| فرارو- Star Wars: Visions Volume 3 در حالی که همچنان برخی از زیباترین و خلاقانه ترین اپیزودهای مجموعه را ارائه می دهد، از تنوع، طراوت و جسارت فصل دوم فاصله گرفته و به اثری نابرابر و کم رمق تر تبدیل شده است. به نقل از آی جی ان، در حالی که دنیای جنگ ستارگان سال هاست به کلیشه های همیشگی خود و خاندان اسکای واکر وابسته مانده، مجموعه ی Star Wars: Visions از همان ابتدا مانند نفسی تازه در این کهکشان کهن عمل کرده است. ایده ی دعوت از گروهی بین المللی از انیماتورهای مستقل برای روایت داستان هایی جدید، بدون نیاز به تکیه بر شخصیت های تکراری و افسانه ای این فرنچایز، جسورانه و نوآورانه بود. دو فصل نخست ویژنز به خوبی نشان دادند که وقتی سازندگان از سراسر جهان فرصت پیدا کنند تا از دیدگاه فرهنگی خود به دنیای جنگ ستارگان نگاه کنند، نتیجه می تواند خیره کننده و غافلگیرکننده باشد. با این حال، به نظر می رسد که در فصل سوم، این تازگی و خلاقیت تا حدودی رنگ باخته است؛ اثری که در مجموع، نامنظم ترین و نابرابرترین فصل این مجموعه تا امروز محسوب می شود. بازگشت به ریشه های ژاپنی؛ گامی به عقب یا احیای سنت ها؟ پس از آن که فصل دوم با همکاری استودیوهایی از کشورهای مختلف، از اروپا تا آمریکای لاتین، به یک اثر چندملیتی واقعی تبدیل شد، فصل سوم دوباره به مسیر اولیه بازگشته و تمرکز خود را بر استودیوهای انیمه ساز ژاپنی گذاشته است. این تصمیم از همان ابتدا باعث لغزش مجموعه می شود. هرچند ترکیب انیمه و جنگ ستارگان روی کاغذ جذاب به نظر می رسد، اما تجربه ی فصل نخست نشان داد که این رویکرد، در نهایت باعث تکرار و همسان شدن بیش از حد اپیزودها می شود. درست همان طور که در فصل اول، بسیاری از قسمت ها حول نبرد میان جدای ها و سیت ها می چرخید و به مرور تمایز خود را از دست می دادند. در مقابل، فصل دوم با تنوع در لحن و سبک، نفس تازه ای در این مجموعه دمید. از طنز هوشمندانه و لطیف I Am Your Mother از استودیوی مشهور آردمن گرفته تا اپیزود چشم نواز و فلسفی Sith از استودیوی اسپانیایی El Guiri، تنوع و جسارت در روایت، نقطه قوت اصلی آن فصل بود. در قیاس با آن، فصل سوم دوباره دچار همان ضعف فصل اول شده است؛ حتی اگر هر استودیو سبک بصری و روایی خود را داشته باشد، نتیجه نهایی تنوع چشمگیر گذشته را ندارد و بیشتر اپیزودها حول نبرد خیر و شر یا دوگانه ی جدای و سیت شکل می گیرند. تکرار تم ها و فقدان شوخ طبعی در این فصل، خبری از لحن شوخ طبعانه و صمیمی اپیزودهایی چون I Am Your Mother نیست. تقریباً تمام داستان ها به شکلی جدی و حماسی روایت می شوند. از نبردهای پرتنش میان جدای ها و سیت ها گرفته تا قهرمانان یتیم و تنها که همراه با یک ربات یا موجود بیگانه به ماجراجویی در کهکشان می روند. بیشتر این روایت ها نیز همچنان در دوران امپراتوری جریان دارد، بی آن که به شخصیت های آشنای مجموعه مانند دارث ویدر یا لوک اسکای واکر بپردازد. در حالی که دنیای جنگ ستارگان گستره ای زمانی عظیم دارد، باز هم لوکاس فیلم تمایلی به گسترش داستان ها به خارج از محدوده ی ساگای اسکای واکر نشان نمی دهد؛ مشکلی که در تمام آثار این فرنچایز به چشم می خورد. تجربه ای که نباید یک نفس دید ویژنز از آن دسته مجموعه هایی نیست که بتوان آن را به صورت پشت سر هم تماشا کرد. شاید عجیب به نظر برسد، زیرا هر فصل تنها 9 اپیزود دارد و هر اپیزود حدود 15 تا 20 دقیقه طول می کشد. اما تماشای پیاپی آن ها باعث برجسته شدن تکرارها و شباهت های بیش از حد می شود. بهتر است هر قسمت را جداگانه دید و فرصت داد تا ایده ها و حال وهوای خاص هر استودیو در ذهن مخاطب جا بیفتد. این رویکرد نمی تواند مشکل تکرار ساختاری را حل کند، اما دست کم تجربه ی تماشاگر را دلپذیرتر می کند. بازگشت شخصیت های محبوب و دنباله های نامتوازن یکی از مزیت های بازگشت