| هر اتفاقی که در یک دهه گذشته در جنجال، نابسامانی و خشونت مرگبار سیاست های آمریکا اتفاق افتاده مفسران را برای یافتن پیشینه های آن به تکاپو انداخته است. جیل لپوره تاریخ دان و روزنامه نگار به گزارش هم میهن، فهرستی از چهره های تاریخ آمریکا که دونالد جی ترامپ از زمان اعلام نامزدی اش برای ریاست جمهوری در یک دهه پیش با آن ها مقایسه شده، بلندتر از کراوات مخصوص اش و مثل یک زخم قرمز است؛ بلندتر از برج ترامپ، براق تر از شمشیر. این فهرست پررنگ تر از کابینه اولش است و حتی تعداد بیشتری از قلچماق ها، چاپلوس ها و افرادی مغرورتر از دولت کنونی اش را شامل می شود. اما با این حال مقایسه ها در روزنامه ها، در پادکست های شبانه، در فضای آنلاین، آنلاین و آنلاین ادامه دارد. آیا ترامپ دروغگوتر از جوزف مک کارتی (سناتور سابق جمهوری خواه) است؛ از هوی لانگ (سناتور سابق دموکرات) حقه بازتر است؟ از پدر چارلز کافلین (کشیش کاتولیک کانادایی-آمریکایی در دیترویت) بدجنس تر است، از جورج والاس (متصدی طولانی ترین دوران فرمانداری در آلاباما) شرورتر است؟ آیا مثل پی تی بارنوم (شومن و سیاستمداری که به کلاهبرداری معروف بود) شیاد است؟ یا از چارلز اگوستوس لیندنبرگ (هوانورد آمریکایی که برای اولین بار در پرواز انفرادی و بدون توقف از نیویورک به پاریس رفت) انزواگراتر است؟ از ریچارد نیکسون (دیک حیله گر) گول زننده تر است، اگر هست تا چه حدی؟ ترامپ هم این بازی را می کند. عاشق این بازی است و چرا که نه؟ این امر همیشه به او کمک می کند، او را سر حال می آورد، او را بزرگ نشان می دهد، او را تقویت می کند، صدای طبل کرکننده و بی وقفه، ترامپ، ترامپ، ترامپ شنیده می شود. او اندرو جکسون است (یا اینکه بیشتر شبیه اندرو جانسون است؟)؛ او رونالد ریگان است. او فکر می کند فقط با آبراهام لینکولن به اندازه او بدرفتاری شده است، یا نه می گوید: من معتقدم با من بدتر رفتار می شود. آیا باید او را با یک روز تابستانی مقایسه کنیم؟ هر اتفاقی که در یک دهه گذشته در جنجال، نابسامانی و خشونت مرگبار سیاست های آمریکا اتفاق افتاده مفسران را برای یافتن پیشینه های آن به تکاپو انداخته است. یکی از آن ها من هستم. آیا این امری بی سابقه است؟ روزنامه نگارها یک دهه است که این سوال را از تاریخ دانان می پرسند. این سوال ها را با پیامک و ویس میل می فرستند. با نامه و ایمیل. به در خانه می زند و تق تق تق به شیشه پنجره می کوبند. از من در پارک ها هنگام سگ گردانی، در داروخانه، در مزرعه این سوال را می پرسند، پستچی ام می پرسد، هنگام طوفان برف، درحالی که در آشپزخانه بافتنی می بافم و در هر اتاق شلوغ و پرهرج و مرج اپلیکیشن زوم که هستم. تاریخ دانان، یا به هر حال اکثر ما با حالتی متواضعانه، مأیوسانه، وظیفه شناسانه پاسخ می دهیم و سراغ آرشیوهایی مثل انتخابات مورد مناقشه سال 1876، تیراندازی سال 1970 در دانشگاه کنت (به دانشجویان معترض به جنگ ویتنام، و جنبش حقوق والدین در دهه 1920 و استیضاح، ساموئل چیس، قاضی دیوان عالی می رویم. در مقایسه با ایکس، ترامپ ایگرگ است. اما چرا؟ در آستانه پنجمین سالگرد یورش ششم ژانویه به ساختمان کنگره آمریکا، بهتر نیست که دیگر ادامه ندهیم؟ اگر عمیق تر نگاه کنید، در تاریخ بشر به ندرت اتفاقی بی سابقه وجود دارد. خب حالا که چی؟ اگر تاریخ آمریکا یک نقشه باشد، ما از آن محو شده ایم، بالای صخره ای، در دریایی بدون قطب نما گم شده ایم. آیا کسی صادقانه می تواند ادعا کند تنبیه بدنی چارلز سامر در صحن سنا با ترکه در سال 1856 یا شلیک های چهار ملی گرای پورتوریکویی از بالکن ساختمان کپیتول در سال 1954، نکات مقایسه ای معناداری را در رابطه با ترور چارلی کرک یا رخدادهای ششم ژانویه ارائه می دهند؟ نمی خواهم بگویم که هیچ دلیلی برای مطالعه، نوشتن و خواندن تاریخ وجود ندارد. اتفاقاً در دوران پرتلاطم نسبت به دوران آرامش نیاز بیشتری به این امر وجود دارد. اینکه یاد گرفته ایم کدگذاری کنیم تصمیم بسیار بدی است؛ چقدر ارزشمندتر است که گذشته را مطالعه کرده باشیم؛ راز شرارت و بی عدالتی، هرج و مرج نزاع، سابقه آشفته، مهیج، غرق در خون حسرت که مسیر پرپیچ و خم و باشکوه رویدادهای انسانی است. منظورم هم این نیست که بگویم این بدترین لحظه در تاریخ ایالات متحده است. نیست. می خواهم فقط هشدار دهم که قیاس غلط، آرامش غلط ارائه می دهد. قیاس ها وسوسه انگیز هستند چون می توانند مثل نور چراغ قوه در شب بی ماه مفید باشند. دیوید هکت فیشر در کتابی در سال 1970 می نویسد: سفسطه های تاریخ دانان با شیطنت هایی که از آن ناشی می شود متعادل می شوند. نور چراغ قوه مثل نور روز نیست. چراغ قوه، فقط مسیری را نمایان می کند که به سمت آن گرفته شده باشد و ممکن است از درخشش گرم آن ذوق زده شوید و ممکن است فراموش کنید که در واقعیت در تاریکی قرار دارید. به تاریکی خیره شوید. در اوایل پاییز امسال، ترامپ در شبکه اجتماعی تروث سوشال یک ویدئوی خبری چهاردقیقه ای را که با هوش مصنوعی ساخته شده بود، بازنشر کرد. این ویدئو که ادعا می کرد یکی از بخش های برنامه تلویزیونی لارا ترامپ در فاکس نیوز است و درباره اعلامیه ترامپ از Medbeds، اختصار تخت های پزشکی … صحبت می کند. این تخت های پزشکی برای بازگرداندن سلامت و قدرت کامل به تمام شهروندان طراحی شده اند و قرار بود در سراسر کشور در بیمارستان هایی خاص بازگشایی شوند. این تخت های پزشکی که می توانند تمام بیماری ها را درمان و روند پیری را معکوس کنند عمدتاً در فیلم های علمی تخیلی ظاهر می شوند (مثل تخت های بیو در فیلم استار ترک ) و در اوایل دهه 2020 در تئوری های توطئه در فضای آنلاین ظاهر شدند. حامیان کیوانان ادعا می کنند که تخت های بیمار وجود دارند و سال ها وجود داشته اند و پولدارها و قدرتمندان از آن ها استفاده می کنند (اینکه جان اف کندی هنوز زنده است و روی یکی از این تخت هاست) و ترامپ به زودی این تخت ها را خالی می کند تا بقیه بتوانند از آن ها استفاده کنند؛ انگار که ترامپ مسیح است، دروازه های بهشت را باز می کند و زندگی ابدی را در تخت های بیمار قرار می دهد. چراغ قوه خود را بردارید و سوال اجتناب ناپذیر را بپرسید: آیا هیچ نمونه ای در میان رؤسای جمهور آمریکا که چنین کاری کرده باشد، وجود دارد؟ آیا تاریخ آمریکا راهنمایی برای درک این موضوع است که چرا ترامپ یا هر کسی در حلقه کارکنانش، ویدءویی فیک از گزارش خبری غیرواقعی درباره درمان معجزه آسا و خیالی منتشر کرده است (و البته خیلی زود آن را حذف کرده باشد)؛ اپیزودی که از نظر اهمیت سیاسی مرا تقریباً به سمت صفر می برد؟ نویسندگان قانون اساسی آمریکا انتظار نداشتند که رییس جمهور مستقیماً با مردم ارتباط برقرار کند. آن ها نگران بودند در این صورت چه اتفاقی می افتد، و آن ها برای تمام پیش بینی هایشان انتظار شبکه های اجتماعی، تلویزیون، رادیو یا حتی تلگراف را نداشتند. آن ها همچنین به طور آشکار نسبت به دفتر اجرایی متناقض عمل کرده اند. برخی از آن ها هیچ رییس جمهوری نمی خواستند. برخی چیزی شبیه نخست وزیر می خواستند. دیگران چیزی نزدیک به پادشاه می خواستند. بنابراین شرح وظایف این دفتر اجرایی مبهم بود. از آن جایی که اطلاعات کمی در جزییات آمده، بیشتر آنچه رؤسای جمهور انجام می دهند بدون برنامه ریزی قبلی است (به همین دلیل، معضلی که اصالت گرایان (مفسران) قانون اساسی در حمایت از نظریه واحد-مجریه دولت فعلی دارند این است: نظریه واحد-مجریه یک جعل، یک عمل وانمودی، یک تخت پزشکی است. ) هیچ چیز در قانون اساسی رییس جمهور را ملزم نمی کند تا با کنگره یا با مردم صحبت کند. نه سخنرانی روز تحلیف نه سخنرانی وضعیت کشور (سخنرانی سالیانه رییس جمهور در جلسه مشترک مجلس نمایندگان و سنای آمریکا) از نظر قانون اساسی الزامی نیست و ایده سخنرانی مستقیم رییس کل قوا با مردم باعث شد برای بسیاری از آمریکایی ها قرن هجدهم پادشاه گونه به نظر برسند، نه رییس جمهورگونه. رودریک پی. هارت، پژوهشگر، زمانی می نویسد: پدران بنیانگذار نگران بودند شاخه ریاست جمهوری را به گونه ای بنا کنند که به طور مداوم برای اراذل و اوباش ملی جذاب باشد . در قانون اساسی آمریکا هیچ اشاره ای به چگونگی یا حتی اینکه رییس جمهور باید با مردم ارتباط برقرار کند نیامده و به مدت یک و نیم قرن در تاریخ آمریکا، رؤسای جمهور به ندرت ارتباطی برقرار کردند. با اینکه ممنوعیت نانوشته و عمدتاً اجرا شده، رؤسای جمهور را از سخنرانی در انظار عمومی ممنوع می کند (و آن هایی را که به دنبال رسیدن به ریاست جمهوری بودند از سخنرانی در کمپین های انتخاباتی ممنوع می کند)، روش های دیگری برای برقراری ارتباط با شهروندان وجود داشت. جورج واشنگتن از سخنرانی عمومی خوشش نمی آمد. داشتن دندان های مصنوعی که ترکیبی از عاج فیل و دندان اسب و گاو و دندان های افرادی بود که به عنوان برده نگه می داشت، صحبت کردن برای هر مدت زمانی را دردناک می دانست. او از اوایل سال 1790 هر سال در کنگره سخنرانی می کرد اما در غیراین صورت از طریق نامه های منتشرشده بیشتر با مردم و با کنگره ارتباط برقرار می کرد. با این وجود در سال 1789 و بعد دوباره در سال 1791، به بخشی از کشور سفر کرد تا درباره اتحاد ملی صحبت کند. جان آدامز به سخنرانی در کنگره ادامه داد اما در سال 1801، توماس جفرسون که بیشتر از جورج واشنگتن از سخنرانی عمومی متنفر بود، تصمیم گرفت تا سخنرانی سالیانه در کنگره را به صورت نوشتاری انجام دهد؛ سنتی که تا زمانی که وودرو ویلسون در سال 1913 آن را برگرداند، ادامه داشت. (ویلسون به طور مرتب درباره سفر به ساختمان کپیتول می گفت: این باعث اختلاف می شود ). فقط یک روزنامه می تواند یک تفکر را در یک زمان مقابل دیدگان هزاران خواننده بگذارد اندرو جکسون، مرد مردمی، مایل بود مستقیماً با مردم گفت وگو کند و برای بیان دیدگاه های خود از روزنامه تلگراف ایالات متحده استفاده می کرد. همانطور که توکئویل می