| فرارو- مارک لینچ، استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه جورج واشنگتن و مدیر پروژه علوم سیاسی خاورمیانه به نقل از نشریه فارن پالیسی، در هفته های اخیر، سازمان ملل و دولت بریتانیا تحریم ها علیه احمد الشرع، چهرهٔ سابق جهادی را لغو کرده اند؛ اقدامی که به سرعت در منطقه بازتاب یافت. همزمان، گزارش هایی از طرح های دمشق برای پیشنهاد ایجاد یک پایگاه هوایی در نزدیکی پایتخت به ایالات متحده و حتی ساخت یک برج ترامپ در قلب دمشق منتشر شده است؛ نشانه هایی که حاکی از درک و فهم احمد الشرع از قواعد جدید بازی در واشنگتن است. آنچه امروز آشکار است، شکل گیری چشم اندازی گسترده از سوی آمریکا برای ادغام سوریهٔ جدید در نظم منطقه ای تحت هدایت واشنگتن است. تحقق این چشم انداز اما شروط مهمی دارد: نخست، توانایی الشرع در ایجاد و تحکیم یک حکومت باثبات و به احتمال زیاد اقتدارگرا. دوم، مهار نقش و نفوذ احتمالی اسراییل که می تواند به عنوان عامل برهم زننده، کل این معماری سیاسی را در معرض تهدید قرار دهد. از میدان جهاد تا فرش قرمز کاخ سفید ورود یک جهادی که به دولتمردی تمام عیار تبدیل شده، آن هم به عنوان مهمان رسمی کاخ سفید، بی تردید از غافلگیرکننده ترین رویدادهای سال های اخیر در سیاست جهانی است. با وجود کت وشلوارهای دقیقاً دوخته شده و کارزار روابط عمومی حساب شده اش، احمد الشرع همان فردی است که روزی در کنار ابوبکر البغدادی، رهبر داعش در عراق جنگید؛ و سپس جبهه النصره ، یکی از مرگبارترین و تأثیرگذارترین گروه های جهادی سوری را بنیان گذاشت. با این همه، هفت سال اداره استان ادلب به روشنی نگاه او به سیاست را دگرگون کرده است. او حلقه ای از تکنوکرات های عملگرا را پیرامون خود گرد آورده و بی وقفه بر ضرورت سرمایه گذاری خارجی و توسعه اقتصادی تأکید می کند. با این حال، حضور او در کاخ سفید همچنان واجد نوعی کیفیت سوررئال است، گویی تصویری است که جهان هنوز به طور کامل نمی تواند با آن آشتی کند. این دیدار، نقطه اوج روندی است که طی یک سال گذشته به تدریج به پذیرش جهانی احمد الشرع انجامیده است. او در سپتامبر گذشته در نیویورک، در مقر سازمان ملل مورد استقبال قرار گرفت؛ در مجمع عمومی سخنرانی کرد؛ در کنار ژنرال بازنشسته دیوید پترائوس، فرمانده پیشین نیروهای آمریکایی در عراق، بر صحنه حاضر شد؛ و با مجموعه ای از مقامات دولت ترامپ دیدار داشت. احمد الشرع از حمایت پررنگ رجب طیب اردوغان، رییس جمهور ترکیه نیز برخوردار است؛ همان رهبری که نیروهایش، کنترل ادلب تحت سیطره هیئت تحریر الشام را حفظ کردند و پشتیبانی مهمی از رییس جمهور جدید سوریه به عمل می آورند. در جنوب، اردن نیز با احتیاط در حال همراهی است. شاید قابل توجه تر از همه، حمایت محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، باشد؛ کسی که در ماه مه در ریاض، الشرع را به ترامپ معرفی کرد؛ هرچند که الشرع از نظر طبیعی به محور ترکیه و قطر نزدیک تر است. در این میان، امارات متحده عربی با موضع شدیداً ضدااسلام گرایانه خود از پذیرش او سرباز می زند و در عراق نیز نخبگان شیعه هنوز نقش او در شورش های گذشته را نبخشیده یا فراموش نکرده اند. قبول یک چهره ی نامطلوب در ازای پایان بی ثباتی این پرسش که چرا چنین حمایت گسترده ای از فردی با سابقه جهادی شکل گرفته، پاسخ هایی روشن اما پیچیده دارد. بخشی از ماجرا به خستگی عمیق بازیگران منطقه ای از سال ها