| استاد هاروارد هشدار داد واشنگتن نباید تصور کند می تواند کاری که در سال 1989 با پاناما کرد را در ونزوئلا تکرار کند چرا که هرگونه تلاش برای سرنگون کردن حکومت در ونزوئلا تبعاتی فاجعه بار را نه فقط برای خود آمریکا بلکه برای کل منطقه به دنبال خواهد داشت. به گزارش ایسنا، دنیس ام. هوگان ، استاد تاریخ و ادبیات دانشگاه هاروارد و پژوهشگر تحولات قرن های 19 و 20 آمریکای مرکزی و آمریکا در واکنش به ماجراجویی های اخیر آمریکا در منطقه دریای کاراییب شامل استقرار سنگین ادوات نظامی و حمله به قایق های ونزوئلا به بهانه قاچاق مواد مخدر در این منطقه به واشنگتن هشدار داد نباید فکر کند کاری که در سال 1989 با مداخله در پاناما و سرنگون کردن حاکم نظامی وقت آن کشور انجام داد را می تواند در ونزوئلا نیز انجام دهد. این تحلیلگر آمریکایی در تحلیلی که در روزنامه نیویورک تایمز منتشر کرد، نوشت: هر چند نیروهای فراوان نظامی آمریکا ظاهرا برای اجرای ماموریت مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر ونزوئلایی در منطقه کاراییب مستقر شدند اما حالا مقام ها اذعان می کنند هدف واقعی آنها سرنگون کردن نیکولاس مادورو ، رییس جمهور ونزوئلا است. روز جمعه آنها فشارهای خود را با استقرار یک ناو هواپیمابر آمریکایی در منطقه افزایش دادند. هوگان با اشاره به مداخله نظامی آمریکا در اواخر دهه 1980 در پاناما تصریح می کند: همچنان که دولت ترامپ کارزار خود علیه مادورو را تشدید می کند مقام های آمریکایی ممکن است در ذهن خود به آخرین باری که رهبری را در آمریکای لاتین سرنگون کردند فکر کنند. سال 1989 ژنرال مانوئل نوریگا ، حاکم وقت پاناما با اتهام دست داشتن در تجارت مواد مخدر برکنار شد. در آن زمان بسیاری این عملیات را به غلط به عنوان یک پیروزی آسان و سریع که به سرنگونی یک دیکتاتور سرکوبگر و زندانی شدن او به اتهام قاچاق مواد مخدر منجر شد، تمجید کردند. وضعیت در ونزوئلا بسیار متفاوت است و اقدام برای تغییر دادن حکومت در این کشور می تواند برای آمریکا و منطقه فاجعه بار باشد. مهم است که تایید کنیم دست زدن به چنین کاری یادآور الگوی کلی مداخله آمریکا در آمریکای لاتین خواهد بود. این تحلیلگر آمریکایی با تاکید بر ضرورت اینکه واشنگتن باید تفاوتهای بین پاناما و ونزوئلا را در نظر بگیرد می نویسد: پاناما یک کشور کوچک است که جمعیتش در زمان حمله آمریکا کمتر از 3 میلیون نفر بود. پاناما در یک گلوگاه استراتژیک در آمریکای مرکزی واقع بوده و توسط کانال مشهور پاناما، کانالی که در زمان مداخله آمریکا همچنان تحت کنترل ایالات متحده بود، به 2 قسمت تقسیم شده است. این کشور میزبان یک پادگان دائمی آمریکا و فرماندهی جنوبی ارتش ایالات متحده بود. اما ونزوئلا کشوری پهناور و از نظر جغرافیایی متنوع با جمعیتی نزدیک به 30 میلیون نفر است. آمریکا هیچ تأسیسات نظامی در آنجا ندارد و در این کشور دارایی استراتژیکی مانند کانال پاناما وجود ندارد مگر اینکه چشم به ذخایر نفتی آن دوخته باشند. همسایگان ونزوئلا، شامل کلمبیا و برزیل، با دولت دونالد ترامپ اختلاف و تعارض دارند. آنگونه که تحلیلگران سیاسی متعلق به طیف های گوناگون استدلال کرده اند، محتمل ترین نتیجه حمله آمریکا برای سرنگونی مادورو تشدید بی ثباتی منطقه ای خواهد بود. اندیشکده مرکز استیمسون در گزارش اخیر خود