گوید: فقط یک روزنامه می تواند یک تفکر را در یک زمان مقابل دیدگان هزاران خواننده بگذارد. پس از آنکه تلگراف به سمت جان سی کالهون، رقیب و معاون رییس جمهور جسکون تمایل پیدا کرد، جکسون روزنامه خود را با عنوان واشنگتن گلوب منتشر کرد. در سال 1831، از گلوب استفاده کرد تا برنامه خود را برای شرکت در انتخابات بعدی اعلام کند. گلوب طبق انتظار گزارش داد: ما اجازه داریم بگوییم که اگر این اراده ملت باشد تا از رییس جمهور بخواهند به عنوان مجری قانون در دور دوم خدمت کند، او این دعوت را رد نمی کند. او در روزنامه گلوب پیام های وتوی خود برای ترسیم دوباره بانک ملی را منتشر می کرد. بنابراین اقدامی را آغاز کرد که تاریخ دانان آن را روزنامه ریاست جمهوری خطاب می کردند. مثلاً جیمز کی. پولک روزنامه واشنگتن دیلی یونیون را راه اندازی کرد. رسانه های قرن نوزدهم سرتاسر پارتیزانی بودند، بنابراین اقدام یک روزنامه به عنوان مبلغ رییس جمهور، نه مثل نقشی که فاکس نیوز برای ترامپ بازی کرد، کاملاً منطقی به نظر می رسید. اما در سال 1861 این طرح با دو اقدام توسعه گرانه عمدتاً شکست خورد: کنگره دفتر چاپ دولت ایالات متحده را تاسیس کرد و لینکولن ترجیح داد تا پیام خود را با انتشار مقاله ها در روزنامه های رقیب، که اقدامی هوشمندانه استنباط شد، منتقل کند. به تدریج رسانه ها کمتر پارتیزانی شدند. (در سال 1900، بیشتر روزنامه ها دیگر پارتیزانی نبودند.) حتی اگر رؤسای جمهور اولیه آمریکا می خواستند به طور مستقیم با مردم صحبت کنند، آن را اقدامی به شدت مشکل می دیدند چه برسد به اینکه خسته کننده باشد. احداث ریل راه آهن و آغاز سفر رؤسای جمهور به سراسر کشور با احداث ریل قطار، سفر برای دیدار با رای دهندگان خیلی زود آسان تر شد. در سال 1843 جان تیلور به سفری 13 روزه رفت که در طول آن 17 سخنرانی انجام داد. ترامپ هم البته به سخنرانی علاقه دارد. و برای ساعت های طولانی. اما شباهت ها همین جا تمام می شود چون به طور واضح بگویم، تایلر از یک رویداد برای تبلیغ داروهای ثبت شده استفاده نکرد. پس از جنگ داخلی، رؤسای جمهوری سفرهای بیشتری رفتند، نه به این دلیل که باید تلاش می کردند کشور را متحد کنند. این امر به ویژه به معنای سفر به جنوب بود. در سال 1878، راترفورد بی هیز، تور سخنرانی خود را آغاز کرد که در نتیجه آن گزارشی با تیتر تور جنوب رییس جمهور. یک راهپیمایی پیروزمندانه در جنوب مستحکم . استقبال پرشور از رییس جمهور و کابینه درتمام نقاط مسیر. سخنرانی ها، گفته ها و اقدامات کسانی که در مراسم استقبال از رییس جمهور شرکت کردند منتشر شد که تک تک کلمات او را شامل می شد و همچنان او اقدامی برای فروختن سکه های طلا و نقره با طرح صورت خود انجام نداده بود. سال 2017، اولین سال حضور ترامپ در دفتر ریاست جمهوری بود و شبکه سی-اسپن پانصد و سه ویدئو از سخنرانی های او منتشر کرد. محتوای این ویدئوها مرا شوکه می کند. در مطالعه ای که سال 2023 انجام شد، آنی سی پلوتا، دانشمند سیاسی تعداد کلماتی که هر کدام از رؤسای جمهور آمریکا، از جورج واشنگتن گرفته تا دونالد ترامپ را که در سخنرانی خود با مردم گفته اند، شمارش کرد. به طور میانگین، تا زمان ویلیام هاوارد تفت، هیچ رییس جمهوری بیشتر از صد بار در سال سخنرانی نکرده است. میانگین