جنگ و بی ثباتی در سوریه بازمی گردد. دولت های خاورمیانه اکنون بیش از هر چیز به بازگشت ثبات در مشرق عربی می اندیشند؛ ثباتی که حتی اگر به بهای پذیرش چهره ای چون احمد الشرع باشد، باز هم از نظر آنان ترجیح دارد. همسایگانی چون لبنان و اردن با جمعیت وسیعی از پناهجویان سوری روبه رو هستند. فشار اقتصادی و موج فزاینده نارضایتی های اجتماعی در این کشورها، انگیزه ای جدی ایجاد کرده تا این دولت ها راهی برای بازگرداندن پناهجویان بیابند. اما چنین بازگشتی تنها زمانی ممکن است که دست کم تصویری از ثبات در سوریه ارائه شود. در بهترین حالت، آوارگان باید به سوریه پس از اسد اعتماد و امید داشته باشند تا نیازی به اجبار از سوی میزبانان شان نباشد. در سطح گسترده تر، رابطه نزدیک الشرع با رجب طیب اردوغان و توانایی او در جلب حمایت محمد بن سلمان، بسیاری از بدبینان را نیز آرام کرده است. حال اگر واشنگتن نیز به این معادله رسمیت بدهد و مهر تأیید پای آن بگذارد، برای بسیاری از دولت ها کفه منافع این رویکرد سنگین تر از خطرات احتمالی آن خواهد بود. اما مسئله تنها به بازگرداندن ثبات محدود نیست. واشنگتن و متحدان منطقه ای آن در این لحظه یک فرصت استراتژیک می بینند: بازچینی مطلوب نظم خاورمیانه از طریق قرار دادن قاطعانهٔ سوریهٔ پس از اسد در صف خود. برای دهه ها، سوریه حلقهٔ مرکزی محور مقاومت به رهبری ایران بود. اکنون، چرخاندن سوریه تحت هر رهبری به سمت اردوگاه طرفدار آمریکا، تغییری بنیادین در توازن قدرت منطقه ای رقم خواهد زد. همزیستی بی صدا با دشمن قدیمی در حالی که برخی با شور و شوق از احتمال آن سخن می گویند که این بازآرایی منطقه ای می تواند در نهایت به پیوستن سوریه به پیمان ابراهیم بینجامد، تحقق چنین سناریویی دست کم در مقطع فعلی دور از انتظار است. عادی سازی رسمی روابط با اسراییل در افکار عمومی سوریه، جامعه ای که همین حالا نیز از حکومت تازه نارضایتی های جدی دارد به شدت نامقبول خواهد بود. علاوه بر این، سه حامی اصلی منطقه ای احمد الشرع، یعنی ترکیه، قطر و عربستان سعودی، در فرآیندی که تحت رهبری امارات متحده عربی پیش برود، نه منفعتی می بینند و نه انگیزه ای برای همراهی با آن دارند. با وجود این، هرچند احمد الشرع هیچ نزدیکی سیاسی یا عاطفی به اسراییل ندارد و از نظر ایدئولوژیک نیز دلایل ریشه داری برای خصومت با آن در خود دارد، اما رفتار او نشان داده که مقابله با اسراییل در اولویت های فوری اش جای نمی گیرد. او برای تثبیت قدرت و بازسازی کشور به سرمایه گذاری و حمایت خارجی از هر مسیر ممکن نیازمند است و در این چارچوب، آماده همزیستی ضمنی، بی سروصدا و فاقد نمایش های علنی با اسراییل است. تمام این چشم انداز بر دو فرض کلیدی بنا شده است؛ فرض هایی که در ماه های پیش ِرو به شدت مورد آزمون قرار خواهند گرفت. نخستین فرض آن است که احمد الشرع واقعاً بتواند دولتی کارآمد و رژیمی پایدار بنا کند. با توجه به شبکه حمایت هایی که پیرامون او شکل گرفته، سوریهٔ جدید نه شبیه یک پناهگاه تازه برای جهادی ها خواهد بود و نه مسیرش به سوی یک جمهوری دموکراتیک می رود؛ بلکه بیشتر در حال حرکت به سوی همان الگوی آشنای رژیم های اقتدارگرای عربی است: ساختاری باثبات اما سنگین، خشک و افسرده کننده. این روند همین حالا نیز نشانه های روشنی از خود بروز داده است. سوریه میان دولتِ نوظهور و سایه سنگین تل آویو بسیاری از سوری هایی که زمانی از سقوط