آور منتظر بودیم که دیدیم استاد رو آوردن؛ با ماسک اکسیژن. یه نور امیدی تو دلمون زنده شد و گفتیم که استاد زنده است. گفتن که می برندش بیمارستان هزارتخت خوابی. ما هم همگی راه افتادیم. توی راه همه مون داشتیم دعا می کردیم. چند ساعتی می شد جلوی بیمارستان هزارتخت خوابی بودیم که خبر شهادت استاد رو شنیدیم. باورکردنی نبود. این یک تحصن بود. فقط یک تحصن آروم. اوضاعِ خیلی بدی بود. همه بچه ها جمع شدیم. گریه می کردیم و از خاطرات استاد نجات اللهی می گفتیم. استاد به خاطر سن کمش با اکثر شاگرداش دوست بود. تا صبح همه بیدار بودیم. کمی آروم می شدیم و دوباره یکی بغضش می ترکید و بقیه هم می زدن زیر گریه. (صفحه 47)

نفس مصنوعی

عکس ها را به دستم می دهد. می گیرم و یکی یکی ورق می زنم. عکسی از درِ وزارتخانه. گاردی ها و چند نفر که مشغول صحبت با یکی از گاردی ها هستند؛ عکسی از روبه روی ساختمان و پلاکارد بزرگی که کمی به سمت بالا کج شده است و با قلم قرمز رویش نوشته شده از شما حمایت می کنیم ؛ عکسی از یک آمبولانس و چند نفر که کنار درِ باز شده آن هستند؛ عکسی از فاصله دور از بالای ساختمان وزارتخانه و چند نفری که سر و شانه و دست های شان از تراس معلوم است.

همین طور که مشغول دیدن عکس ها هستم، خسرو برایم حرف می زند. مرضیه هم از توی آشپزخانه او را همراهی می کند. ساعت حدود دو و نیم بعد از ظهر پنجم دی ماه، استاد نجات اللهی و چند نفر از اساتید به تراس طبقه ششم رفتند تا از آن جا جمعیت را تماشا کنند. یک دفعه صدای تیر بلند شد. اطراف را نگاه کردیم. تیر از ساختمان روبه رو شلیک شده، به استاد خورده و او را روی زمین انداخته بود. فریاد اساتید بلند شد. دکتر عسکری خودش را به استان نجات اللهی رسانده بود. آن ها چند نفر دیگر را برای کمک صدا کردند. یکی از اساتید متوجه شده بود که او هنوز زنده است. به او نفس مصنوعی دادند. تصمیم گرفتند که او را به بیمارستان برسانند. خون زیادی از او رفته بود. یک نفر به طبقات دیگر ساختمان رفت و با تلفنی که قطع نبود، آمبولانس خبر کرد.

مرضیه برمی گردد توی هال. کنارم می نشیند. فنجان را برمی دارد و قدری از چایش را از لب فنجان می مکد و آهی می کشد: ما پایین، روبه روی وزارتخانه نشسته بودیم که صدای تیر را شنیدیم. عجیب بود. اصلاً قبل از اون تیراندازی نبود؛ حتی گاردی هایی که پایین بودند، هاج و واج اطراف را نگاه می کردند. بعد صدای داد و بیداد از بالا شنیده شد. فهمیدیم یه اتفاقی افتاده. به سمت در رفتیم اما هر کاری کردیم، نگذاشتند که وارد شویم. همین طور جلو در مشغول جروبحث با گاردی ها بودیم که یه دفعه توی سالن چشم مان به چند نفر از اساتید افتاد که کسی را روی دست از پله ها پایین می آوردند. از توی خیابون هم صدای آژیر آمبولانس شنیده می شد که مدام نزدیک و نزدیک تر می شد. اساتید از در بیرون آمدند. ناگهان یکی از دوستان استاد فریاد کشید کامرانه، کامران رو زدن کشتنش… و زد توی سرش. خیابان شلوغ شد. خسرو و چند نفر دیگر، استاد رو توی آمبولانس گذاشتند. (صفحه 44)

