| غلامرضا خان شاهسون اینانلو، ملقب به آصف الدوله، از دولتمردان دوره قاجار بود که به دلیل اقدامات ستمگرانه اش در تاریخ معروف شده است. پیش از حکومت در خراسان، حاکم کرمان بود و در آن شهر نیز با اعمال فشار مالیاتی بر مردم قحطی زده، باعث شد تا برخی برای پرداخت مالیات های کمرشکن، دختران خود را با قیمت ناچیزی بفروشند. این اقدام نه تنها با واکنش شدید دولت مرکزی مواجه نشد، بلکه مورد تأیید حکومت قاجار نیز قرار گرفت. آصف الدوله در سال 1284 خورشیدی حاکم خراسان شد. وی پسرش، امیرحسین خان، را به حکومت قوچان منصوب کرد. در همین دوره، سالار مفخم نیز حاکم بجنورد بود که دو عمارت سردار مفخم و آینه خانه مفخم در بجنورد از آثار معماری به جای مانده از اوست. در دوران حکومت آصف الدوله در خراسان، قحطی و بلایای طبیعی از جمله خشکسالی و هجوم ملخ ها گسترش یافت و این شرایط منجر به گرانی مواد غذایی شد. با این حال، دولت قاجار از گرفتن مالیات دست برنداشت و آصف الدوله نیز با شدت به وصول مالیات ادامه داد. مردم درمانده خراسان، برای پرداخت مالیات، ناچار شدند دختران خود را به ترکمن های ساکن روسیه بفروشند. گزارش ها حاکی است که تنها در شهر دره گز، 163 دختر به ترکمن ها فروخته شدند و آنان نیز این دختران را در بازارهای برده فروشی عشق آباد به فروش می رساندند. این ستم های پی درپی موجب شد تا مردم خراسان عریضه ای به تهران و نزد شاه قاجار ارسال کنند، اما آصف الدوله با حمایت صدراعظم، در مقام خود باقی ماند. فشار مالیات در قوچان آن چنان افزایش یافت که در زمان حکومت پسرش، امیرحسین خان، مردم دختران خود را مستقیم به مأموران مالیاتی می فروختند و آنان نیز آن ها را با قیمت ناچیز به ترکمن ها می فروختند. شواهد تاریخی نشان می دهد که گاه دختران را حتی در خواب از آغوش مادران جدا می کردند. این رویدادهای تلخ با غارت شهر قوچان توسط ترکمن ها و ایجاد مزاحمت برای زائران حرم امام رضا(ع) ادامه یافت و نشان دهنده ضعف دولت مرکزی و بی عدالتی های گسترده در آن دوره بود. با اینکه حفاظت از این خطه بر عهده ی سالار مفخم، حاکم بجنورد بود، سواران او نه تنها از مهاجمان ترکمن حمایت کردند، بلکه خود سالار مفخم نیز سهمی از این غارت ها دریافت کرد. مردم قوچان برای شکایت به تهران نزد عین الدوله، صدراعظم، رفتند. عین الدوله به سالار مفخم دستور داد اسرای ایرانی را از ترکمن ها بازپس گیرد، اما این دستور با بی توجهی سالار مفخم مواجه شد. حتی مظفرالدین شاه قاجار مبلغی برای آزادسازی اسرا اختصاص داد، اما این پول نیز ناپدید شد و عملیات استرداد اسیران هرگز انجام نگرفت. با انتشار اخبار این فاجعه در تهران، ماجرا به روزنامه ها کشیده شد و در محافل و انجمن های آزادیخواهانه ی عصر مشروطه به بحث گذاشته شد. فشار افکار عمومی و فعالیت این انجمن ها نهایتاً منجر به عزل آصف الدوله از حکومت خراسان و احضار او به تهران گردید. در ادامه، مجلس اول مشروطه دستور محاکمه ی متهمان فاجعه ی دختران قوچان را صادر کرد و حتی وزیر داخله وقت نیز احضار و عزل شد. این رویداد تاریخی به سقوط کابینه انجامید و برای نخستین بار در تاریخ ایران، کمیسیونی ویژه برای پیگیری این امر تشکیل گردید. این کمیسیون پس از تحقیق، آصف الدوله را علاوه بر عزل، به حبس و جریمه ی نقدی محکوم کرد و پسرش، امیرحسین خان، نیز از حکومت قوچان برکنار شد. پس از گذشت بیش از یک قرن، این واقعه درس هایی