| دونالد ترامپ، رییس جمهور امریکا روز یکشنبه وارد مالزی شد تا در نخستین بخش از تور آسیایی خود، نشستی حیاتی با رهبران جنوب شرق آسیا برگزار کند؛ سفری که فراتر از دیپلماسی مرسوم، نمادی از تلاش واشنگتن برای بازتعریف نفوذ در قلب منطقه هند-پاسیفیک است. به گزارش اعتماد، اجلاس اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (آسه آن) این بار در کوالالامپور برگزار می شود؛ جایی که ترامپ، پس از سال ها غیبت، می خواهد با ترکیبی از توافقات تجاری و میانجیگری در اختلافات مرزی، جایگاه امریکا را تثبیت کند و در عین حال، در ادامه سفر خود به کره جنوبی چشم انداز تاریخی دیدار با شی جین پینگ، رییس جمهوری چین برای پایان دادن به جنگ تجاری دو اقتصاد بزرگ جهان را باز نگه دارد. گروهی از ناظران بر این باورند حضور ترامپ در مالزی، کشوری که دهه ها سیاست بی طرفی فعال را در برابر ابرقدرت ها دنبال کرده، با مجموعه ای از چالش ها و فرصت ها همراه است: از تلاش برای امضای توافق تجاری با مالزی و آتش بس بین تایلند و کامبوج گرفته تا ایجاد زمینه برای دیدار با رهبران ژاپن، کره جنوبی و شاید حتی کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی. اکنون نیز به نظر می رسد هر حرکت ترامپ زیر ذره بین بازارهای جهانی و سیاستمداران منطقه است؛ زیرا از یک سو تعرفه های صددرصدی امریکا بر صادرات چین در شرف اجراست و ازسوی دیگر، چین از واشنگتن خواسته موضع رسمی خود درباره تایوان را اعلام کند. مالزی اما در این میان نقش یک میزبان دقیق و حسابگر را ایفا می کند؛ کشوری که با جمعیت 35 میلیون نفر و موقعیت استراتژیک در جنوب شرق آسیا، تلاش دارد تعادل ظریف میان واشنگتن و پکن را حفظ کند. انور ابراهیم، نخست وزیر مالزی سفر ترامپ را فرصتی برای تقویت جایگاه کشورش و بلوک آسه آن در معادلات منطقه ای معرفی کرده و بر ضرورت تعامل سازنده با هر دو قدرت بزرگ تاکید کرده است. با این همه در پس زمینه، جنگ تجاری و اختلافات منطقه ای سایه سنگینی بر این اجلاس افکنده است. امریکا در پی کاهش کسری تجاری و اعمال فشار بر چین است، درحالی که کشورهای آسه آن می کوشند از مواضع جمعی خود برای حفظ منافع اقتصادی و ثبات زنجیره تامین جهانی بهره ببرند. ازسوی دیگر، توقف ترامپ در مالزی فرصتی برای نمایش نقش میانجی بین المللی امریکا در حل اختلافات مرزی جنوب شرق آسیا فراهم کرده و پیش بینی می شود که امضای توافق آتش بس میان تایلند و کامبوج، اولین دستاورد ملموس این سفر باشد و این توافق، صلح دیگری را به نام دونالد ترامپ رقم بزند! با این همه اما ظاهرا قلب تحولات پیش روی ترامپ در کره جنوبی خواهد تپید، جایی که انتظار می رود دیدار او با شی جین پینگ نه تنها سرنوشت تعرفه ها و تجارت، بلکه پویایی قدرت در منطقه آسیا-پاسفیک را رقم بزند. در چنین شرایطی، هر حرکت رییس جمهور امریکا، از مالزی تا سئول، نه تنها واکنش بازارها و سیاستمداران جهانی را برمی انگیزد، بلکه چشم انداز تعادل استراتژیک میان قدرت های بزرگ را نیز تعیین خواهد کرد. به این بهانه با