| ده بار، صد بار، هزار بار... دیگر حسابش از دست همه در رفته که امیر قلعه نویی چند مرتبه در دوران مربیگری از دشمنان قسم خورده اش حرف زده؛ نامردمان دشنه به دستی که در تاریکی کمین کرده اند تا از پشت به او ضربه بزنند! شاید هیچ کس در تاریخ فوتبال ایران در رواج عباراتی مثل دست های پشت پرده، قلم های عمر و عاصی، منتقدان حسود و... به اندازه قلعه نویی کوشا نبوده باشد. سال 2007 که تیم ملی با شکست برابر کره جنوبی از جام ملت های آسیا حذف شد و خودش را هم کنار گذاشتند، در مصاحبه ای معروف ادعا کرد 300 مقاله در مطبوعات علیه اش نوشته شده. این یعنی یک عده نشسته بودند و به فرموده، یادداشت های انتقادی علیه سرمربی وقت تیم ملی را می شمردند و فاکتور می کردند! او حدود 17 سال بی وقفه این حرف ها را تکرار کرد و از زمانی که دوباره هدایت تیم ملی را بر عهده گرفته نیز نشان داده دقیقا در همان مسیر در حال حرکت است. آخرین بار هم قلعه نویی در نشست خبری بعد از بازی با کیپ ورد مدعی شد برخی منتظر بودند او این بازی را ببازد و علیه اش موضع بگیرند. طبیعتا کار قلعه نویی هم مثل هر مربی دیگری عیب و ایرادهایی دارد. بعضی هم حقیقتا از خود او خوش شان نمی آید و اگر فرصت به دست بیاورند، بی رحمانه می تازند. این مساله در مورد سایر مربیان هم صدق می کند؛ چنان که به عنوان نمونه بین کی روش و برانکو هم یک دو قطبی بزرگ ساخته شده بود و هواداران هر کدام، بی رحمانه آن دیگری را در هم می کوبیدند. مساله مهم تر اما فراتر از این حرف هاست. آنچه قلعه نویی به آن توجه نمی کند این است که اساسا این شغل، یعنی مربیگری و به ویژه نشستن روی نیمکت تیم های بزرگ، خود به خود آدم ها را در معرض توجه و قضاوت قرار می دهد. آقا از آنچلوتی و زیدان هم با آن کارنامه موفق شان آن همه انتقاد می شد. همین حالا هانسی فلیک با وجود بارسلونای جوان و مخوفی که ساخته، مدام در معرض شدیدترین نقدها قرار دارد. واقعا چه کسی را در دنیای فوتبال پیدا می کنید که از او انتقاد نشود؟ بیایید سرنوشت پیشینیان امیرخان را در همین منصب سرمربیگری تیم ملی مرور کنیم؛ کدام یک از آنها منتقد جدی نداشتند؟ نفر قبلی کی روش بود که عملا یک نیمه کشور هر روز با همه قوا به او می تاختند، قبل از او تیم دست دراگان اسکوچیچ بود که با وجود بهترین نتایج تاریخ تیم ملی، مدام در معرض حملات شدید بود و اصلا در خود رختکن تیم ملی او را از قدرت پایین کشیدند، حتی برانکو ایوانکوویچ هم کلی منتقد داشت؛ به طوری که مثلا در موردش می گفتند استخوان بندی تیمش از فولاد خوزستان تشکیل شده یا تنها به یک دایره بسته از بازیکنان اعتقاد دارد. پیش از او میروسلاو بلاژوویچ هم با وجود سوم کردن کرواسی در جام جهانی، در ایران آن قدر منتقد داشت که آخرش یک مناظره معروف بین روزنامه نگاران موافق و مخالفش در برنامه نوپای نود شکل گرفت. برویم عقب تر یا همین مقدار کافی است؟ جانمایه کلام اینکه ذات کار مربیگری این طوری است. حتی علی دایی که شاید این روزها محبوب ترین ورزشکار ایران باشد هم اگر دوباره هدایت یک تیم را بپذیرد، حتما به فراخور عملکردش از سوی بعضی ها مورد انتقاد قرار خواهد گرفت. اگر واقعا امیرخان تحمل این شرایط را ندارد، می تواند قید دنیای مربیگری را بزند و سراغ یک حرفه دیگر برود. مثلا همان طور که 10سال پیش قول داد و هرگز عمل نکرد، برود سراغ کشاورزی. همین الان محمد احمدزاده، سال هاست با کنار گذاشتن شغل مربیگری، به حرفه شریف و محترم رانندگی کامیون روی آورده؛ به این ترتیب برخلاف مثلا دوران حضورش در ملوان، یک خط هم از او انتقاد نمی شود، چون دلیلی ندارد. نمی شود که شهرت و پول مربیگری را خواست، اما انتقادهای احتمالی را تحمل نکرد. می شود؟ |