تمرکز به استودیوهای ژاپنی این است که فصل سوم امکان پرداخت دوباره به برخی شخصیت ها و روایت های فصل نخست را فراهم کرده است. سه اپیزود از فصل سوم عملاً دنباله ی مستقیم آثار قبلی هستند. از میان آن ها، بهترین نمونه، اپیزود مشترک استودیوهای Kamikaze Douga و ANIMA با عنوان The Duel: Payback است. این قسمت بار دیگر ما را به دنیای سیاه وسفید و خشن رونین (با صداپیشگی برایان تی) بازمی گرداند. استفاده از بافت های تصویری خاص، رنگ های محدود و فضاهای مینیمال، جلوه ای چشمگیر و شاعرانه به این اپیزود داده است. همچنین با وجود آن که بار دیگر شاهد نبردی میان جدای و سیت هستیم، این بار مرز میان خیر و شر درهم می شکند و جدایی را می بینیم که در دام انتقام گرفتار شده است؛ تغییری که این قسمت را از دیگر آثار مشابه متمایز می کند. در مقابل، دو دنباله ی دیگر یعنی The Ninth Jedi: Child of Hope از Production I.G و Yuko's Treasure از Kinema Citrus کمتر موفق اند. دومی به ویژه ناامیدکننده است، زیرا در آینده ای دور و در مرحله ای تازه از نبرد همیشگی جدای و سیت جریان دارد، اما به جای گسترش ایده های قبلی، تنها ماجرای ساده ی گیر افتادن کارا (با صداپیشگی کیمیکو گلن) را در پی حمله ی شکارچیان جدای دنبال می کند. اپیزود گنج یوکو نیز تلاش می کند میراث زیبای The Village Bride از فصل اول را زنده کند، اما فاقد همان حس شگفتی و روح شاعرانه است. شخصیت F (با صداپیشگی کارن فوکوهارا) در نسخه ی اصلی به خوبی در پس زمینه نقش ایفا می کرد، اما در این دنباله که به قهرمان اصلی تبدیل می شود، عمق و جاذبه ی لازم را ندارد. اپیزودهای تازه و سایه ی تکرار شش اپیزود دیگر کاملاً جدید هستند. هیچ کدام را نمی توان شکست مطلق نامید، اما برخی از آن ها از تکرار و یکنواختی بیش از حد رنج می برند. آثاری چون The Song of Four Wings از Project Studio Q، The Bounty Hunters از WIT Studio و The Smuggler از Trigger گرچه از نظر تکنیکی قابل توجه اند، اما در روایت تفاوت چندانی با آثار گذشته ندارند. قهرمانان یتیم، جدای های سرگردان و شکارچیان جایزه بگیرِ شکست خورده، چنان تکرار می شوند که تماشاگر به سختی انگیزه ای برای انتظار فصل بعد پیدا می کند. دو اپیزود درخشان که ماهیت واقعی ویژنز را یادآوری می کنند در میان این نُه اپیزود، تنها دو قسمت واقعاً قدرت و پتانسیل ایده ی ویژنز را به نمایش می گذارند و ثابت می کنند که وقتی استودیویی خارجی آزادی کامل داشته باشد، تا چه حد می تواند جهان جنگ ستارگان را دگرگون کند. نخستین مورد، اپیزود The Bird of Paradise از Polygon Pictures است. در این قسمت، سونوی می زونو در نقش شاگرد جدایی ظاهر می شود که در نبرد نابینا شده و ناچار است تنها با اتکا به نیرو (The Force) در طبیعت وحشی زنده بماند. این اپیزود از نظر بصری یکی از زیباترین و رنگارنگ ترین آثار کل مجموعه است و می توان آن را هم سنگ اپیزود Sith در فصل دوم دانست. در عین حال، از نظر مفهومی نیز یکی از عمیق ترین اپیزودهاست، زیرا فلسفه ی نیرو و مفهوم روشن بینی برای شاگردان جدای را به شکلی شاعرانه و تفکر برانگیز به تصویر می کشد. دومین اپیزود شاخص، BLACK از استودیوی David Production است؛ تجربه ای منحصربه فرد که هیچ شباهتی به دیگر آثار سه فصل ندارد. این اثر با سبک پرانرژی و خطوط آزاد شینیا اوهیرا کارگردان ژاپنی ساخته شده و دقایق آخر زندگی یک طوفان سرباز (Stormtrooper) را به شکلی انتزاعی و سورئال روایت می کند. BLACK بیش از آن که داستانی خطی باشد، نوعی شعر تصویری است که با جلوه های روان گردان و موسیقی جاز پرشتاب ساکورا فوجی وارا همراه شده است. نتیجه، تجربه ای جسورانه و بدیع است که نشان می دهد اگر لوکاس فیلم به چنین نگاه های تجربی میدان بیشتری دهد، می تواند آینده ای تازه برای جنگ ستارگان رقم بزند. |