ژرف و تلخ برای تاریخ ایران به همراه دارد. برجسته ترین درس، ضرورت وجود مطبوعات و رسانه های آزاد و مستقل است. نقش روزنامه ها و فضای نقد در آن دوره، در افشای فاجعه و تبدیل آن به یک مسئله ی ملی، نشان می دهد که رسانه های آزاد می توانند پلی میان مردم و حاکمیت باشند و از تبدیل بحران های محلی به فجایع خاموش جلوگیری کنند. در همان دوران، روزنامه ها به مقایسه ی عملکرد دو دولت پرداختند: گزارش شد که دولت روسیه تزاری، با وجود ساختاری استبدادی، در مواجهه با هجوم ملخ و بلایای طبیعی در مناطق تحت حکومت خود، با اختصاص بودجه و سازماندهی امداد به یاری مردم شتافت. در مقابل، حکومت قاجار نه تنها در اوج قحطی و بی کسی مردم، هیچ اقدام حمایتی انجام نداد، بلکه با اصرار بر وصول مالیات های سنگین، بر دوش مردم مصیبت دیده سنگینی بیشتری تحمیل کرد. این تقابل، مسئولیت حکمرانی در قبال حفظ جان و معیشت مردم را به عنوان درسی دیگر پررنگ می سازد. فاجعه ای از جنس فروش دختران، تنها یک تراژدی انسانی نیست؛ بلکه نشانه ی فروپاشی کامل یک نظام حکمرانی نالایق، فاسد و بی اعتنا به کرامت انسانی است. آنچه در نهایت امکان پیگیری و محاکمه ی عاملان این جنایت را فراهم آورد، نهادهای نوپای مدنی و پارلمانی در آغاز مشروطه بود که نشان داد چگونه حاکمیت قانون و نهادهای پاسخگو می توانند حتی قدرتمندترین متهمان را به پای میز عدالت بکشانند. بنابراین، این رویداد تلخ به طور پیوسته یادآور می شود که تحقق جامعه ای عادلانه و انسانی در گرو وجود رسانه های آزاد، حکمرانی مسئول، نهادهای نظارتی کارآمد و حافظ کرامت ذاتی انسان ها است. همین واقعه ی دختران قوچان، ضرورت تأسیس مجلس شورای ملی را به مردم و نخبگان کشور یادآوری کرد و به جرقه ای برای شعله ور شدن انقلاب مشروطه تبدیل شد. درسی بزرگ که این رویداد تلخ به همراه داشت، لزوم اتحاد و اعتراض سراسری بود. در اوج این فاجعه، شاهدیم که گروهی از زنان آزادی خواه تهرانی، بی هراس از استبداد قجری، گرد کالسکه مظفرالدین شاه حلقه زدند و خواستار محاکمه ی عاملان فاجعه شدند. این صحنه، نمادی از بیداری و نقش بی بدیل جامعه در مطالبه ی عدالت است. درس دوم، بازتعریف مفهوم میهن و ناموس در ادبیات سیاسی ایران بود. فروش دختران ایرانی به معنای فروش شرافت وطن تفسیر شد و چهره هایی چون آصف الدوله با عنوان "وطن فروش" شناخته شدند. این حس میهن دوستی تنها به مرزهای ایران محدود نماند؛ چنانکه پنج هزار ایرانی مقیم عشق آباد در نامه ای به مجلس اول، با اشاره به مشاهدات خود از بازار برده فروشی، خواستار اقدام فوری شدند. پیگیری شکایات مردم حتی به محاکمه و حبس سالار مفخم از مسببان اصلی این فاجعه در حجره ی عدلیه انجامید. این رویداد تاریخی، نقطه عطفی در حقوق عمومی ایرانیان بود؛ برای نخستین بار "رعیت" صاحب حقی شناخته شد که می توانست حاکمان را به پای میز دادگاه بکشاند. این امر، مرزهای قدرت را دگرگون کرد و پایه های نهاد قانون را استوار ساخت. قدرت نامحدود شاه و والیان به چالش کشیده شد و گام نخست برای تدوین قوانین واحد و مبتنی بر مسئولیت پذیری حکومت برداشته شد. هرچند انقلاب مشروطه حاصل سال ها رنج و مبارزه ی مردم ایران بود، اما به روایت مورخانی چون تقی زاده و کسروی، واقعه ی دختران قوچان، جرقه ی نهایی این انقلاب را زد و خشم انباشته ی ملت را شعله ور ساخت. برداشتی ازاد از کتاب حکایت دختران قوچان نوشته افسانه نجم آبادی |