|               عباس آخوندی، تحلیلگر مسائل سیاسی و بین الملل، در سرمقاله هم میهن نوشت:  دنیای عجیبی است. ترامپ هر بدی ای که داشته باشد و هر چقدر هم دروغ بگوید یا لاف بزند، در میان سخنان خود حقایقی را افشا می کند که هیچ کدام از رهبران آمریکا و دیگر قدرت های جهانی آماده گفتن آن نیستند.     وی گفت:  ما بیش از هر کشور دیگری سلاح هسته ای داریم… به اندازه ای که می توانیم جهان را 150بار نابود کنیم.  او همچنین چند روز پیش هم گفته بود که  به دلیل برنامه های آزمایشی دیگر کشورها، به وزارت جنگ دستور داده ام که آزمایش سلاح های هسته ای را به صورت برابر آغاز کند، این روند فوراً آغاز خواهد شد.       این در حالی است که او خود را بهترین فرد برای دریافت جایزه صلح نوبل معرفی می کرد. هرچند این جایزه به اندازه ای فاقداعتبار شده که تعلق گرفتنش به ترامپ هم چندان تعجبی را بر نمی انگیزد، ولی سخنان ترامپ گویی که می خواهد جهان را وارد مسابقه جدید تسلیحاتی کند و آن را به دوره پیش از قرارداد سالت1 پرتاب خواهد کرد. دوره ای که موازنه وحشت را در جهان ایجاد کرده بود. جمله ترامپ نشان می دهد که جامعه جهانی درکی از قدرت تخریبی بمب های هسته ای ندارد.      شاید به همین میزان و بیشتر هم قدرت تخریبی روسیه، چین، بریتانیا، فرانسه، اسراییل، هند و پاکستان است. در واقع، بشر برای بقای خود در حال کندن گور خود است. کافی است کوچک ترین خطایی یا اشتباهی رخ دهد و جنگ هسته ای آغاز شود؛ مشابه آنچه که در سال1983 در شوروی رخ داد و گمان کردند که حمله اتمی آغاز شده است. نیازی به 150 یا 300 بار نابودی نیست. همان بار اول که انجام شود، کار بشر نیز تمام است؛ مگر اینکه شلیک موشک ها روی وضعیت خودکار باشد و پس از نابودی بشریت همچنان شلیک شود.      پرسش اساسی این است که آیا ایالات متحده تصمیم دارد که این بار چین را به مسابقه تسلیحاتی وارد و چون شوروی زمین گیر و نابود کند؟ بسیاری از کارشناسان معتقدند که یکی از مهم ترین علل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وارد شدن در رقابت تسلیحاتی با آمریکا بود. البته، دلایل گوناگونی برای شکست شوروی در این رقابت وجود داشت. این شکست ناشی از نابرابری بنیادی دو کشور در کارایی و توان تولید اقتصادی، ظرفیت فناورانه، مشروعیت اجتماعی و انعطاف نهادی بود.      شوروی در برخی سال ها تا 25درصد تولید ملی خود را صرف صنعت تسلیحاتی به ویژه اتمی می کرد. در نتیجه، پولی برای سرمایه گذاری و رفاه مردمش باقی نمی ماند. این رقابت همانند مسابقه ای بود که یکی از طرفین وزنه ای را برداشته و می توانست مدتی بدود، اما نه تا پایان مسیر. به همین دلیل بود که چین برای رقابت واقعی راه اقتصاد را انتخاب کرد و امروز در وضعیتی قرار دارد که تولیداتش و حتی بخشی از فن آوری آن در حال پیشی گرفتن از آمریکا است. بنابراین، بعید است که این استراتژی برای به زانو درآوردن چین کارآیی لازم را داشته باشد.      مسئله امروز ما بیش از اینکه چنین مجادله و یا مسابقه تسلیحاتی میان آمریکا با چین یا روسیه باشد؛ وضعیت خودمان در ایران است. اگر اتحاد جماهیر شوروی نتوانست این مسیر را تا پایان ادامه دهد، کشورهایی مثل ما به مراتب قادر نخواهند بود که حتی وارد این میدان هم بشوند. فراموش نکنیم که شوروی پیش از آمریکا، ماهواره با سرنشین به مدار زمین فرستاده بود. در شوروی، نبرد واقعی برای مردم، رقابت تسلیحاتی با آمریکا نبود؛ بلکه نبرد میان تلویزیون رسمی با یخچال بود که اولی چیزهایی را نشان می داد که در شوروی هست و دومی همه آن ادعاها را تکذیب می کرد.             |