هدف ارزیابی اهداف سفر دونالد ترامپ به جنوب آسیا و حضور در دو اجلاس آسه آن و اپک با اسماعیل بشری، تحلیلگر مسائل شبه جزیره گفت وگو شده است. بشری در گفت وگوی اختصاصی خود با اعتماد ضمن اشاره به اینکه حضور ترامپ در دو اجلاس آسه آن و اپک بیشتر جنبه دیپلماتیک و اقتصادی دارد و هدف اصلی آن، مدیریت روابط تجاری و منطقه ای با کشورهای جنوب شرق آسیا و چین است، نه تغییر عمده معادلات امنیتی؛ همزمان بر این باور است چین با قدرت اقتصادی و نظامی فزاینده، جایگاهش در منطقه جنوب شرق آسیا را تقویت کرده و در مقطع کنونی کفه ترازو در رقابت با امریکا به نفع پکن سنگینی می کند. مشروح این گفت وگو را در ادامه می خوانید: اسماعیل بشری، تحلیلگر مسائل شبه جزیره در پاسخ به سوال درباره چرایی اهمیت سفر دونالد ترامپ به جنوب شرق آسیا و حضور در اجلاس آسه آن در مقطع کنونی گفت: سفر دونالد ترامپ به آسیا به واقع سفری با هدف شرکت در دو اجلاس است؛ اول اجلاس کشورهای آسه آن که البته امریکا عضو آن نیست. آسه آن همان اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا است. به نظر می رسد ترامپ با این هدف در این اجلاس حضور پیدا خواهد کرد تا با برخی از کشورهای عضو این اجلاس به صورت جداگانه وارد مذاکراتی شود و دیدارهایی داشته باشد؛ به ویژه در مالزی. به گفته بشری، اکنون به نظر می رسد مساله اصلی این است که چین اخیرا صادرات فلزات کمیاب به امریکا را تا حدی محدود کرده و در واقع واشنگتن را تحت فشار قرار داده است. ازسوی دیگر، مالزی نیز یکی از صادرکنندگان این فلزات است؛ به همین دلیل احتمال دارد یکی از اهداف حضور ترامپ در مالزی، گفت وگو با نخست وزیر این کشور درباره همین موضوع باشد. این تحلیلگر مسائل جنوب شرق آسیا در ادامه گفت: در عین حال، ترامپ می تواند در حاشیه اجلاس با سایر کشورهای عضو نیز دیدارهایی داشته باشد. با این حال، برنامه سفر او بسیار فشرده است، چراکه پس از مالزی به ژاپن سفر می کند. در ژاپن نیز نخست وزیر جدیدی روی کار آمده که رویکردی تقریبا مشابه ترامپ دارد؛ یک سیاستمدار زن با گرایش های راست گرایانه که هدفش نجات اقتصاد ژاپن از طریق روش های راست گرایانه است. می دانیم ژاپن در ماه های اخیر امتیازاتی به امریکا داده و با سرمایه گذاری در این کشور، توانسته واشنگتن را راضی کند تا تعرفه های سنگینی که علیه کانادا، مکزیک، چین و دیگران اعمال شده، برای ژاپن کاهش یابد. بنابراین دیدار ترامپ با نخست وزیر ژاپن نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است. بشری در ادامه گفت وگوی خود تاکید کرد: شاید مهم ترین بخش سفر ترامپ و دومین هدف او، شرکت در نشست اجلاس اپک باشد. لذا مقصد بعدی ترامپ کره جنوبی خواهد بود. از طرفی چین نیز عضو اپک است، بنابراین احتمال زیادی وجود دارد که مذاکراتی میان دونالد ترامپ و شی جین پینگ، رهبر چین، در این کشور انجام شود و شاید دو رهبر بتوانند برخی مسائل را میان خود حل و فصل کنند. البته همیشه گفته می شود ترامپ سیاستمداری غیرقابل پیش بینی است؛ بنابراین