هشدار داد که چنین حمله ای به بدتر شدن شرایط و تشدید قاچاق مواد مخدر، درگیری و مهاجرت منجر می شود. به عقیده هوگان حمله آمریکا به ونزوئلا چیزی به جز اقدامی همراستا با رویکرد مداخله جویانه واشنگتن در قبال آمریکای لاتین نخواهد بود. او تصریح می کند: این مصداق استنباط تئودور روزولت از به اصطلاح دکترین مونرو یعنی عمل به عنوان یک "نیروی پلیس بین المللی" است. طبق این دکترین و استنباط، واشنگتن این حق را دارد که در امور کشورهای آمریکای لاتین به ویژه آنهایی که معارض با منافع آمریکا هستند مداخله کند. به باور این تحلیلگر آمریکایی ایالات متحده حتی در دوره های انزواطلبی یا به تعبیر ترامپ، پیگیری رویکرد اول آمریکا نیز رویکرد مداخله جویی را به عنوان عنصر ثابت روابطش با آمریکای لاتین در نظر داشته است. یکی از بارز ترین نمونه های رویکرد مداخله جویانه آمریکا در آمریکای لاتین در سال های پس از جنگ جهانی اول اتفاق افتاد. در آن زمان واشنگتن در حالی که تا حد زیادی از امور اروپا عقب نشینی کرد اما ارتش خود را در نیمکره غربی فعال نگه داشت و در هندوراس، نیکاراگوئه و جمهوری دومینیکن و سایر کشورها مداخله کرد. گرگ گراندین ، تاریخدان مشهور آمریکایی استدلال کرده است طبق یک تفسیر، پشت دخالت آمریکا در درگیری های داخلی دهه 1980 در آمریکای مرکزی، تلاشی از سوی جنبش محافظه کاران برای جبران شکست های جنگ ویتنام و در نتیجه، احیا کردن هدف مبارزه با کمونیسم در میان ملت بود. اما باز هم باتلاق های جدیدی در جنگ های السالوادور، گواتمالا و نیکاراگوئه که در ضمن آنها آمریکا از جنگجویان راست گرا حمایت می کرد پدید آمدند و بار دیگر اعتراضات و واکنش های سیاسی در ایالات متحده به وضعیتی که منجر به شکنجه، مرگ و ناپدید شدن هزاران نفر در سراسر منطقه شد بالا گرفت. در نهایت یکی از تبعات دیگر این جنگ ها برای واشنگتن، مهاجرت گسترده مردم از آمریکای مرکزی به سمت آمریکا بود. در حالی که آمریکا تحت ریاست جمهوری رونالد ریگان برای مداخله در این جنگ ها از تدابیر علنی و مخفی غیرقانونی استفاده کرد و جنگجویان را به عنوان نیروهای نیابتی خود در این جنگ ها تجهیز کرده، آموزش داده و مورد حمایت قرار داد اما از اعزام سربازانش برای ورود مستقیم به جنگ ها امتناع کرد. اما در مساله پاناما آمریکا دست به یک حمله تمام عیار علیه این کشور با هدف حذف رهبر آن زد. دستور این حمله از سوی جورج اچ. دبلیو. بوش ، جانشین رونالد ریگان صادر شد. به عقیده تحلیلگر نیویورک تایمز هدف آمریکا از حمله به پاناما نیز بازیابی سلطه آمریکا به بهانه مبارزه با قاچاق مواد مخدر و رقم زدن یک اتفاق دیگر برای جبران شکست ویتنام بود. ارتش آمریکا به سرعت نیروهای مسلح پاناما را منحل و نوریگا را سرنگون کرد و یک دولت غیرنظامی طرفدار آمریکا را روی کار آورد. تلفات آمریکایی ها در این حمله محدود بود؛ 23 نفر از نیروهای نظامی آمریکایی کشته و بیش از 300 نفر زخمی شدند. به عقیده هوگان، واشنگتن با این عملیات نشان داد که حداقل در پاناما، هنوز هم می تواند برای دستیابی به اهداف سیاسی خود به طور مؤثر از حمله نظامی استفاده کند. با این حال، حقیقت به این سادگی نبود. در جریان این مداخله نیروهای آمریکایی ال چوریلو ، محله ای کارگری که عمدتا محل سکونت پانامایی های سیاه پوست و دورگه بود را با خاک یکسان