سالیانه تفت نزدیک به 250 بار بود و در سال 1911در سفر به 30 ایالت 350 بار سخنرانی کرد. تا دوران جان اف کندی، که ممکن است هنوز زنده باشد، رکوردی شکسته نشد. سخنرانان بزرگ دیگر شامل ال بی جی (بیش از 300بار) و بیل کلینتون (بیش از 700 بار) است. با این حال هیچ کدام از این رؤسای جمهور نه استیک فروختند، نه به نتیجه انتخابات اعتراض کردند، نه شورش راه انداختند. تئودور روزولت اتاق رسانه را به کاخ سفید اضافه کرد. ویلسون کنفرانس خبری را اختراع کرد، اما معیار خوب برای سنجش میزان علاقه کم خبرنگاران به رییس جمهور این است که در اوایل سال 1913، اولین سوال درمورد کنگره بود: آقای رییس جمهور می شود درباره قانون ارز به ما بگویید؟ در نهایت ویلسون کنفرانس خبری را متوقف کرد. وارن جی هاردینگ از رادیو استفاده می کرد اما در سال 1921زمانی که به ریاست جمهوری رسید، کسی به ندرت رادیو داشت و زمانی که به تور سخنرانی رفت، در سال 1923، نیاز به ایستادن مقابل میکروفن تا سخنرانی هایش در رادیو پخش شود، سبک او را محدود کرد. کوین کولیج، نام مستعار خود را کل ساکت گذاشته بود؛ او عاشق صحبت کردن در رادیو بود و ماهی یکبار این کار را انجام می داد. در سال 1927، تایمز گزارش داد مخاطبان رادیویی او به اندازه کل جمعیت آمریکا در سال 1865 بود. اما هیچ کس به اندازه اف دی آر که در 22 مارس 1933 با گپ و گفت خودمانی آغاز کرد، در رسانه مهارت نداشت. او اینگونه آغاز می کرد: می خواهم چند دقیقه با مردم آمریکا درباره بانک داری صحبت کنم . او در ویلچر نمی توانست مثل اسلاف خود به کل کشور سفر کند. برای اف دی آر، رادیو یک گزینه نبود، تنها گزینه بود. به اف دی آر، رییس جمهور رادیو می گفتند. آیزنهاور رییس جمهور تلویزیونی بود به ویژه پس از حمله قلبی در سال 1955 که سفر را برای کمپین خود اساساً غیرممکن کرد. نیکسون عموماً در تلویزیون بد بود به جز سخنرانی زنده اش در سال 1952 با وجود آنکه در استودیویی بود که شبیه یک اتاق پذیرایی معمولی طراحی شده بود و درباره ادعاهایی در مورد بودجه اختلاس ستاد انتخاباتی اش صحبت کرد. او گفت که به تلویزیون ملی می آید تا درباره وضعیت مالی افشاگری کند، چیزی که در تاریخ سیاست آمریکا بی سابقه است و بله، او قبول کرد که هدیه ای را پذیرفته است؛ یک سگ سیاه و سفید اسپانیل به نام چکرز که مردی در تگزاس آن را به عنوان هدیه برای دو دختر جوان نیکسون فرستاده است. نیکسون گفت: من فقط می خواهم الان این را بگویم که فارغ از آنچه درباره (هدیه) می گویند، ما او را نگه می داریم. برای کندی جهش فناوری در هوانوردی، یا دست کم ایرفورس وان، بود؛ بویینگ 707 ارتقا یافته که در سال 1962 سفارش داده شد. رونالد ریگان رییس جمهور ساعت 6 بود، بنیانگذار پرایم تایم ریاست جمهوری . اما والتر کرونکایت در سال 1981، سالی که ریگان روی کار آمد و دو دور از ریاست جمهوری ریگان ملقب به سخنور بزرگ ، رسانه های خبری اصلی، عمدتاً کانال های تلویزیونی، دوباره پارتیزانی شدند. ریگان آخرین رییس جمهور آمریکایی بود که مطمئناً و به طور مرتب به جای مخاطب هدف با مخاطب ملی صحبت می کرد. پوشش شبکه های خبری تلویزیونی از رؤسای جمهور آمریکایی با او کاهش پیدا کرد، و در دوران اوباما به پایین تر حد رسید و با ترامپ در سال 2016 