کامران را کشتند تا بقیه را بترسانند

شهادت استاد خیلی روی استاد عسگری تاثیر گذاشت. می گفت که کامران را که به بیمارستان می رسانند، بقیه اساتید توی طبقه ششم می مانند. وقتی خبر شهادت او را می شنوند، قرار می گذارند که بعضی از آن ها فردای آن روز در مراسم تشییع شرکت کنند و بقیه هم همان جا بمانند و تحصن را ادامه بدهند. آن ها اعتقاد داشتند که کامران را کشتند تا بقیه را بترسانند. همه آن ها وزیر علوم را در ماجرای قتل عمد کامران مقصر می دانستند و این نکته را از طریق نماینده متحصنین، تلفنی به وزیر اعلام می کنند و از او می خواهند که پاسخ گو باشد. وزیر جواب می دهد که این قتل اصلاً کار ماموران رژیم نیست و هیچ مسئله دیگری متحصنین را تهدید نمی کند. در ضمن می گوید که مخالفتی هم با برگزاری مراسم فردا ندارد.

همان شب، عده ای از اساتید، گروهی را از بین خودشان انتخاب می کنند تا در طبقات ساختمان نگهبانی بدهند و برای مقابله با حمله احتمالی نیروهای گاردی آماده باشند. ساعت حدود یک و نیم شب، مامور کشیک طبقه هم کف صدایی می شنود و سایه هایی می بیند. خبر به طبقات بالاتر می رسد. یک دفعه صدای تیری شنیده می شود و گارد شهربانی و فرمانداری نظامی به ساختمان حمله می کنند. اساتید، تصمیم می گیرند مردم را از اوضاع داخل ساختمان مطلع کنند. پنجره ها را باز می کنند و با فریاد، حمله نظامیان را اعلام می کنند. به علت قانون منع عبور و مرور و بسته بودن پنجره ها به خاطر سرمای زمستان، کسی صدای آن ها را نمی شنود. (صفحه 50)

شهید راه مردم

همه خیابان های منتهی به بیمارستان هزارتخت خوابی و درهای ورودی بیمارستان در محاصره تانک ها و ماشین های ارتشی بود. نزدیک چند هزار نفر توی خیابون های اطراف جمع شده بودند. بعضی دانشجوها روی زمین نشسته و به در بیمارستان چشم دوخته بودند. هلی کوپترها مدام بالای سر جمعیت پرواز می کردند و همه چیز را تحت کنترل داشتند. چند خبرنگار و دانشجو خودشان را به داخل محوطه بیمارستان رساندند. ساعت 9 صبح آیت الله سیدمحمود طالقانی همراه دو نفر دیگر، آمد جلوی در بیمارستان. سرتیپی جلوی در مانع ورود اون ها شد. خبرنگاری که از این صحنه عکس می گرفت، دوربینش توقیف شد. چند نفر از مقام های بیمارستان بیرون آمدند و با یکی از فرمانده ها صحبت کردند. دست آخر اجازه داده شد که آیت الله طالقانی و همراهانش وارد بیمارستان شوند. آیت الله طالقانی برای جمعیت درباره همبستگی ملت در مبارزه با رژیم سخنرانی کرد.

ساعت 11 جسد کامران رو همراه جسد مسعود دهقان، دانشجویی که روز قبل شهید شده بود، غرق گل های سفید از بیمارستان خارج کردند و بعدش آمبولانس حرکت کرد و جمعیت هم پشت سرش راهپیمایی را شروع کردند. مردم توی میدون 24 اسفند که الان اسمش میدون انقلابه، جمع شدند. دانشجوها شعار می دادند استاد نجات اللهی، شهید راه مردم. شاگردان کامران، نزدیک به آمبولانس و ما حرکت می کردند و اشک می ریختند. یک دفعه بدون هیچ هشدار و اخطاری به سمت مردم گاز اشک آور پرتاب کردند. بعد هم شروع به شلیک تیر به روی جمعیت کردند. یک دفعه جمعیت از هم پاشید. عده ای روی زمین دراز کشیدند یا خودشان را در جوی آب یا زیر ماشین ها پنهان کردند. گروهی هم به سمت کوچه ها دویدند. همه گیج شده بودیم. هیچ فکر نمی کردیم در روز مراسم چنین اتفاقی بیافتد.

