| نیوشا طبیبی گیلانی در هم میهن نوشت: مرگ خودخواسته رفیق همکارمان فواد شمس، برای من سخت تکان دهنده بود. او را از نزدیک نمی شناختم، اما این ناامیدی ها، این قید زندگی را زدن ها و کمر به نابودی خود بستن ها، سخت عذاب آور هستند. اجازه فرمایید که چند موضوع باربط و بی ربط را در پی بیاورم و بعد از حاصل این ها نتیجه بگیرم، نتیجه ای که با این ناامیدی ها بی ارتباط نیست. امیدوارم که به بی راهه نروم و سر و ته یادداشتم جور بیاید و صغری کبرای آن درست در جای خودش بنشیند. در نقل اخبار آنچه در میان مردم و دهان به دهان می چرخد را می آورم، نه عین متن خبر را. به این دلیل ساده که ما مردم خبر را اینطور می خوانیم و می فهمیم و تحلیل می کنیم. واکنش های بعدی مان امید و ناامیدی مان هم از همین تحلیل های مان سرچشمه می گیرد. اگر تشکیلات تبلیغی و اطلاع رسانی دولتی توان تاثیرگذاری اش بر بخش بزرگی از مردم را از دست داده، لابد به این دلیل ساده است که زبان رسمی خبری و آنچه بیرون می دهد، دیگر نسبتی با واقعیت زندگی و تمایلات مردم ندارد و دیوانسالاری این موضوع را با تأخیر متوجه می شود. آنچه می شنویم بانک آینده با تحمیل هزاران میلیارد تومان زیان به خزانه ملی به سود مالک اش، تعطیل شد. بخشی از تورم امروز نتیجه عملکرد این بانک بوده. مالک اصلی بانک با عملیات متقلبانه موفق شده است هزاران میلیارد تومان ثروت اندوزی کند. بابک زنجانی از زندان آزاد شد، درحالی که هیچ مقام مسئولی به وضوح درباره میزان بدهی و بازپرداخت پول های حیف ومیل شده ملت و میزان تقصیر او صحبتی نکرده، اظهارنظرهای پراکنده مقامات بانک مرکزی، قوه قضاییه و چند نماینده مجلس، جز ابهام بر ماجرا چیزی نیافزوده است. او بدون واهمه جلوی دوربین می نشیند، صحبت از سرمایه گذاری های هزاران میلیاردی اش می کند، بانک مرکزی را تهدید می کند و از عالم و آدم طلبکار است. جمعی از اقتصاددانان و جامعه شناسان به دلایل نامعلومی دستگیر شده اند. 80 هزار نفر نیروی جدید برای مبارزه با بی حجابی به خیابان ها فرستاده می شوند. رییس جمهور: اگر تا آذرماه باران نیاید، باید از تهران برویم! این فهرست اخبار ناراحت کننده البته می تواند تا بند 1500 هم ادامه پیدا کند. منکر هزار خوبی و پیشرفت نیستم، اگر نگاهی به یادداشت های پیشینم در چندساله اخیر بیاندازید، می توانید ببینید که من چقدر به پیشرفت های کشور و آینده آن امیدوارم. همه ما می دانیم که کشور در وضعیت عادی و معمولی نیست. ما پنج دهه تحریم های غیرانسانی را تاب آورده ایم، به دنیا برای زورگویی هایشان نه گفته ایم و توانسته ایم هرطور که هست، پابرجا بمانیم. حمله دشمنان بدخواه را دفع کرده و آن ها را ناچار به عقب نشینی کرده ایم. همه این ها به خصوص ایستادگی در مقابل مهاجم خارجی به مدد همبستگی ملی و کنار هم ایستادن حاصل آمد. نام ایران پس از چندسال تبلیغات نادرست و دروغین، دوباره درخشیدن گرفته است. جهان متوجه شد که جامعه ایرانی، جامعه ای بسیار متکثر است که تاب پذیرش جریان ها و عقاید مختلف در کنار هم را دارد. پیامی که از درون جامعه ایران به مردم دیگر کشورها فرستاده شد، تصویری متفاوت از ما را در جهان به چشم آورد. دنیا از دیدن جامعه ای بسیار پویا، سرزنده و البته مقاوم شگفت زده شد. آن ها با ملتی تاریخی مواجه شدند که همچنان از پس 30 قرن تمدن، کنار هم مانده اند و به رغم تفاوت های قومی و زبانی همچنان به هویت ایرانی خود پایبند هستند و میهن خود را عمیقاً و تا پای جان دوست می دارند. بعد از 60 سال که از درگیری های خونین غرب آسیا و شرق