اسد به دست هیئت تحریر الشام جشن گرفته بودند، اکنون در طول یک سال گذشته نظاره گر تمرکز فزاینده قدرت در دست دولت جدید بوده اند. نگرانی ها درباره عدالت انتقالی نیز رو به افزایش است؛ به ویژه تصمیمی که این فرایند را تنها به مقامات رژیم سابق محدود کرده و شامل افرادی از نیروهای جدید که در سال های جنگ مرتکب جنایت شده اند، نمی کند. گروهی دیگر نیز نسبت به محدودیت انتخابات اخیر و مسیری که اصلاحات قانون اساسی در حال طی کردن آن است، با تردید و نگرانی سخن می گویند. بزرگ ترین منبع نگرانی نسبت به دولت جدید، خشونت شدید فرقه ای بود که در تابستان امسال در السویداء رخ داد؛ جایی که تنش های محلی، ناگهان به درگیری های خونین و بحرانی ملی تبدیل شد. نیروهای قبیله ای وفادار به دولت جدید وارد مناطق دروزی نشین شدند و این مداخله به کشتاری گسترده انجامید؛ صحنه هایی که به سرعت و به طور فراگیر در شبکه های اجتماعی منتشر شد. در همین حال، صداهای تندرو در هر دو سوی درگیری آتش تنش را شعله ور کردند. برخی چهره های دروزی حتی خواستار مداخله اسراییل و طرح جدایی شدند؛ مواضعی که موجی از خشم را در میان سوری هایی برانگیخت که بر وحدت ملی تأکید دارند و دولت جدید را حمایت می کنند. اگرچه خشونت ها در نهایت فروکش کرد، اما این رویداد شکاف های عمیقی برجای گذاشت و بی اعتمادی گسترده ای نسبت به نیت های دولت الشرع ایجاد کرد و آن ها به شدت از شیوه مدیریت بحران و اعمال قدرت احمد الشرع انتقاد کردند. دومین فرض آن است که برقراری یک سوریه باثبات، حتی اگر اقتدارگرا باشد، نیازمند رضایت و همراهی اسراییل است؛ فرضی که با توجه به رفتار اسراییل در سال گذشته، جدی تر از همیشه زیر سؤال رفته است. برخلاف حمایت ایالات متحده از فرآیند دولت سازی به رهبری الشرع، اسراییل خارج از این چارچوب ایستاده و مسیر جداگانه ای را دنبال می کند. تل آویو از دوره گذار کنونی برای گسترش نفوذ نظامی خود در داخل سوریه بهره برده، اهدافی را که دشمن معرفی می کند آزادانه بمباران کرده و مانع از اعزام نیروهای دولت جدید به جنوب کشور شده است. همزمان، برخی صداهای تندرو در داخل اسراییل حتی تا آنجا پیش رفته اند که خواستار مداخله بشردوستانه برای جلوگیری از نسل کشی دروزی ها شده اند؛ ادعایی که از سوی بسیاری ناظران به عنوان روایتی سطحی و ابزاری و پوششی برای پیشبرد طرح های بزرگ تر مربوط به اشغال یا حتی الحاق دائمی مناطقی فراتر از جولان تلقی می شود. جاه طلبی های اسراییل در سوریه و لبنان اکنون در تضادی آشکار با ترجیحات واشنگتن قرار دارد. دولت ترامپ در پرونده غزه و ایران پیوندی نزدیک با اسراییل دارد و در مجموع از این کشور حمایت می کند؛ اما در سوریه، همان طور که در حمله اخیر و پرریسک به رهبران حماس در قطر نیز نمود پیدا کرد، اسراییل در مسیری حرکت می کند که به سمت رویارویی مستقیم با مهم ترین حامی بین المللی اش میل می کند. اگر ایالات متحده واقعاً پایگاه هوایی در دمشق ایجاد کند، خیلی زود با این واقعیت روبه رو خواهد شد که در حال حاضر خطرناک ترین و بی ثبات کننده ترین تهدید خارجی برای سوریه، نه ایران و نه گروه های جهادی، بلکه خود اسراییل است. این وضعیت، سوریه را در خط مقدم شکافی تازه و کمتر دیده شده میان اولویت های استراتژیک آمریکا و اسراییل قرار می دهد؛ شکافی که می تواند پیامدهای عمیق و گسترده ای برای نظم منطقه ای در سال های پیش رو به همراه داشته باشد. |