گروهی از سربازها دنبال مردم به داخل کوچه ها می دویدند. بعد از دقایقی، تیراندازی کمتر و دست آخر تمام شد. آمبولانس ها برای بردن کشته ها و زخمی ها به طرف میدان سرازیر شدند. دوباره جمعیت منسجم شد و کامران را به بهشت زهرا بردند. برای بزرگداشت کامران در شهرهای متعدد مراسم یادبود و راهپیمایی برگزار شد که متاسفانه راهپیمایی ها به زد و خورد و شهادت مردم انجامید.

   
  

نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
آدرس وب:
عنوان:
نظر
  قبل از ارسال نظر آنرا ویرایش کرده و قواعد نگارش را در آن رعایت کنید.
لطفاً در مطالب خود اخلاق اسلامی و قوانین کشور را مد نظر داشته باشید.
نمایش نظرات کاربران در خبرها به معنای تایید آنها توسط سایت نیست.

  کد امنیتی:
 
سقوط ساپینتو و شاگردانش به رتبه ششم
  سقوط ساپینتو و شاگردانش به رتبه ششم
شاگردان ریکاردو ساپینتو یک پله در جدول لیگ برتر پایین آمدند.
ستاره ایرانی النصر مقابل صدرنشین امارات فیکس شد
  ستاره ایرانی النصر مقابل صدرنشین امارات فیکس شد
ستاره ایرانی النصر امارات در ترکیب تیمش مقابل العین حضور دارد.
فاجعه‌ای به نام چمن شهر قدس
  فاجعه‌ای به نام چمن شهر قدس
چمن ورزشگاه شهر قدس به طرز عجیبی زشت و بی کیفیت است.
واکنش نتانیاهو به اخبار منتشر شده درباره هک موبایل رییس دفترش
  واکنش نتانیاهو به اخبار منتشر شده درباره هک موبایل رییس دفترش
دفتر نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در واکنش فوری، این ادعا را تکذیب و اعلام کرد که هیچ مورد هکی در دفتر براورمن، صورت نگرفته است. با این حال، انتشار تدریجی فایل‌ها از سوی گروه حنظله،
نتانیاهو چراغ سبز حمله به ایران را از آمریکا خواهد گرفت؟
  نتانیاهو چراغ سبز حمله به ایران را از آمریکا خواهد گرفت؟
پرونده را به نتانیاهو تحویل دادند که اسراییل هنوز حمله نکرده به خاطر محاسبات خودش است نه بخاطر اینکه چراغ سبز دارد یا ندارد.
تصویر؛ استایل ستاره‌های پرسپولیس با کراوات و پاپیون در عروسی عالیشاه
  تصویر؛ استایل ستاره‌های پرسپولیس با کراوات و پاپیون در عروسی عالیشاه
تعدادی از بازیکنان پرسپولیس در مراسم ازدواج امید عالیشاه کاپیتان سرخپوشان حاضر بودند.
مدارس برخی شهرهای اصفهان فردا دوشنبه 8 دی 1404 تعطیل شد
  مدارس برخی شهرهای اصفهان فردا دوشنبه 8 دی 1404 تعطیل شد
به گزارش رییس اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان گفت: با توجه به بارش سنگین برف و یخبندان شدید، کلیه مدارس شهرستان‌های فریدونشهر،
مدارس و مراکز آموزشی این شهرها و استان‌ها دوشنبه 8 دی ماه 1404 تعطیل شد
  مدارس و مراکز آموزشی این شهرها و استان‌ها دوشنبه 8 دی ماه 1404 تعطیل شد