مدیترانه می گذرد، برای اولین بار در هنگامه جنگ، مردم یک کشور به جای مهاجرت دسته جمعی به کشورهای همسایه، برای بازگشت به میهن، پشت مرزها مانده بودند! فقط یک نمونه دیگر نشان بدهید که مردم به جای فرار، قصد بازگشت به میدان جنگ و درگیری داشته باشند. رفتار بسیار اخلاق مدارانه و انسانی مردم ایران هنگام جنگ هم مثال زدنی است: کسی فروشگاه ها را غارت نکرد، اجناس را انبار نکرد، درها را گشودند تا هرکه می خواهد مهمان شان شود، برای حل مشکلات دست به دست هم دادند، غم یکدیگر را خوردند، با دل خونین به هم لبخند زدند، با اینکه از رفتار حاکمیت چندان رضایتی نداشتند، با صدای رسا و سینه ستبر ایستادند و اجازه ندادند که دشمنِ میهن از اختلافات خانگی ما بهره برداری کند و سرمایه گذاری چندساله و هنگفت آنان را عقیم و سوخته کردند. اگر اتحاد ملی و اراده مردم برای حفاظت از ایران نبود، قدرت نظامی ما برای مدت محدودی می توانست از میهن دفاع کند. فرماندهان شهیدمان؛ زنده یاد سردار باقری و زنده یاد سردار حاجی زاده که معماران دفاع ملی بودند به خوبی از نقش و اهمیت مردم در دفاع از کیان کشور خبر داشتند و بر زبان می آوردند. پس از جنگ پس از جنگ ما باید جشن اتحاد ملی برگزار می کردیم. ما وارد مرحله ای شده ایم که باید به هم اعتماد کنیم. پاداش مردمی که خود را بارها اثبات کرده اند و در ماجرای تجاوز اخیر بیش از همیشه و تا پای جان ایستادند، رفتاری نیست که در خبرهای بند اول تا چهارم آورده ام. البته که کار قضاوت و رسیدگی، پیچیدگی های خاصی دارد و زمان لازم است، اما باید کسی بیاید و درباره بانک آینده و مالکان اش به وضوح برای مردم صحبت و افکار عمومی را قانع کند. باید کسی بیاید و بگوید که بابک زنجانی به اتکای چه چیزی به جای شرمندگی از حیف ومیل کردن ثروت ملی، سوهان به اعصاب مردم می کشد و بی دغدغه مشغول آزار روحی و روانی خلق الله است؟ چرا کسی به روشنی نمی گوید که بابک زنجانی چه میزان از دیون اش را پرداخت کرده و اصلاً چنین فردی که عملکردی نادرست، ناصواب و کژ و مژ داشته، بازهم صلاحیت دارد که در پروژه های کلان کشور حضور داشته باشد؟ چرا باید جمعی از افراد که در حوزه اندیشه کار می کنند، به دلایل نامعلومی دستگیر شوند؟ آیا این برای فرستادن سیگنال به جامعه است که چیزی تغییر نکرده و همچنان هرکسی که نظری منتقدانه داشته باشد در معرض دستگیری و اتهام زنی است؟ یک روزنامه نگار، یک جامعه شناس یا یک اقتصاددان چه خطری برای کیان کشور دارند؟ آیا دستگیری آنان برای ناامیدکردن عده زیادی از مردم نیست؟ حضور جاسوسان در زیر چشم همه و فعال شدن سلول های نظامی دشمن در داخل، درس عبرتی برای ما نیست؟ آخر کار اختصاص بودجه و به کارگیری 80 هزار نیروی مبارزه با بی حجابی هم، برای ارسال پیام به جامعه بود که مهمانی تمام شد و از الان دوباره در بر همان پاشنه می چرخد، بازهم گشت ارشاد به خیابان خواهد آمد و بازهم دور جدیدی از تنش، نگرانی و ناامیدی را رقم خواهیم زد. اما دوستان، بدانید که به ما مردم نیاز دارید. بحران آب و هزار ناترازی و گرفتاری دیگر در راه هستند که حل وفصل آن ها فقط به مدد اتحاد ملی میسر است. اگر قصد زدن ریشه را دارید، راه درستی می روید؛ دامن زدن به تنش و درگیری، افزودن بر شکاف اختلافات و افزودن بر ناامیدی ها راه درستی است. اما اگر شما هم دل سوز کشور هستید، ایران را دوست دارید و نظام حاکم را قبول دارید، راه فقط و فقط دست اتحاد به یکدیگر دادن و پذیرش عقاید دیگر است. شما نمی توانید کشور را با یک سلیقه و با تحمیل یک اراده اداره کنید. |