دوباره اوج گرفت. خیلی ها رؤسای جمهور را جالب نمی دانند؛ موقعیتی که من عمیقاً با آن همدردی می کنم. بیل کلینتون که بی تفاوتی آمریکایی ها را احساس کرده بود، از رسانه به گونه ای استفاده کرد که هیچ کدام از رؤسای جمهور قبلی نمی توانستند یا نمی خواستند رسانه های سرگرمی مثل برنامه لری کینگ لایو و ای اس پی ان را به شبکه های خبری ترجیح دهند. او در شبکه ام تی وی مصاحبه می کرد. مجله اسکوآیر، گزارش جلد خود را با تیتر آخرین وصیت نامه و عهد ویلیام جفرسون کلینتون منتشر کرد که شامل دیدگاه های او درباره باربارا استرایزند، کوکاکولای دایت و بادی، سگ کلینتون بود. اسکوآیر نوشت: او اعلامیه استقلال و قانون اساسی است. او پرچم آمریکایی، مک دونالد، جنگنده های رادارگریز و شیطان است؛ یکی از جک های برنامه های آخر شب، الویس و خداست. کلینتون ریاست جمهوری را به شخصیت خود مرتبط کرد. منتقدان او به کاراکتر. تفاوت کمی بین این دو وجود داشت. خیانت ها و اتهامات علیه کلینتون، او را به محور اصلی جوک های برنامه های کمدی نیمه شب تبدیل کرد. یکی از تاریخ دانان در تحقیقاتی که به پیش از دوران ترامپ برمی گردد نوشت: یک تحقیق جامع و کامل از جوک ها در برنامه های آخر شب تلویزیونی نشان می دهد که کلینتون تنها ایستاده. با این حال می توان گفت که این اوباما بود که آنچه که محققانی مانند جاشوا ام. اسکاکو و کوین کو ریاست جمهوری فراگیر خطاب کرده اند، آغاز کرد. در اوایل سال های اوباما، رییس جمهور اجتناب ناپذیر بود، تقریباً همه جا و در هر زمانی حضور داشت. بالاخره اوباما رییس جمهوری بود که در برنامه طنز بین دو سرخس شرکت کرد. اگر رییس جمهور همه جا حضور داشت به دلیل شیفتگی فزاینده رسانه از قدرت رییس جمهور بود که اثر نامطلوب تقویت آن را داشت. در دهه های 1980 و 1990 تعداد زندگی نامه های رؤسای جمهور که زیر در خانه ها پیدا می شد، شدت گرفت؛ کتاب هایی درباره ارتباطات ریاست جمهوری هم همینطور. ترامپ همه جا حضور دارد و این حضور از ژوئن سال 2015 آغاز شده است؛ زمانی که از پله برقی طلایی پایین آمد و به دوربین های کاشته شده دست تکان داد. او به ندرت در شمایل یک رییس جمهور بوده تا جایی که این کلمه را بازتعریف کرده است. او فکر می کند رییس جمهور بودن امری احمقانه است. او در یک تجمعی در دالاس در سال 2019 می گوید: من از هر رییس جمهوری در تاریخ می توانم رییس جمهورتر باشم، به جز آبراهام لینکولن صادق، زمانی که کلاه روی سرش می گذاشت. او در ادامه می گوید: به این یکی خیلی سخت، خیلی سخت و خیلی سخت می توان غلبه کرد. تخت های پزشکی به این زودی ها به بیمارستان های محله ها نمی آیند. اما وجود دارند. در سال 2022، شرکتی به نام تسلا بیوهیلینگ (که هیچ ارتباطی با شرکت خودروسازی تسلا ندارد) افتتاح مراکز تحت پزشکی را آغاز کرد، متل هایی را به مراکزی تبدیل کرد که موج جدیدی از درمان علمی را ارائه می کنند. در وب سایت این کمپانی می توانید روی لینکی که نوشته به دنبال تخت های پزشکی هستید؟ بزنید. این کمپانی همچنین تخت هایی برای ضدپیری حیوانات خانگی به هزینه 750 دلار ارائه می دهد. شاید نیکسون چکرز، سگ خالدار اسپانیل دخترانش را نگه داشته باشد. او ممکن است همین الان دُمش را دارد تکان می دهد، روی تختی کنار جان اف کندی. |