کردند. آمریکا دست کم باعث کشته شدن حدود 300 غیرنظامی پانامایی شد هر چند که تعداد واقعی کشته های غیرنظامی حمله آمریکا همچنان مورد اختلاف است؛ برخی از سازمان های بین المللی تخمین زدند صدها غیر نظامی دیگر جان خود را از دست داده اند و برخی از سازمان های پانامایی ادعا می کنند که تعداد کشته های حمله آمریکا به هزاران نفر رسیده است. در سال های اخیر، دولت پاناما برخی دیگر از قربانیان این حمله را که در گورهای دسته جمعی دفن شده بودند با نبش قبر، شناسایی کرده است. هوگان در ادامه این تحلیل به تبعات ویرانگر دیگر مداخله نظامی آمریکا برای پاناما اشاره کرده و نوشته است: اگرچه ممکن است تعداد دقیق تلفات این حمله هرگز مشخص نشود، اما برخی حقایق غیرقابل انکار هستند. تخریب ال چوریلو ، جایی که دفتر مرکزی نوریگا در آن قرار داشت، هزاران پانامایی متعلق به طبقه کارگر را آواره کرد و بسیاری از آنها مجبور به ساکن شدن در اردوگاه های پناهندگان شدند. این حمله، محکومیت گسترده بین المللی از جمله از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد را به دنبال داشت. پس از سقوط نوریگا، بی ثباتی در پاناما تشدید شده و ادامه یافت و جرم و جنایت گسترش پیدا کرد و این وضعیت موجب شد مداخله های پی در پی ارتش آمریکا به بهانه برقراری نظم در پاناما نیز ادامه یابد. کنگره آمریکا بسته ای 420 میلیون دلاری برای کمک به بازسازی پاناما تصویب کرد، اما گزارش بعدی دفتر پاسخگویی دولت آمریکا نشان داد که این بسته تا حد زیادی بی اثر بوده است. از آن زمان به بعد همچنین قاچاق مواد مخدر از طریق پاناما به ایالات متحده نه تنها متوقف نشد بلکه حتی افزایش یافت. استاد آمریکایی دانشگاه هاروارد در خاتمه این تحلیل تاکید می کند اگر در نظر بگیریم که انگیزه آمریکا از حمله به پاناما به حاشیه راندن فجایع به بار آمده در جنگ ویتنام و شاید حتی جبران تبعات مداخلات قبلی اش در جنگ های داخلی در آمریکای مرکزی بود حالا نیز می توان در نظر گرفت که یک انگیزه آمریکا از حمله به ونزوئلا به حاشیه راندن شکست هایش در جنگ های عراق و افغانستان است. او می نویسد: حمله به پاناما و حمله احتمالی به ونزوئلا شباهت هایی دارند. ونزوئلا، مانند پانامای سال 1989، به رغم ادعاهای ترامپ هیچ تهدید امنیتی قریب الوقوعی برای ایالات متحده ندارد و مادورو نیز هیچ مسئولیتی در تشدید بحران مهاجرت یا جریان مواد مخدر به ایالات متحده نداشته است. در عوض به نظر می رسد انگیزه دولت فعلی آمریکا از حمله احتمالی به ونزوئلا به عنوان یک جنگ عمدی همچون عملیات علیه پاناما، راضی کردن حوزه انتخابیه داخلی حزب جمهوری خواه که توسط مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، حامی پروپاقرص تغییر حکومت در ونزوئلا نمایندگی می شود و منحرف کردن توجه منتقدان سیاست های داخلی ترامپ انجام می شود. او در انتها تصریح می دارد: مداخلات ایالات متحده در آمریکای لاتین، صرف نظر از منطق زیربنایی آنها، درد و رنجیر واقعی را برای مردمی که خود را در مسیر ارتش آمریکا می یابند، به همراه دارد. حتی در پاناما، جایی که شرایط در سال 1989 برای اهداف آمریکا مساعد بود، این مداخله بدون خونریزی و بدون درد و به شکلی کاملا موفقیت آمیز انجام نشد. سوال این است که عواقب چنین ماجراجویی هایی در ونزوئلا چقدر جدی تر خواهد بود؟ |