به گزارش به گزارش سایت طلا، در اطلاعیه‌های مختلفی مدارس و مراکز آموزشی این شهرها و استان‌ها دوشنبه تعطیل اعلام شد. در اطلاعیه‌های مختلفی که فرمانداری‌ها و استانداری‌ها استان‌های مختلف صادر کرده‌اند،
راز گنبدهای غول‌پیکر گوگل / وقتی دی‌اکسید کربن تبدیل به برق می‌شود
  راز گنبدهای غول‌پیکر گوگل / وقتی دی‌اکسید کربن تبدیل به برق می‌شود
گوگل برنامه دارد در سال‌های آینده، باتری‌های مبتنی بر دی‌اکسید کربن را در نزدیکی مراکز داده خود در نقاط مختلف جهان مستقر کند. حرکتی که می‌تواند مسیر ذخیره‌سازی انرژی تجدیدپذیر را به‌طور جدی تغییر دهد.
ستاره‌های مدنظر اوسمار برای نیم‌فضل دوم؛ 2 ازبک و شهریار
  ستاره‌های مدنظر اوسمار برای نیم‌فضل دوم؛ 2 ازبک و شهریار
پرسپولیس با پایان مسابقات نیم‌فصل اول، وارد یک مقطع حیاتی شده؛ ترمیم دقیق تیم در نقل و انتقالات زمستانی. اتفاقی که می‌تواند این تیم را به سمت قهرمانی هدایت کند.
نگذارید هوای سرد وارد ریه‌هایتان شود
  نگذارید هوای سرد وارد ریه‌هایتان شود
به گفته یک فوق تخصص بیماری های ریوی، هوای سرد می‌تواند باعث افزایش احتمال ابتلا به عفونت‌های تنفسی شود، اما این تاثیر به‌ صورت مستقیم نیست،
ببینید؛ گل اول گل گهر به استقلال توسط شهرآبادی دقیقه 37
  ببینید؛ گل اول گل گهر به استقلال توسط شهرآبادی دقیقه 37
دوباره جعفری در دهانه دروازه در شرایطی به شهرآبادی رسید که مدافعی از استقلال او را مهار نکرده بود و این بازیکن با یک ضربه سر دروازه آنتونیو آدان را باز کرد.
  پربیننده ترین اخبار       
  موتورسواری خانم مجری تلویزیون با پسرش در تهران
  ملیت گزینه‌های خارجی پرسپولیس مشخص شد: برزیلی، کلمبیایی و ازبکستانی
  میز صبحانه مجلل همسر بهرام رادان
  استقلال به حریف موردعلاقه‌اش رسید
  واکنش مریم مومن و مهسا حجازی به گرانی دلار
  دیدید پزشکیان با اینکه شعار حذف بودجه دستگاه‌های بی‌خاصیت را داد، آن‌ها را کم نکرد؟
  عکس عجیب منوچهر هادی
  ترکیب استقلال‌ و گل گهر برای بازی هفته پانزدهم
  بمب افکن شکست‌ناپذیر بی‌2 در مقابل باران زمین‌گیر شد!
  عزای عمومی در خوزستان اعلام شد
  آغاز توزیع مرغ منجمد در تهران + قیمت
  ناگفته‌های پرویز پرستویی درباره بهرام بیضایی در آمریکا!
  پزشکیان: نظام‌هایی که به مردم نمی‌رسند، گرفتار عذاب الهی خواهند شد
  سوخو-35سی روسیه؛ شکارچی بی‌رحم میدان نبرد
  شهرداری تهران با بودجه‌ای معادل 11 وزارتخانه
  هزینه ریمپ خودرو چقدر است و چه زمانی دردساز می شود؟
  آماری که وحید هاشمیان را ناراحت می‌کند؛ وحید مشکل پرسپولیس!
  مصوبه مجلس؛ شرایط حق طلاق زن مشخص شد
  وام فوری 50 میلیونی برای کارگران و بازنشستگان
  افزایش 30 درصدی حقوق بازنشستگان در سال آینده؟
© شبکه خبری سرنویس 1404

All rights reserved