ممکن است در خلال همین دیدار، ورق ناگهان برگردد، مواضعش تغییر کند یا حتی نوعی بده بستان سیاسی میان واشنگتن و پکن شکل بگیرد. حال باید منتظر بمانیم و ببینیم این بده بستان دقیقا در چه زمینه یا زمینه هایی خواهد بود. به گفته بشری، از آنجا که حساسیت اصلی چین بر سر مساله تایوان است، احتمال دارد واشنگتن در این زمینه برخی امتیازهای غیررسمی به پکن بدهد. البته همیشه این امکان وجود دارد که پس از بازگشت ترامپ به واشنگتن، او بار دیگر زیر میز بزند و تمامی ادعاهای خود را فراموش کند. در هرحال، این احتمال هم وجود دارد که حتی در خلال این سفر و در حاشیه نشست اپک، زمینه برای دیدار رهبر کره شمالی و رییس جمهور امریکا فراهم شود؛ بالاخص آنکه ترامپ اخیرا درباره کیم جونگ اون، سخنان مثبتی بیان کرده، اما شاهدیم که در عمل رفتار متفاوتی دارد. بشری در ادامه و درخصوص اهمیت این سفر و ارتباط آن با تغییر احتمالی موقعیت ژئوپلیتیکی ایالات متحده در قبال روسیه و چین نیز تشریح کرد: به خوبی به خاطر دارم که در آستانه ورود به قرن بیست و یکم، یعنی سال 2001، امریکا استراتژی جدیدی با عنوان استراتژی قرن بیست ویکم منتشر کرد. هدف اصلی این استراتژی مهار چین بود. درواقع، قرار بر این بود که ایالات متحده در تمام قرن جدید، تمرکز خود را بر مهار رشد و نفوذ چین بگذارد. در آن زمان نیز برخی تحلیلگران باور داشتند که اژدهای خفته بیدار شده است. چین به تدریج به قدرت بزرگ اقتصادی جهان تبدیل شد و امروز بخش عمده ای از تولید کالاهای مصرفی دنیا را دراختیار دارد. به گفته این کارشناس مسائل شبه جزیره، از همان زمان مشخص بود که امریکا دیر یا زود باید برای مقابله با این روند برنامه ریزی کند. در عرصه نظامی نیز چین همزمان گام های قابل توجهی برداشت. زمانی در یکی از گزارش های خبرگزاری شینهوا آمده بود و این گزارش مربوط به حدود هفت سال پیش است که آقای شی، رهبر چین، در دانشکده افسری ارتش خلق این کشور، در سخنرانی خود دستور داد که از آن پس نیروهای نظامی این کشور فقط باید بر دفاع تمرکز کنند و از فعالیت های اقتصادی دور بمانند. این دستور رسما توسط آقای شی ابلاغ شد. بعد از آن، چین مسیر رشد نظامی خود را با سرعت بیشتری طی کرد. هرچند هنوز از نظر تعداد سلاح های هسته ای در همان سطح پیشین باقی مانده، اما در حوزه های دیگر پیشرفت چشمگیری داشته است: از ساخت هواپیماهای پیشرفته گرفته تا توسعه چشمگیر نیروی دریایی و گسترش یگان های رزمی. به باور بشری، در هر حال امروز می توان گفت چین عملا جای اتحاد جماهیر شوروی سابق را به عنوان ابرقدرت دوم جهان گرفته است. در واقع، روسیه کنونی بیشتر در سایه چین حرکت می کند؛ برعکسِ دوران شوروی که مسکو بر پکن برتری داشت. در آن زمان شوروی بود که به چین کمک می کرد تا قدرت بگیرد، اما بعدها اختلافات میان دو کشور افزایش یافت و مسیرشان از هم جدا شد. بشری در پاسخ به دیگر پرسش مبنی بر رویکرد کشورهای حوزه جنوب شرق آسیا در راستای نزدیک شدن به امریکا تشریح کرد: واقعیت این است که این کشورها تمایل دارند به امریکا نزدیک تر شوند، چون معمولا از همسایه قدرتمندشان بیشتر واهمه دارند تا از قدرتی دوردست مانند امریکا. بیشتر کشورهای آسیا، به ویژه در شرق و جنوب شرق قاره، با چین اختلافات مرزی یا ارضی دارند؛ چه در خشکی و چه در دریا. برای مثال، در دریای چین جنوبی میان چین و فیلیپین اختلاف بر سر چند جزیره وجود دارد و ویتنام هم با چین مناقشه های ارضی دارد. هند نیز از نظر مرزی با پکن درگیر تنش است. در نتیجه، بسیاری از این کشورها به طور طبیعی احساس ناامنی می کنند و برای مقابله با نفوذ روزافزون چین به دنبال پشتوانه ای بیرونی هستند. به همین دلیل، کشورهای کوچک جنوب شرق آسیا نیاز به پشتیبانی و حمایت دارند، چون چین دایما هم از نظر نظامی خود را تقویت می کند و هم از نظر اقتصادی نفوذ بیشتری در منطقه پیدا کرده است. این تحلیلگر مسائل شبه جزیره در ادامه و در پاسخ به این سوال که ایالات متحده تا چه اندازه حاضر است درگیر این رقابت ها شود، به ویژه در دوره ترامپ، توضیح داد: سیاست اول امریکا که ترامپ در کمپین انتخاباتی خود مطرح کرد، بیشتر در این زمینه بود که باید به دکترین مونرو بازگشت. این دکترین به معنای کاهش مداخله های خارجی و تمرکز بر منافع داخلی است. ترامپ و نزدیکانش بارها گفته بودند که واشنگتن باید دست و پای خود را از جاهای مختلف دنیا جمع کند و فقط به خودِ امریکا بپردازد. البته این قبیل ادعاها بیشتر در سطح شعار باقی ماند. در عمل، شاهد هستیم که دولت ترامپ همچنان درگیر مسائل بین المللی است و حتی حضور خود را با توجیه هایی مانند ایجاد صلح یا توازن منطقه ای حفظ می کند. اکنون نیز او به ادعای خود میان کامبوج و تایلند صلح دیگری را برقرار کرده است. این تحلیلگر مسائل جنوب شرق آسیا در ادامه و در پاسخ به دیگر سوال درباره احتمال تغییر معادلات امنیتی جنوب آسیا به واسطه سفر ترامپ گفت: این سفر در واقع یک سفر معمولی است. به نظر من، بیشتر شبیه سفرهای پیشین رییس جمهوری امریکا است و در حد یک گفت وگو و سخنرانی کوتاه؛ شامل تشکر و دیدار دوستانه با مقامات میزبان. برخی این قبیل سفرها را غیرمترقبه می خوانند، البته احتمال دارد برنامه ریزی هایی هم در پشت پرده در این زمینه وجود داشته باشد، اما هدف از پیش تعیین شده و تازه ای مانند مسائل بزرگ منطقه ای، مانند آنچه در صلح در غزه، رخ داد در کار نیست. ترامپ وقتی به کشورهایی مثل هند یا مالزی سفر می کند، عمدتا دنبال منافع اقتصادی است و تلاش دارد اختلافات یا مسائل اقتصادی با آن کشورها را حل کند. این نوع سفرها بیشتر جنبه دیپلماتیک و اقتصادی دارد تا سیاسی یا امنیتی. بشری در ادامه و در پاسخ به دیگر پرسش درباره رقابت پکن و واشنگتن در دریای چین و تغییر احتمالی معادلات در این منطقه در میان مدت تشریح کرد: من چنین چشم اندازی را متصور نیستم، اما اگر توجه کنیم، شاهد هستیم که در جنوب شرق آسیا، امریکا پیوندهایی با کشورهای حاضر در این منطقه ایجاد کرده؛ پیوندهای امنیتی، نظامی و حتی اقتصادی. برای مثال، با تایلند همکاری هایی دارد و حتی با تایوان یا همان چین تایپه که زمانی امریکا آن را به رسمیت نمی شناخت. منظورم توافقی است که میان نیکسون و مائو صورت گرفت. از همان زمان، نیکسون این اقدام را انجام داد و به عبارتی امریکا چین تایپه را به عنوان چین کنونی محسوب می کند. ازسوی دیگر، تایوان کشوری پرجمعیت و با ظرفیت اقتصادی بالاست، به همین دلیل امریکا در آنجا سرمایه گذاری کرده و بارها با اقدامات خود برای چین خط و نشان کشیده که در صورت حمله نظامی چین، از تایوان حمایت خواهد کرد. به باور بشری، در مسائل مرتبط با دریای چین جنوبی و جنوب شرق آسیا چنین پیچیدگی هایی وجود دارد و در مقابل، مقامات چینی سعی می کنند این موضوعات را بدون شعارهای تند مدیریت کنند و صرفا بر حاکمیت چین بر تایوان تاکید دارند. آن ها بر این باورند که روزی تایوان به خاک اصلی بازخواهد گشت و شرایطی مشابه وضعیت هنگ کنگ و ماکائو پیدا خواهد کرد. این تحلیلگر مسائل شبه جزیره در ادامه و درخصوص تغییر موازنه احتمالی در ابتکار کمربند و جاده چین و سازوکارهای اقتصادی امریکامحور مانند IPEF (چارچوب اقتصادی ایندو-پاسفیک) تشریح کرد: به باور من، تغییر موازنه ها در این حوزه به نفع چین می تواند باشد تا امریکا. لذا موقعیت واشنگتن در این منطقه اکنون بیشتر تهدید می شود و تغییر موازنه به نفع چین است، چراکه چین عمدتا تمرکز خود را بر اقتصاد گذاشته و نظامی گری را صرفا برای تقویت جایگاهش در منطقه و نشان دادن قدرت برتر خود انجام می دهد. به گفته بشری، عمده تلاش های چین اقتصادی است و حتی فشارهایی که امریکا به این کشور وارد می کند تا حدی می تواند موثر باشد، زیرا چین نیز اهرم های اقتصادی قدرتمندی دارد و می تواند در مقابل فشار واشنگتن، به نوعی ترامپ را تحت فشار قرار دهد. کمااینکه اکنون وضعیت اقتصادی امریکا خود عامل فشاری بر دولت ترامپ است. تورم حتی در حد یک تا یک و نیم درصد برای مردم امریکا قابل توجه است و به شدت زندگی آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد و رفتارهای ترامپ می تواند این وضعیت را تشدید کند. بشری در پاسخ به سوال پایانی اعتماد و درباره تقابل و بازدارندگی واشنگتن و پکن بر سر تنگه تایوان گفت: واقعیت این است که در حوزه امنیتی و بازدارندگی، رقابت چین و امریکا بر سر تنگه تایوان همواره وجود داشته است. اکنون نیز طبیعتا این موضوع تا حدی تحت تاثیر تقابل های اخیر تجاری چین و امریکا قرار می گیرد. کما اینکه می توان گفت کفه ترازو در این بازدارندگی به نفع چین سنگینی می کند. از طرفی، امریکا نیز همزمان تلاش می کند جایگاه خود را حفظ کند و لذا ناگزیر است به برخی کشورها در همه زمینه ها امتیازاتی بدهد و تا حدی فشارها را کاهش دهد، اما همچنان مقابله با چین را ادامه خواهد داد. اتاق فکرهای امریکا دایما استراتژی ها در قبال چین را بررسی و تغییر می دهند تا راهی برای مهار این کشور پیدا کنند. چین، از نظر اقتصادی و نظامی، اکنون در وضعیت بسیار برجسته ای قرار دارد و کشور پرجمعیتی است که همین امر موازنه قوا را به نفع پکن در مقطع کنونی تغییر داده است. |